۱۳۹۷ آبان ۲۰, یکشنبه

خود آموز خود اندیشی (۵۲)

 

شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

 ۱
 بدرد یقین پرده های خیال
نماند سراپرده، الا جلال

معنی تحت اللفظی:
یقین
پرده های خیال را پاره پاره می سازد
و
غیر از سراپرده جلال الهی
چیزی باقی نمی ماند.

سعدی 
در این بیت شعر،
مقصد نهائی سوبژکت شناخت
را
تصور و تصویر می کند.

تلاش برای شناخت حق به یقین می انجامد
و
 یقین پرده های خیال را پاره می کند.
آنگاه دیگر سراپرده ای جز جلال نمی ماند.

سؤال

این احکام الف سعدی را نمی توان جامه مشخص پوشاند و توضیح عقلی و منطقی داد.

جواب

این احکام انتزاعی سعدی را نمی توان جامه مشخص پوشاند و توضیح عقلی و منطقی داد.

سوبژکت شناخت
پس از تحمل کلی مشقت
فقط به دیدن سراپرده خدا
نایل می آید
و
نه
خود خدا.

۲
دگر مرکب عقل را پویه نیست 
عنانش بگیرد تحیر که بیست

معنی تحت اللفظی:
آنگاه
اسب عقل
قادر به رفتن نمی شود.
چون
تحیر عنانش
را
در دست می گیرد
و
فرمان
ایست
می دهد.

سعدی
چنان وانمود می کند
که
انگار
کسی به عقل اعتنایی داشته است.

آخر
کدام آدم عاقلی
هوس بر گشت به عصر الست را در سر می پرورد.

سعدی در این بیت شعر،
دهنبند از پوزه مرکب عقل دست و پا بسته بر می دارد
و به حال خود رها می کند.

عقل در پایان راه
 دیگر هیچ غلطی نمی تواند بکند.

پایان راه،
خطه بلا منازع تحیر است
و
نه عقل.

سوبژکت شناخت
 اکنون سرگشته و بیهوش مطلق است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر