دکتر ورنر سپمن
(متولد ۱۹۵۰)
دکتر فلسفه،
از
مسئولین انتشار «دفاتر ماکسیستی»
آثار
کتب و مقالات بیشماری در زمینه نقد ایده
ئولوژی، تئوری اجتماعی ـ انتقادی و جامعه شناسی فرهنگ
انسان و سیستم.
در انتقاد از مارکسیسم ساختارگرا
(۱۹۹۳)
دیالک تیک تمدن زدائی.
بحران، خردستیزی و زورگوئی
(۱۹۹۵)
پایان انتقاد اجتماعی؟
پسا مدرنیته، هم واقعیت، هم ایده ئولوژی
(۲۰۰۰)
دکتر ورنر سپمن
دفاتر مارکسیستی نوامبر ۲۰۱۰
برگردان
شین میم شین
بخش چهارم
توماس مونتسر
(۱۴۸۹ ـ ۱۵۲۵)
تئولوگ، کشیش پروتستانی و انقلابی جسور
در
جنگ های دهقانی آلمان
نخست از هواداران مارتین لوتر بود
بعد
بر
ضد روحانیت وابسته به کلیسای کاتولیک
و
بر
ضد نظام فئودالی
به مبارزه برخاست
مارتین لوتر به سبب تمایلات انقلابی ـ اجتماعی رادیکال او
و
به دلیل تئولوژی اسپیریتوئالیستی او
که
در آثارش بازتاب می یافت
و
به سبب مواعظ پبکارگرانه اش
از او فاصله گرفت.
مونتسر بر خلاف مارتین لوتر،
به
جانبداری از جنبش قهرآمیز رهائی بخش دهقانان برخاست
و
به
تبلیغ و ترویج ایده های انقلابی همت گماشت
و
در صدد ایجاد نظام اجتماعی عادلانه در منطقه خویش بر امد.
امتیازات اجتماعی را لغو کرد،
معابد را منحل نمود
و
از آنها سرپناهی برای بی خانمانان و گرسنگان ترتیب داد.
اقدامات او در جهت متحد ساختن همه دهقانان به ثمر نرسید.
مونتسر در سال ۱۵۲۵ اسیر شد،
مورد شکنجه های وحشتناک قرار گرفت
و
در ۳۶ سالگی به دار آویخته شد.
۱
·
در فهرست طولانی جنبش های اجتماعی که با الگوهای سمتگیری
مذهبی به تبیین اندیشه های خویش می پردازند و جسارت خود را نیز از این الگوها برمی
گیرند، در جوار حوادث بیشماری، جنبش های فرقه های مذهبی قرون وسطی، توماس مونتسر،
جنگ های دهقانی، حکومت الهی در مونستر آلمان و هم اکنون تئولوژی رهائی بخش قرار
دارند.
·
(تئولوژی رهائی بخش
به تئولوژی ئی اطلاق می شود که شرایط خاص جهان سوم با فقر، گرسنگی، جمعیت بیش از
اندازه، استثمار و غیره را به موضوع بحث خویش مبدل می سازد و نجات را در نجات
موعود اخروی خلاصه نمی کند.
·
تئولوژی رهائی بخش در آمریکای لاتین فعال است. مترجم)
۲
·
این خیزش های تاریخی نه فقط تلاش کلیسای بزرگ را که «نجات و
سعادت» را به امید لایزال اخروی تقلیل می دهد، جامه مشخص می پوشانند، بلکه خط مشی
مساوات طلبی را تدوین می کنند که به سوسیالیسم نیز تعلق دارد.
۳
·
انگلس در سال های آخر عمر گرانبارش می نویسد:
الف
·
«تاریخ مسیحیت آغازین با جنبش کارگری مدرن وجوه مشترک شگفت
انگیزی دارد.
ب
·
مسیحیت نیز در آغاز ـ همانند جنبش کارگری مدرن ـ جنبش
ستمدیدگان بوده است:
·
مسیحیت در آغاز به عنوان مذهب برده ها، آزاد شده ها، فقرا و
بی حقوقان وارد صحنه می شود، به مثابه مذهب خلق هائی که یوغ امپراطوری روم را به
گرده می کشیدند و یا زیر ضربات وارده تار و مار گشته بودند.
پ
·
هم مسیحیت و هم سوسیالیسم کارگری، هر دو نجات عنقریب از
بندگی و ذلت را موعظه می کنند:
۱
·
مسیحیت این نجات و رهائی را در جهان دیگری (اخری)، پس از
مرگ وعده می دهد.
۲
·
سوسیالیسم نجات و رهائی عنقریب را در همین جهان (دنیا) در
تحول جامعه می داند.
ت
·
هم مسیحیت و هم سوسیالیسم کارگری، هر دوتحت پیگرد و در معرض
کینه و نفرت قرار می گیرند.»
۴
·
اما با ورود سوسیالیسم به صحنه ورق بازی از نو قاطی می شود:
·
انتظار نجات و رهائی اکنون بر بنیان راسیونالی (عقلائی)
استوار می گردد:
·
به قول مارکس، «پس از آنکه حقیقت اخروی رنگ می بازد و نا
پدید می شود»، سوسیالیسم «حقیقت دنیوی را» تحکیم می بخشد.
۵
·
اما آنچه که به عنوان میراث خط مشی سنتی مسیحیت باقی می
ماند، بی بدیلی فرد انسانی است که بر پایه تصور مبتنی بر انسان گشتن عیسی مسیح
استوار گشته و از اعتبار بی چون و چرا برخوردار است.
۶
·
گرایش مذهبی به دنبال نهادینه گشتنش و نقش هرچه بیشر «دولت
برش» (حامل دولت بودنش)، امتیاز «جهانگریزی» را از آن خود می کند.
۷
·
این گرایش اما اصل سرتاسری مذهب یهودی ـ مسیحی را تشکیل نمی
دهد.
۸
·
تورات، آنجا که پیامبران را و در کتاب هیوب انسان ها را به
خودکوشی فرا می خواند، خود به نفی این کلیشه می پردازد.
۹
·
این جوهر کتاب مقدس با تقلیل آن از سوی فلسفه مد روز به
«سیستم علائم سمانتیکی» سرسری گرفته می شود.
۱۰
·
چون اگر آن یاوه بی محتوائی نباشد، این فرمولبندی در قاموس
ایراسیونالیسم فلسفی معاصر (که سخن پردازش دریدا ـ فیلسوف فرانسوی ـ است) بدان
معنی خواهد بود که «متون مقدس» فاقد پیوندی هر چند مخدوش با واقعیت اند.
۱۱
·
کتاب مقدس اما در واقع یادآور کشش بنیادی انسانی در جهت
اطمینان بخشی به خویش است و سند شورانگیزی در جهت از آن خود کردن میتولوژیکی
(اساطیری) جهان است.
۱۲
·
قصص کتاب مقدس اگرچه ضد و نقیض اند، اما علیرغم آن، از سوئی
یادآور کلکتیو بر باد رفتن مناسبات دنیوی و طبیعی «هماهنگ» (قصه بیرون انداختن آدم
و حوا از بهشت) و از سوی دیگر یادآور تحمیل مناسبات جامعه طبقاتی از طریق جاری
ساختن سیلی از اشک و خون و ارتکاب قساوت های بی حد و حصر و اعمال شنیع خردستیز،
خودستیز و دگرستیز اند.
۱۳
·
به سبب همین رئالیسم سمبولیک، دلیلی برای «فاصله گرفتن» از
کتب مقدس وجود ندارد.
۱۴
·
دگم «معصیت آدم و حوا» و «معصیتکاری مادرزادی انسان
ها» نیز با چیزی جز تاریخ خونین جامعه
طبقاتی در پیوند نیست و جز یادآوری کلکتیو روند خودستیزی عاطفی انسان ها با توسل
به کار اجباری خودسرکوبگر نیست.
۱۵
·
دگم «سعادت اخروی» (مژده نجات نهائی)، دورنمای تحول
«انقلابی ـ فرهنگی» جامعه را در بطن خود حفظ کرده است.
۱۶
·
مرز میان مذهب (و یا تفسیر تئولوژیکی) و سمتگیری راسیونال (عقلائی)
آنجا کشیده می شود که مسئله زیر مطرح می شود:
·
آیا انسان می تواند خود بر این اوضاع انسان ستیز غلبه کند و
یا نیازمند «الطاف» موجودی خیالی (الهی) است؟
۱۷
·
باوری که مدعی «ناتوانی انسان از رهاسازی خویش باشد»، در
راستای منافع حاکمیت عمل می کند و می تواند آلت دست شود.
۱۸
·
بدیهی است که آمادگی به مقاومت، اگر هم بکمک تصورات و سیستم
های سمبولیک مذهبی تبیین شود، نه از مذهب، بلکه از تضادهای اجتماعی نتیجه گرفته می
شود.
۱۹
مارتین لوتر
(۱۴۸۳ ـ ۱۸۸۳)
فقیه و آموزگار
رفرماسیون
·
«برای اینکه انسان ساده دل، که چه بسا هزاران بلا بر سرش
آورده اند و تحت انواع و اقسام زورگوئی ها قرارش داده اند، نه، می تواند و نه، می
خواهد که بیشتر تحمل کند و برای نشان دادن واکنش قهرآمیز هزاران دلیل دارد.»
·
(مارتین لوتر)
۲۰
·
در شورش ها، تمایلات ماورای طبیعی به سمتگیری دنیوی رادیکال
پیگیراستحاله می یابند.
۲۱
·
به قول توماس مونتسر،
«اعمال قهر حق مسلم توده ها ست.
·
در تئوری آخرالزمان
فصل یازدهم کتاب مقدس تصریح شده است، که مسیح مسئول امور دنیوی است.»
۲۲
·
انقلابیون به سبب در اختیار نداشتن امکانات تبیینی دیگر،
برای توجیه عمل خویش به عناصر تئولوژیکی دست می یازند و از یقین عقیدتی خویش و
وعده های مذهبی مبتنی بر نظام اخروی در همین جهان نیرو می گیرند و تهییج می شوند.
۲۳
·
انقلابیون با سیاسی شدن اما از مرکزیت مذهبی پا فراتر می
گذارند.
۲۴
·
بعد، هنگامی که سمتگیری اخروی کنار گذاشته می شود، به قول
انگلس، معلوم می گردد که «جامه مذهبی تنها به عنوان پرچم و نقاب برای حمله بر نظام
اقتصادی کهنه» به خدمت گرفته شده بود.
۲۵
·
اما حداکثر در همین جا، تفاهم آموزش مذهبی قدرتگرا نسبت به
انقلابیون خاتمه می یابد:
·
«کی گفته، زخم بزنی، بکوبی، بکشی!»
·
(مارتین لوتر)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر