مهندس صادق انصاری
(ا. برزگر)
اندیشه ها، مفاهیم و زبان فارسی
در
قلمرو «ولایت فقیه»
دفتر چهارم
شورای نویسندگان و هنرمندان ایران
(۱۳۶۵)
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
۱
سنتگرایان
با
استفاده از «اهرم قدرت»
توانست
نیروهای میلیونی سنتگرای مذهبی
را
زیر چتر حمایتی خود قرار دهد
و
با
تکیه بر آنها
حاکمیت خود
را
بر
انقلاب
و
جامعه انقلابی
تحمیل کند
و
آن
را
استحکام بخشد.
این خیالات الف برزگر
را
طویله های سیاسی وطنی
از
قبیل سازمان راه کور و کر
هم
نمایندگی کرده اند.
در قاموس آنان
انقلاب
شکست خورده است.
اما
نه
انقلاب بورژوایی سفید
بلکه
انقلاب روشنفکران بی خبر از فکر و فرهنگ
ایراد این توهمات رنگارنگ
اما
کجا ست؟
۲
سنتگرایان
با
استفاده از «اهرم قدرت»
توانست
نیروهای میلیونی سنتگرای مذهبی
را
زیر چتر حمایتی خود قرار دهد
و
با
تکیه بر آنها
حاکمیت خود
را
بر
انقلاب
و
جامعه انقلابی
تحمیل کند
و
آن
را
استحکام بخشد.
ایراد این توهمات رنگارنگ
فقر مفهومی مدعیان
است.
به قول مارکس
فقر فلسفه
است.
اینها اصلا نمی دانند که انقلاب چیست
و
چگونه صورت می گیرد.
مارکس و هماندیش و همرزمش انگلس
در تزهایی راجع به فویرباخ
مفهوم غول آسایی
را
توسعه داده اند
تدوین کرده اند
و
به میراث نهاده اند:
مفهوم سوبژکتیویته
را.
سوبژکتیویته چیست
که
برخی از مترجمین الاغ
به ذهنیت ترجمه می کنند و می گذرند؟
۳
سنتگرایان
با
استفاده از «اهرم قدرت»
توانست
نیروهای میلیونی سنتگرای مذهبی
را
زیر چتر حمایتی خود قرار دهد
و
با
تکیه بر آنها
حاکمیت خود
را
بر
انقلاب
و
جامعه انقلابی
تحمیل کند
و
آن
را
استحکام بخشد.
سوبژکتیویته
را
می توان دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت دانست:
تاریخ
(تحول بنیادی جامعه بشری)
سوبژکت
دارد.
تاریخ بی سوبژکت نیست.
این حکم ماتریالیستی ـ تاریخی
(حکم ماتریالیسم تاریخی)
به چه معنی است؟
الف
تاریخ
(تحول بنیادی جامعه بشری)
سوبژکت
دارد.
این
اولا
بدان معنی است
که
در
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
در
عرصه جامعه بشری
(برعکس عرصه تئوری شناخت، عرصه معرفتی ـ نظری)
نقش تعیین کننده
از آن سوبژکت است.
بدون سوبژکت تاریخ
جامعه بشری
(اوبژکت تاریخ)
(فرماسیون اقتصادی معین جامعه)
نمی تواند تحول یابد.
ب
تاریخ
(تحول بنیادی جامعه بشری)
سوبژکت
دارد.
این بدان معنی است
که
تاریخ
(جامعه بشری)
در دیالک تیک توده و سوبژکت تاریخ تحول می یابد.
پیش شرط پیروزی انقلاب
گردآمدن توده زیر پرچم سوبژکت تاریخ است.
در
دیالک تیک توده و سوبژکت تاریخ
نقش تعیین کننده از آن توده است.
لکوموتیو قطار تاریخ
توده
است و بس.
تعیین کننده بودن توده
اما
به معنی هیچ کاره و هیچ واره بودن سوبژکت نیست.
سؤال این است
که
سوبژکت تاریخ کیست؟
پ
تاریخ
(تحول بنیادی جامعه بشری)
سوبژکت
دارد.
لنین که همواره دست به ریشه قضایا می برد،
با
صراحت بلشویکی می گوید:
هیچ انقلابی بدون حمایت طبقه ای پیروز نمی شود.
منظور لنین همین سوبژکمندی تاریخ است:
سوبژکت تاریخ
طبقه ای از طبقات جامعه است
که
توده را در معراج از فرماسیون اقتصادی کهنه به سوی فرماسیون اقتصادی نو
رهبری می کند.
مثال
در
انقلاب بورژوایی سفید
سوبژکت تاریخ
بورژوازی مدرن ایران تحت رهبری محمد رضا شاه بوده است.
ساده لوحان جهان
فقط و فقط
قادر به دیدن نماینده طبقه
و
عاجز از دیدن خود طبقه اند.
ت
تاریخ
(تحول بنیادی جامعه بشری)
سوبژکت
دارد.
با عنگلاب اسلامی
فقط
شاه سرنگون نمی شود.
انقلاب بورژوایی سفید
توسط ارتجاع فئودالی ـ روحانی شکست می خورد.
خمینی و گربه نره
قابل مقایسه
با
یلسین و گربه چف و چارق و چکمه و پوتین
اند.
پشت سر این اجامر
طبقه مرتجع سرنگون شده در اثر انقلاب اکتبر و سفید ایستاده است.
سخن از رستاوراسیون است.
سخن از احیای مناسبات تولیدی کهنه است.
فرق روسیه با طویله جماران
فرماسیون اقتصادی مربوطه است:
در
روسیه
فرماسیون اقتصادی سوسیالیستی
با
فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
جایگزین می شود.
در
طویله جماران
فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
با
فرماسیون اقتصادی فئودالی
جایگزین می شود.
هر دو جامعه
یک پله فرماسیونی به پایین سقوط می کنند.
و
هر دو جامعه
دستخوش بحران می گردند.
سوبژکت تاریخ
در
روسیه تزاری
طبقه کارگر روس بود.
لنین
برای رفع سوء تفاهم
و
ضمنا
برای تعلیم قوانین ماتریالیسم تاریخی
به کرات اعلام می داشت که نماینده طبقه کارگر روس است و بس.
لنین
بدین طریق
ضمنا
سوبژکت طراز نوین تاریخ
را
معرفی می کرد:
طبقه کارگر
را
مراجعه کنید
به
سوبژکت تاریخ
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
بخش اول
http://hadgarie.blogspot.com/2015/12/blog-post_4.html
۴
سنتگرایان
با
استفاده از «اهرم قدرت»
توانست
نیروهای میلیونی سنتگرای مذهبی
را
زیر چتر حمایتی خود قرار دهد
و
با
تکیه بر آنها
حاکمیت خود
را
بر
انقلاب
و
جامعه انقلابی
تحمیل کند
و
آن
را
استحکام بخشد.
ارتجاع سیاه
حاکمیت خود
را
بر
کدام انقلاب
و
با
کدامین سوبژکت تاریخ
تحمیل کرده است؟
تنها انقلابی که بر ضد انقلاب بورژوایی سفید
می تواند تصورپذیر باشد،
انقلاب سوسیالیستی با سوبژکتی به نام طبقه کارگر ایران می تواند باشد.
چنین چیزی در جامعه وجود نداشته است.
نمی توانست هم وجود داشته باشد.
انقلاب بورژوایی سفید
تازه پیروز شده بود
و
برای تبدیل شدن به تز در اثر پرورش آنتی تز خود در بطن خویش
صدها سال زمان لازم داشت.
خرافه شکست انقلاب خیالی
فاقد کمترین ارزش علمی و تجربی ـ واقعی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر