ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺁﻗﺎ ﻋﺴگرﻯ
(ﻣﺎﻧﻰ)
(۱۳۳۰)
شاعر، نویسنده و پژوهشگر
انقلاب در برابر انقلاب!
منبع:
رادیو مانی
تحلیلی
از
یدالله سلطانپور
حضور روشن زنان
در
خیزشها و طرح خواسته های نوین در ایران،
نشان گذر از محوریت مردانۀ
این کشور در چندین و چند سدۀ است.
اکنون داریم باوری خردمندانه می یابیم
که
زنان و مردان دو بال هستی اجتماعی هستند.
طبیعت نرماهنگ زنانه – مادرانه،
گرایش صلح خواهانه و خردمندانۀ زنانه
سال به سال جای بیشتری در ایران برای
خود می گشاید.
خشونت و جنگ طلبی و خودبرتر بینی مردانه
به همان اندازه دارد
واپس می نشیند.
کی باشد که تعادلی هستی ساز برقرار شود.
معنی تحت اللفظی:
گذر (گذار) از مردسالاری
ببرکت خیزش زنان و طرح مطالبات شان
آغاز شده است.
ایرانیان
به
باور راسیونالیستی
مجهز گشته اند.
نشانه کسب باور راسیونالیستی = باور به اینکه زنان و مردان دو بال هستی اجتماعی اند.
طبیعت زنان
نرماهنگ
مادرانه
صلح جویانه
خردمندانه
است
و
در حال پیشرفت در جامعه است.
طبیعت مردان
اما
خشن
جنگ طلب
خودبرتربین
است
و
در حال عقب نشینی است.
روزی تعادل میان طبیعت زنانه و مردانه
بر قرار خواهد شد.
ما
این فراز از «تحلیل» مانی
را
نیز
نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:
۱
حضور روشن زنان
در
خیزشها و طرح خواسته های نوین در ایران
مانی
موجودی
یک چشمی است:
مانی چنان تصور و تصویری از جامعه عرضه می دارد
که
گویا
زنان آن
جمعی هوموژن و همگون است.
تحول جدید و جامعه دگرگونساز در طویله جماران
حضور روشن زنان است:
حضور روشن زنان = خیزش زنان و طرح خواسته های نوین خود
این طرز نگرش مانی
حاکی از چیست؟
۲
این بدان معنی است
که
مانی
در
تئوری بند تنبانی خود
تجدید نظر کرده است:
اگر
مانی
در آغاز این موعظه
از
«طبقه» واحد ایرانیان
دم می زد،
اکنون
از
خصلت «طبقاتی» آن
پرده برمی دارد:
ایرانیان کذایی
سلب هوموژه نیته (همگونی) می شوند
و
هتره ژنیته
(ناهمگونی)
کسب می کنند.
یعنی به دو «طبقه» بند تنبانی
تقسیم بندی می شوند:
الف
«طبقه» بند تنبانی زنان
ب
«طبقه» بند تنبانی نران
معیار طبقه بندی ایرانیان کذایی
توسط مانی
معیاری جنسیتی (سکسوئالیستی)
است.
اما
این معیار
ضمنا
نشاندهنده عقب ماندگی خود مانی از قافله دیسکورس مربوط به جنسیت (سکسوئالیته)
در
مقیاس جهانی است.
مراجعه کنید
به
قید و بند های عشق ـ عشق در قید و بندها
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
در این دیسکورس
دیگر از دوئالیسم کذایی زن و مرد
سخن نمی رود،
بلکه
از
تریاد زن و مرد و جندر
سخن می رود.
در
خرافه مانی
تحت عنوان گرایش درآمیزی گوهر بسامان فرهنگ کهن ایرانی
با
گوهر و فرهنگ بسامان جهان مدرن بیرون از ایران
جندر
از
قلم افتاده است.
در دیسکورس گوهر و فرهنگ بسامان جهان مدرن بیرون از ایران جنسیت (سکسوئالیته)
به دو نوع تقسیم بندی می شود:
الف
جنسیت بیولوژیکی
(نوزاد با الات تناسلی زنانه و یا مردانه)
ب
جنسیت اجتماعی
(جندر)
(نوزاد با آلات تناسلی زنانه مرد باشد و با آلات تناسلی مردانه، زن باشد و یا دوجنسیتی باشد.)
۳
در قاموس مانی
خیزش زنان و طرح خواسته های نوین خود (؟)
نشانه گذار از مرد محوری به ایکس است.
این طرز «تفکر» مانی
صلواة الله علیه
به
چه معنی است؟
کجا ست فردوسی؟
در قاموس مانی
توانا بود هر که بر پا بود و گویا بود.
طرح خواسته ای = کسب خواسته ای
زنان شان چنین اند
ایرانیان
بر می خیزند و خواسته های خود را طرح می کنند
و
فاتحه ای بر محوریت مردان می خوانند.
البته بدون اینکه محوریت مردانه را با محویت زنانه جایگزین سازند.
اگر زنان طویله جماران
خدای ناکرده
محوریت نرانه را با محوریت زنانه جایگزین می ساختند،
هم
رهبریت مانی
زیر علامت سؤال قرار می گرفت
و
هم
برتری نر مو بور کله طاس بر ضعیفه های آس و پاس.
به همین دلیل
خیزش زنان و طرح خواسته های نوین خود (؟)
به تغییر وضع موجود
منجر نمی شود.
فقط
دوره ای شروع می شود
که
میان دو کفه ترازوی زنان و نران
در پایان ان دوره
تعادل برقرار می شود
و
شق القمر می شود.
ادامه دارد.
موجودی
یک چشمی است:
مانی چنان تصور و تصویری از جامعه عرضه می دارد
که
گویا
زنان آن
جمعی هوموژن و همگون است.
تحول جدید و جامعه دگرگونساز در طویله جماران
حضور روشن زنان است:
حضور روشن زنان = خیزش زنان و طرح خواسته های نوین خود
این طرز نگرش مانی
حاکی از چیست؟
۲
حضور روشن زنان
در
خیزشها و طرح خواسته های نوین در ایران
این بدان معنی است
که
مانی
در
تئوری بند تنبانی خود
تجدید نظر کرده است:
اگر
مانی
در آغاز این موعظه
از
«طبقه» واحد ایرانیان
دم می زد،
اکنون
از
خصلت «طبقاتی» آن
پرده برمی دارد:
ایرانیان کذایی
سلب هوموژه نیته (همگونی) می شوند
و
هتره ژنیته
(ناهمگونی)
کسب می کنند.
یعنی به دو «طبقه» بند تنبانی
تقسیم بندی می شوند:
الف
«طبقه» بند تنبانی زنان
ب
«طبقه» بند تنبانی نران
معیار طبقه بندی ایرانیان کذایی
توسط مانی
معیاری جنسیتی (سکسوئالیستی)
است.
اما
این معیار
ضمنا
نشاندهنده عقب ماندگی خود مانی از قافله دیسکورس مربوط به جنسیت (سکسوئالیته)
در
مقیاس جهانی است.
مراجعه کنید
به
قید و بند های عشق ـ عشق در قید و بندها
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
در این دیسکورس
دیگر از دوئالیسم کذایی زن و مرد
سخن نمی رود،
بلکه
از
تریاد زن و مرد و جندر
سخن می رود.
در
خرافه مانی
تحت عنوان گرایش درآمیزی گوهر بسامان فرهنگ کهن ایرانی
با
گوهر و فرهنگ بسامان جهان مدرن بیرون از ایران
جندر
از
قلم افتاده است.
در دیسکورس گوهر و فرهنگ بسامان جهان مدرن بیرون از ایران جنسیت (سکسوئالیته)
به دو نوع تقسیم بندی می شود:
الف
جنسیت بیولوژیکی
(نوزاد با الات تناسلی زنانه و یا مردانه)
ب
جنسیت اجتماعی
(جندر)
(نوزاد با آلات تناسلی زنانه مرد باشد و با آلات تناسلی مردانه، زن باشد و یا دوجنسیتی باشد.)
۳
حضور روشن زنان
در
خیزشها و طرح خواسته های نوین در ایران،
نشان گذر از محوریت مردانۀ
این کشور در چندین و چند سدۀ است.
در قاموس مانی
خیزش زنان و طرح خواسته های نوین خود (؟)
نشانه گذار از مرد محوری به ایکس است.
این طرز «تفکر» مانی
صلواة الله علیه
به
چه معنی است؟
کجا ست فردوسی؟
در قاموس مانی
توانا بود هر که بر پا بود و گویا بود.
طرح خواسته ای = کسب خواسته ای
زنان شان چنین اند
ایرانیان
بر می خیزند و خواسته های خود را طرح می کنند
و
فاتحه ای بر محوریت مردان می خوانند.
البته بدون اینکه محوریت مردانه را با محویت زنانه جایگزین سازند.
اگر زنان طویله جماران
خدای ناکرده
محوریت نرانه را با محوریت زنانه جایگزین می ساختند،
هم
رهبریت مانی
زیر علامت سؤال قرار می گرفت
و
هم
برتری نر مو بور کله طاس بر ضعیفه های آس و پاس.
به همین دلیل
خیزش زنان و طرح خواسته های نوین خود (؟)
به تغییر وضع موجود
منجر نمی شود.
فقط
دوره ای شروع می شود
که
میان دو کفه ترازوی زنان و نران
در پایان ان دوره
تعادل برقرار می شود
و
شق القمر می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر