مارتین بلومن تریت
برگردان
شین میم شین
تز سوم
ادامه
۴۵
نادقیق بودن تعیین نژاد در طبقه بندی
استفاده از آن
را میسر نمی سازد.
۴۶
نخست
خیلی سریع معلوم می شود
که
تفاوت میان افراد متعلق به نژاد ظاهرا واحد
بیشتر از تفاوت میان افراد متعلق به خود نژاد های مختلف
است.
۴۷
این به لحاظ علمی
اقناع کننده نیست.
۴۸
اگر کسی حتما می خواهد میان انسان ها تفاوت قایل شود،
قبل از همه
باید اثبات کند که خودش با میمون و سگ تفاوت دارد.
یعنی
باید مثل آدم رفتار کند.
۴۸
برای اینکه طبقه بندی ها
چیزی بیش از طبقه بندی های سوبژکتیو ـ تصادفی نیستند.
برای اینکه تقسیم بندی افراد به نژادها
ناشی از منافع معرفتی اند
و
نه، ناشی از خود افراد.
۴۹
قاعدتا
آنچه که به عنوان نژاد خویشتن خویش
سرهم بندی می
شود،
همواره
با
مشخصات میانگین مطلوب مطابقت دارد
که
به لحاظ اجتماعی تعریف شده اند.
۵۰
و
بیگانگان
در مقایسه با آن،
متفاوت نمودار می گردند.
۵۱
آدورنو می نویسد:
«آدم ها نگاهت می کنند.
هر چه تفاوت افراد عادی بیشتر به نظر رسد،
هر چه افراد مو خرمایی تر، کثیف تر و غیره جلوه گر شوند،
عصبانیت نسبت به قساوت صورت گرفته
به همان اندازه کاهش می یابد.
این امر
راجع به ستمی که رفته است، به همان میزان خبر می دهد که
راجع به ناظر
خبر داده است.
شاید شماتیسم جامعه ای استنباط آنتی سمیت ها (یهود
ستیزها) چنان مسخ گشته
که
آنها
یهودی ها
را
اصلا
به عنوان آدم نمی بینند.
حکم همیشه شنیده شونده
مبنی بر اینکه وحشیان، سیاهان و ژاپنی ها با حیوانات
مثلا میمون ها فرقی ندارند،
حاوی کلید لازم برای درک پوگروم است.
پوگروم
کشتار خشونت بار یا آزار یک گروه قومی یا مذهبی است،
که مخصوصاً یهودیان را هدف قرار می دهد.
این لفظ در اصل در قرون نوزدهم و بیستم برای توصیف حملات به یهودیان در امپراطوری روسیه وارد زبان انگلیسی شد. حملات مشابه علیه یهودیان در دیگر زمان ها و مکان ها
پیشتر از آن هم
پوگروم
شناخته شده اند.
راجع به امکان آن
در لحظه ای تصمیم گرفته می شود
که
چشم حیوان زخم مرگ آور خورده ای
به
آدم
می افتد.
آدم
علیرغم اینکه نگاه حیوان زخم مرگ آور خورده
را
با
این دلیل
که
بابا حیوان است،
از خود دور می سازد،
باز هم همان نگاه
بی وقفه
در
قساوتی که بر آدم ها رفته است،
تکرار می شود.
قساوتی که بر «حیوانات» رفته است،
حیواناتی که حیوانیت شان باید بکرات اثبات شود،
برای اینکه
آدم
به
حیوانیت شان
باور ندارد.»
(آدورنو «میمیما مورالیا»،آف. ۶۸)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر