شین میم شین
نه اندیشه
مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن
مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار
فراگرفت.
۱
قدیمی نکوکار
نیکی پسند
به کلک قضا در
رحم نقشبند
معنی تحت
اللفظی:
خدا
اوتوریته ای
کهنسال و نیکوکار و نیکی پسند است.
خدا
ضمنا
نقش آدمیان
را
در رحم
مادرشان به قلم قضا می بندد.
۲
قدیمی نکوکار
نیکی پسند
به کلک قضا در
رحم نقشبند
این تعریف
سعدی از خدا
حتی با توجه
به اعترافات خود خدا
در
قرآن کریم
نادرست
و نادقیق و حتی تحریف محسوب می وشند.
خدا
در
قرآن کریم
بکرات
خود
را معرفی کرده است:
خدا
دیالک
تیکی از مثبت و منفی است:
مثلا
دیالک
تیکی از صادق و کذاب
است.
آنهم
نه
صادق و کذاب ساده و معمولی،
بلکه
صادق مطلق و کذاب مطلق
است.
سعدی
خدا را تحریف می کند.
۳
قدیمی نکوکار
نیکی پسند
به کلک قضا در
رحم نقشبند
خدا
انعکاس
انتزاعی ـ آسمانی اعضای طبقه حاکمه است:
اگر
شکم شان و زیر شکم شان
سیر
باشد،
مهربان
و دلرحم و خلعت بخش و برده نواز اند
و
در
غیر این صورت
قسی
القلب و بی رحم و گردن زن و برده ستیز اند.
سؤال
سعدی در مصراع دوم این بیت
شعر،
جزم «مشیت الف»
را
از
حالت بی واسطگی
در می آورد
و
برای آن واسطه ای
ایراسیونالیستی و غیرقابل تعریف،
به نام ق تعیین می
کند.
جواب
سعدی در مصراع دوم این بیت شعر،
جزم «مشیت الهی»
را
از
حالت بی واسطگی
در می آورد
و
برای آن واسطه ای
ایراسیونالیستی و غیرقابل تعریف،
به نام قضا تعیین می کند.
سؤال
بدین طریق
بخشی از وظایف اجرائی کذایی
خدا
به
عوامل موهوم خدا
محول می شود، که الف الف ـ الف غلامان لال دربارها و خرگاه های برده درای و
فئودالی اند.
جواب
بدین طریق
بخشی از وظایف اجرائی کذایی
خدا
به
عوامل موهوم خدا
محول می شود، که انعکاس انتزاعی ـ آسمانی غلامان لال دربارها و
خرگاه های برده درای و فئودالی اند.
سؤال
استثنائیت قضا
این است که نه ر را کسی می بیند و نه ن و ن را کسی می داند.
جواب
استثنائیت قضا
این است که نه رویش را
کسی می بیند و نه نام و نشانش را کسی می داند.
آنچه مردم از قضا و
امثاله می دانند
تیزی شمشیرشان است و چابکی فوق العاده شان
در فرود آوردن شمشیر.
سؤال
آنچه از قضا معلوم جهان
است،
ک کذائی، ج نامرئی و ت آن است.
جواب
آنچه از قضا معلوم جهان
است،
کلک کذائی، جوهر نامرئی و
تیر آن است.
۴
قدیمی نکوکار
نیکی پسند
به کلک قضا در
رحم نقشبند
سعدی
در مصراع دوم این بیت،
پیدایش انسان را در رحم مادر توضیح می دهد.
قضا
ظاهرا
با
قلم و جوهر و ساز و برگش
در
رحم مادر
وارد می شود
و
صورت زشت و زیبای نوزاد
را
بر
آب کذائی
نقاشی می کند.
سؤال
بدین طریق،
دیالک تیک م و م
به شکل دیالک تیک نقش و نقشبند بسط و تعمیم می یابد و راه
برای شاعر ریاکار باز می شود
که
عشق به مولود را به عنوان
عشق به مولد جا بزند:
نه این نقش، دل می رباید
ز دست
دل آن می رباید، که این نقش بست
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان
سعدی»، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۰)
جواب
بدین طریق،
دیالک تیک
مولود و مولد
به شکل دیالک تیک نقش و نقشبند بسط و تعمیم می یابد و راه
برای شاعر ریاکار باز می شود
که
عشق به مولود را به عنوان
عشق به مولد جا بزند:
نه این نقش، دل می رباید
ز دست
دل آن می رباید، که این نقش بست
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان
سعدی»، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۰)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر