۱۳۹۷ شهریور ۲, جمعه

سنگ زیرین آسیا بودن در کشاکش های ایده ئولوژیکی (۲)


داریوش لعل ریاحی
 
آقای «شعر نو»،
 اگر دلایل شما از ادامه ندادن به این دیالوگ (چالش نظری، هماندیشی)، 
نشر (استفاده از) کلمات نامناسب یا ناشایست توسط خانم یا آقای میم است،
 باید نسبت به ترک یا بودن (حضور و غیاب) در این فضای به اصطلاح مجازی، 
یکی را انتخاب بفرمایید. 
 
آنچه
لعل ریاحی نمی داند، این حقیقت امر است 
که
قطع هماندیشی 
می تواند
علل مختلف، متفاوت و حتی متضاد
  داشته باشد.
 
این علل کدامند؟
 
۱
یکی از فواید فضای مجازی
جامعه شناسی و همنوع شناسی تجربی (امپیریکی) است.
 
مثلا
آدم
پس از هماندیشی های بیشمار بی حاصل
به این نتیجه می رسد 
که
همنوعان
توان تفکر مفهومی ندارند.
 
در نتیجه 
سنگر نظری معین 
ندارند.
 
 
کانت علیه الرحمه
بدرستی
می گفت:
تفکر
یا تفکر مفهومی است و یا اصلا تفکر نیست.
 
۲
به همین دلیل است
که
خیلی ها
برای قطع هماندیشی
به دنبال بهانه می گردند.
 
پیش پا افتاده ترین بهانه ها
بهانه های اخلاقی مزخرف (ابزورد)
اند.
 
حریف نقاش عیاشی گفت:
من به این بحث ادامه نمی دهم، 
چون تو
 مرا 
«شما»
خطاب نمی کنی.
 
من
اصلا
اجازه نمی دهم که کسی مرا «تو» خطاب کند.
 
۳
نقاش عیاش 
بدین طریق
فقدان سنگر نظری خود
را
پرده پوشی می کند.
 
در این صورت
کسی نمی فهمد که حریف اصلا توان تفکر ندارد 
تا 
احیانا 
سنگر نظری هم داشته باشد.
 
ای بسا
«هماندیشی» ها
که
فرمال
و
حتی
فرمالیته
 اند.
 
فضای مجازی
در قاموس خیلی ها
بنگاه معاملات جنسی از هر نوع کتبی و شفاهی است.
 
به همین دلیل خیلی ها اصلا توجهی به متن پست کسی ندارند.
 
کسی
شعر کسی
را
با دقت بخور و نمیری 
حتی
نمی خواند.
 
فهم شعر پیشکش از ما بهتران.
 
خیلی ها 
بیتی از شعر شاعری را فوری کپی می کنند و هورای الکی برای شاعر می کشند.
 
شاعری
که
چه بسا
اصلا 
شاعر نیست.
 
شعر او هم چه بسا اصلا شعر نیست.
چیزی بندتنبانی به نیات بندتنبانی است.
 
۴ 
اصولا
دل کندن از نظر خویش در زمینه معینی
 و
 پذیرش نظر دیگر،
کار آسانی نیست.
 
هم 
برای ترک موضع نظری خویش
 و
 هم 
برای ورود به سنگر نظری جدید 
(یعنی برای قبول نظری دیگر)
به تجربه شخصی و یا تاریخی (نوعی و یا همنوعی) نیاز مبرم هست.
 
یکی از دلایل قطع هماندیشی
با 
هر بهانه
می  تواند همین باشد.
 
این
اما
عینا و عملا
به چه معنی است؟
 
۵
این به معنی ترک سنگر نظری خویش
بدون ورود به سنگر نظری دیگری است.
 
شاید
هم
به معنی تردید در نظر خویش، بدون داشتن دلیل کافی برای قبول نظر دیگر باشد.
 
این
در هر صورت
به معنی افتادن بذر بی نظمی در نظام نظری همنوع است.
 
بذری
که
برای رشد و نمو خویش به زمین و زمان نیاز دارد.

حسن هماندیشی
هم
همین جا ست:
هماندیشی
سبب 
تشکیل تردید پویا 
در
دل همه هماندیشان
 بدون استثناء 
می شود.
 
 ۶
آقای «شعر نو»،
 اگر دلایل شما از ادامه ندادن به این دیالوگ (چالش نظری، هماندیشی)، 
نشر (استفاده از) کلمات نامناسب یا ناشایست توسط خانم یا آقای میم است،
 باید نسبت به ترک یا بودن (حضور و غیاب) در این فضای به
 
لعل ریاحی
چنان از کلمات رکیک و ناشایست میم دم می زند
که
حتی
خود میم
دچار تردید می شود.
 
وقتی از معترضین پرسیده می شود که کدام کلمه رکیک بوده است،
چه بسا
از ذکر نمونه ای حتی پرهیز می ورزند.
 
بحث در این مورد مشخص
بر سر جمله زیر از صادق هدایت است:

اگر خون حیوانات بی زبانی که امروز قربانی می شوند 
یه جا جمع کنی 
می شود روی آن کشتی راند
صادق هدایت
کلمه رکیک و ناشایست ما در سؤال زیر است:
 
ایراد این عرعر صادق هدایت کجا ست؟
 
کلمه رکیک از دید لعل ریاحی
عرعر
است.
 
۷
همین کلمه عرعر بهانه شده تا روی خود عرعر 
هماندیشی صورت نگیرد.
 
این هنوز چیزی نیست.
 
چیز این است
که
استثنائا
فرزانه ای استثنائی
به ایرادات این عرعر اشاره کرده است:
 
هدايت از ارزش غذايى گوشت غافل است 
 گوشت براى رشد و سلامت مهمترين منبع غذایی است.
  تعجبم از اينه كه اين بچه سوسول پاريس نشين 
مدام به انسان و حيات او تشر مى زند
و 
زندگى را خوار و بيهوده مى شمارد 
ولى براى حيوانات دل مى سوزاند 
و 
در حمايت از حفظ حيات حیوانات
 اقدام به يونجه خوارى مى كند.
 
واکنشی که ناصحان و پرستندگان عفت کلام  به این موضع نظری فرزانه استثنائی نشان داده اند،
تأمل انگیز است:
 
۱
لعل ریاحی 
اصلا
نسبت بدان موضع نگرفته است.
 
۲
«شعر نو»
دست به تحقیر و تخطئه و توهین زده است:
شما کوچکنر از آنی
 
بعد
مخالفین صادق هدایت  مؤدب و مقدس و محترم و نیکوکار
را
به مگس تشبیه کرده است
که
هنرش نشستن بر روی مدفوعات و پرهیز از نشستن بر روی ادویه جات و عطریات است:
 
یاد متنی از افلاطون افتادم
اشرار، کسانی را گویند که عیوب مردم راجستجو می کنند و به آن می چسپند و نیکویی آن ها را به دست فراموشی می سپارند ،
مانند مگسی 
در جاهای کثیف می نشینند و از جاهای تمیز دوری می کنند.
 
۳
لعل ریاحی
در این مثال «شهر نو» از قول افلاطون
اصلا
متوجه «نشر کلمات نامناسب یا ناشایست» نشده است.

راستی
چرا و به چه دلیل؟

مگس کثافتخوار
آیا
رکیک تر از عرعر نیست؟
 
دلایل این مته بر خشخاش نهادن های کشکی و بی پایه
در 
جایی
و
نادیده گرفتن هتاکی ها و فحاشی ها 
در
جای دیگر
 کدامند؟
 
ضمنا
چرا
ما
از رعایت ادب و آداب فئودالی پرهیز می ورزیم
و
من اندر من
و
خروار اندر خروار
خرمن توهین درو می کنیم؟

ادامه دارد.
 

۴ نظر:

  1. بازی کردن باخیال در پس و پیش کردن کامنت ها ، درستی نوشه شما را توجیه نمی کند .
    نوشته اید : کلمه رکیک از دید لعل ریاحی عر عر است .
    این یعنی در خیال چنین پنداشته اید . من مخاطبم آٌقای شعر نو بودند که خطاب به شما گفته اند ، چون از کلمات رکیک استفاده می کنید ، به بحث ادامه نخواهم داد .
    و اما این چرایی ها را که ارزش هیچ تفسیری را ندارند به کناری نهید .
    بیایید به اصل و هدف از گشودن نا پیدایی هایی که ذهن شما را در خود محاط کرده است ، بپردازیم .
    خود می دانید که به طور عام کمتر کسی از انتقاد ، خوشش می آید . حتا اگر آن شخص ، در اندیشه دموکرات و انتقاد پذیر باشد .
    افراد در سخن و در نوشتار ، روش های خاص خودشان را دارند . برخی کلمات برایشان حکم آب روانی را دارد که لزومی نمی بینند که آن را ویرایش کنند و کلمات نامناسب را از بسترش بیرون بیاورند .
    من شخصأ نمی توانم ایراد گیر این گونه از افراد باشم که چرا چنین می گویید ، یا می نویسید . عر عر صادق هدایت به خودتان مربوط است ، این خوانندگان نوشته های شما هستند که می توانند به درستی ، شما را در همان جایگاهی که هستید ،مورد قضاوت قرار دهند.
    اما درشعاع دایره' المعارف روشنگری که قلم بر دست می گیرید ، همه نوشته ها و شعر هایی را که بر می گزینید ، تنها در یک بستر و از زیر پلک های یک نگاه ، ارزیابی می کنید .
    همانند تاریخ نگاری که به جای حقایق تاریخی ، نظریات و تمایلاتش را نیر ، لحاظ می دارد .
    جالب اینجاست که تفسیر شما ، همواره شاعر و شعر را در جایگاه طبقاتیش می بیند ، و حاظر نیست از این سکو پایین بیاید و پیچیدگی کلام و زیباشاختی اثر را ، تجزیه و تحلیل نما ید .
    ادامه دارد .

    پاسخحذف
  2. ممنون.
    صاحب سخن مهم نیست.
    مهم خود سخن است.
    شما بسان ما
    هر جمله ما را که معیوب می دانید
    ذکر کنید و با اقامه دلیل منطقی و تجربی بطلانش را اثبات کنید.
    مخاطب شما هم برای ما مهم نیتس.
    مهم خود نظر شما ست.

    پاسخحذف
  3. باسپاس از شما ، و بسیط نظر در میدان بحث .
    جملات و نوشته های شما نه معیوب است و نه غیر قابل تفهیم . بلکه این دید گاه شماست که فقط و فقط از یک دریچه به جهانی چنین بی درو پیکر ، می نگرد .
    چهل سال از انقلابی که در خیزش همه گانی آن هیچ تردیدی نیست ، گذشته است .
    از این که چرا و به چه دلایلی ، این انقلاب به قهقرا گرایید و چه کسانی مقصر بودند ، نمی گویم … چرا که به درازا خواهد کشید .
    بحث من و شما در دایره ایده یولوژیک محدود میشود .
    شما یک کمونیست مارکسیست و معتقد به مبانی این فلسفه اید .
    من شاید در جمع به سوسیالیسم بیشتر گرایش داشته باشم . و این مکتب را انسانی و مدافع محرومین می پندارم .
    چهل سال زمان کمی نیست . وقتی از خود می پرسیم ، چرا این تفکر که شما مدافع آنید و این برداشت که در ذهن من غلیان دارد و به اصطلاح نوعی گرایش به چپ ، نامیده می شود .
    چرا ، با این همه قربانی که قبل و بعد از انقلاب ، تقدیم ، رهایی از دیکتاتوری و رسیدن به حقوق انسانی ، پرداخته ، نتوانسته است ،
    یک قدم به اتحاد و همبستگی ، با این همه مدعیان چپ اندیشش نزدیک ، شود ؟
    توده ای ، اکثریت و اقلیت فدایی ، دموکرات کردستان ، توفان ، پیروان حکمت ، و ، و ، و
    چند بار گرد همایی هایشان را دنبال کرده اید ؟
    تا چه حد به سخنرانی هایشان که هر روزه از رسانه هایشان پخش می شود ، گوش فرا داده اید ؟
    صادق هدایت ملاک قضاوت نیست ،
    او یک سلول کوچک خلیده در ذهن شماست که ، نمی توانید از بودنش در جامعه ، خود را رها سازید .
    وقتی در بیشتر تفسیر هایتان ، خط به خط هر شعر و نوشته ای را ، تنها و تنها از آن دریچه ، تفکیک نگر طبقاتی ارزیابی می کنید .
    یک مشکل در ذهنتان و ذهن بیشتر رفقایتان شکل می گیرد .
    خود مارکس پنداری ، و عدم قبول هموندانی که همه هم را رفیق می گویید ، چنان فاصله ای بین شما می اندازد که اینک تان را به سخره بدل کرده است .
    خودتان هم خودتان را قبول ندارید .
    پا از حریم خط مارکسیسم حتا به اندازه ، یک سانتیمتر هم غیر ممکن است . و آن که جرأت کند …. اپورتونیست تلقی خواهد شد .
    شما اطلاعات ادبی و احاطه به مکاتب فلسفی را در خود دارید .
    و بهتر از من می توانید ، پاسخی در خور به این ، چرایی ها بدهید .

    پاسخحذف
  4. ممنون.
    شما هر جمله ما را در این هماندیشی معیوب می دانید
    ذکر کنید و با اقامه دلیل منطقی ویا حداقل تجربی بطلانش ر ا اثبات کنید.

    تا از همدیگر بیاموزیم.

    ما خودمان را و ضمنا شما را می شناسیم.
    برای ما اما خودمان و همنوعان مان مهم نیستند.


    به اندیشه بپردازید
    نه به صاحب اندیشه
    چون حقیقت در خود اندیشه است و نه در صاحب اندیشه

    پاسخحذف