پروفسور دکتر
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)
برگردان
شین میم شین
ایده ئولوژی
ادامه
۳۱
·
این (واقعیت ستیزی و حقیقت ستیزی و خردستیزی بورژوازی)
بویژه پس از آن، شدت گرفته که مارکسیسم مسائل زیر را روشن کرده است:
الف
·
حقیقت جامعه سرمایه
داری را
ب
·
ماهیت «آناتومی» (تشریح)
جامعه سرمایه داری را
پ
·
استثمار در جامعه سرمایه داری را
ت
·
تضادهای درونی جامعه سرمایه داری را
۳۲
·
این شناخت (شناخت
مارکسیستی) نیز سوبژکت اجتماعی اش را لازم داشته است.
۳۳
·
این شناخت تنها از موضع طبقه ای امکان پذیر گشته که دوام وجودی جامعه سرمایه داری را از بین می
برد.
·
یعنی طبقه کارگر.
۳۴
·
مزید بر آن، طبقه کارگر در وضعیتی قرار دارد که محو شرایط
وجودی خاص حاکمیت طبقاتی کاپیتالیستی را با تبدیل شرایط وجودی خود به شرایط عام کل
جامعه همراه نمی سازد.
·
(کل جامعه را پرولتریزه نمی کند. مترجم)
۳۵
·
بلکه شرایط وجودی خود را به مثابه پرولتاریا نیز نفی می کند
و بر هر نوعی از حاکمیت طبقاتی غلبه می کند و پایان می بخشد.
۳۶
·
بدین طریق طبقه کارگر، به لحاظ تاریخی، اولین طبقه و تنها
طبقه ای است که حائز کلیه شرایط اوبژکتیو و سوبژکتیو لازم برای کشف کل روابط جامعه
ای در دینامیک درونی اش و تدوین تئوری علمی جامعه است.
۳۷
·
در حالیکه شرایط وجودی اوبژکتیو خاص بورژوازی، یعنی جایگاه
اجتماعی اش، برای آن محدودیت های معرفتی (شناختین) پدید می آورد، شرایط وجودی
اجتماعی خاص طبقه کارگر، اما شرط اجتماعی تعیین کننده ای برای شناخت درخور و علمی
جامعه است.
۳۸
·
هسته ایده ئولوژی ـ تئوری مارکسیستی، هسته اثبات پیوند
اوبژکتیو میان جایگاه اجتماعی و شناخت اجتماعی همین جا ست.
۳۹
·
جایگاه اجتماعی در مورد طبقات استثمارگر علت و منبع خطاها و
گمراهی ها در ایده ئولوژی های مربوطه است.
·
جایگاه اجتماعی
پرولتاریا اما بر عکس، شرط شناخت علمی و درست در ایده ئولوژی او ست.
۴۰
·
کلیه توسعه ها و نظرات بعدی هر «نقد ایده ئولوژی» در چارچوب
تفکر بورژوایی، بعد از مارکس بیانگر گامی به عقب در مقابل این نظرات و معارف اند.
نقد ایده ئولوژی
به مدل نقد فلسفی و سوسیولوژیکی اطلاق می شود
که
نشاندهند عیب و نقص انطباق تفکر با وجود است.
نقد ایده ئولوژی
به تجزیه و تحلیل علل تشکیل این دیسکره پانس می پردازد.
عدم مطابقت مبتنی بر بازنویسی ایده ئولوژی با واقعیت
عینی
ناشی
از
تفکر غلط قلمداد نمی شود،
بلکه به مثابه محصول آنتروپولوژیکی، پسیکولوژیکی و یا
جامعه ای بالضروره ایجاد گشته توضیح داده می شود.
موتیو اصلی نقد کلاسیک ایده ئولوژی توسط مارکس و انگلس
عبارت است
از
کشف مناسبات جامعه ای که با تفکر مرزبندی می کنند.
از مفهوم نقد ایده ئولوژی
در حوالی سال ۱۹۳۰
آنتونیو گرامشی استفاده کرده است.
مفهوم نقد ایده ئولوژی
را
نباید با «انتقاد از طرح ایده ئولوژی» عوضی گرفت.
بلکه بر عکس
باید به معنی «کشف موتیو های ایده ئولوژیکی در جامعه»
درک کرد.
۴۱
·
این گام فقط به این دلیل قاطعانه است که کلیه تلاش ها در
جهت حل این مسئله از جایگاه (موضع) طبقاتی بورژوایی تحت محدودیت های عملی و نظری
همین موضع طبقاتی قرار دارند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر