تأملی
از
میمحا نجار
۱
در آوار خونين گرگ وميش
ديگر مردی آنك،
كه خاك را سبز می خواست
و عشق را شايسته زيباترين زنان
كه اينش
به نظر
هديتی نه چندان كم بها بود
كه خاك و سنگ را بشايد.
در آوار خونين گرگ وميش
ديگر مردی آنك،
كه خاك را سبز می خواست
و عشق را شايسته زيباترين زنان
كه اينش
به نظر
هديتی نه چندان كم بها بود
كه خاك و سنگ را بشايد.
چه مردی!
چه مردی!
كه می گفت:
«قلب را شايسته تر آن
كه به هفت شمشير عشق
در خون نشيند
و
گلو را بايسته تر آن
كه زيباترين نام ها را
بگويد.»
معنی تحت اللفظی:
مهدی رضایی
مرد خارق العاده ای
بود
که
می گفت:
«قلب
سزاوار آن است
که
به ضرب هفت شمشیر عشق
غرقه در خون شود
و
گلو
سزاوار آن است
که
زیباترین نام ها
را
بگوید.»
عجب هنرهایی
نوجوان ۱۸ ساله مذهبی
به زعم شاملو دارد:
الف
زمین
را
مش مهدی
سبز می خواهد.
ب
عشق
را
مش مهدی
سزاوار زیباترین زنان
می داند.
پ
قلب
را
شایسته غرقه در خون گشتن به ضرب هفت شمشیر عشق
می خواهد.
ت
گلو
را
هم
مش مهدی
شایسته تلاوت زیباترین نام ها
(اسم اعظم ها؟)
می داند.
۲
چه مردی!
چه مردی!
كه می گفت:
«قلب را شايسته تر آن
كه به هفت شمشير عشق
در خون نشيند
و
گلو را بايسته تر آن
كه زيباترين نام ها را
بگويد.»
چه مردی!
چه مردی!
كه می گفت:
«قلب را شايسته تر آن
كه به هفت شمشير عشق
در خون نشيند
و
گلو را بايسته تر آن
كه زيباترين نام ها را
بگويد.»
نوجوان ۱۸ ساله که هنرش ماشین دزدی و بمب گذاری در جوی آب جاری به سوی پاسگاه پلیس شهربانی بوده،
در
قاموس
شاملو
معرکه ای است:
هم زمین را سبز می خواهد تا خلایق سیر دل بچرند،
هم
عشق را فقط شایسته نثار به زیباترین زنان می داند و برای بقیه زنان بخت برگشته، حتی لبخند قلابی در کوله پشتی دل ندارد
و
هم
قلب
را
شایسته غرقه در خون گشتن
و
گلو
را
شایسته گفتن زیباترین نام ها
می داند.
هنر
نزد کودکان شیرخواره طویله عیران است و بس.
۳
اگر
همین شعر شاملو
را
با
اشعار فوق الذکر سایه
مورد مقایسه قرار دهیم
به
دو نتیجه زیر
می رسیم:
الف
اشعار سایه
مملو از اندیشه، ایمان و آرمان خلقی
اند.
این شعر شاملو
فرمالیسم محض است.
یاوه ای توخالی است.
هارت و پورت بی معنی است.
ب
سایه
از
مرگ قهرمانان و شهیدان توده
زجر می برد
و
بسان دخترش اشک می ریزد.
شاملو
از مرگ نوجوانان مردم
حظ می برد
و
رجز می خواند
تا
بقیه نوجوانان نقص العقل
شیر شوند و به جنگ شیران بشتابند.
۴
فرق فاشیسم با کمونیسم
همینجا
آشکار می گردد.
الف
کمونیسم سایه = هومانیسم + ناتورالیسم
(همبود گرایی = انسانگرایی + طبیعتگرایی = زندگی ستایی)
ب
فاشیسم شاملو = آنتی هومانیسم + آنتی ناتورالیسم
(همبود ستیزی = انسان ستیزی + طبیعت ستیزی = مرگ ستایی)
۵
فرق دیگر فاشیسم با کمونیسم
(شاملو با سایه)
محتوای واژه های آنها ست:
الف
زن در شعر سایه
موجودی اندیشنده، اجتماعی، انقلابی، هومانیست، طرفدار زندگی، متنفر از مرگ است.
زن
در
شعر سایه
اعدام می شود.
برای پدیده های محیط پیرامون
دلیل می جوید
دلیل می پرسد
دلیل می شنود.
ب
زن در شعر شاملو
آلت لهو و لعب
است.
موجود حقیری است که وقتی ابرعنسان برای تخلیه جنونش نزدش می رود،
شلاق
را
نباید فراموش کند.
زن
اگر زیبا باشد،
شایسته سکس (عشق) مرگ ستایان و زندگی بیزاران است.
۶
فرق دیگر فاشیسم با کمونیسم
(شاملو با سایه)
وارونگی فونکسیون های اعضا و ارگان ها ست:
الف
فونکسیون قلب
در
شعر سایه
حمایت از حیات و عشق و همبستگی است.
ب
فونکسیون قلب در شعر شاملو
نشستن در خون است.
آنهم
نه، نشستن عادی در طشت خون.
بلکه نشستن در خون در اثر ضربات هفت شمشیر کذایی عشق کذایی.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر