جمعبندی
از
مسعود بهبودی
حریف
امیلی میگه:
ولی تو همه ی خشمتو به اندوه درونی (؟) تبدیل می کنی.
دختر، پاکت سیگار رو به سمت سرهنگ پرت میکنه و میگه:
آخر قصه بجز اون ستاره های افتخار روی سینه ات هیچی برات نمی مونه
مستر.
گیر افتادی و می تونی تا آخر عمر هتل کالیفرنیا (ترانه ای است؟) رو گوش بدی و با مشت روی میز بکوبی.
من اما فقط یه سربازم
توی برهوت آخر دنیا
و
سنگینی یه اسلحه ی زنگ زده ی کهنه، روی دوشمه.
(سنگینی اسلحه را کسی حمل نمی کند، حس می کند.)
هیچ نامه ای، عکسی، پلاکی ندارم.
خاک و باد و سکوت.
شبها به این فکر می کنم که بعدها، موهام بلند شده و با یه لباس زرد گلدار، توی کافه ی قدیمی می رقصم.
پایان
۱
تبدیل خشم به اندوه درونی؟
۲
مگر اندوه برونی هم وجود دارد؟
۳
خشم
خودش
هم درونی است
که
به صورت مشت
تجسم (جسمیت و یا مادیت) می یابد.
برونی می شود.
۴
مشت
به معنی استحاله خشم است.
احمدرضا احمدی
در همان زيرزمين نمور
که زندگي می کردم
به تو گفتم :
دستهایت را براي من بگذار و برو
من می توانم
بدون تو
با سایه های دستهاي تو
بر روي ديوار
زندگي کنم.
پایان
۱
اولا مشد احمد
دستان حریف با سایه دستان حریف
تفاوت دارند.
۲
درست حرف بزن تا رستگار شوی.
۳
ثانیا
زندگی با سایه دستان کسی
بسان زندگی دخترک بینوا با سرهنگ است.
۴
فکر نان کن
که
خربزه آب است
از رئالیسم تا آگنوستیسیسم
(از واقعگرایی تا ندانمگرایی)
ندانم گرایی در این رباعی از خیام
حریف
این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت،
کس نیست که این گوهر تحقیق بسفت؛
هرکس سخنی از سر سودا گفته است،
زآن روی که هست ، کس نمیداند گفت.
۱
ندانمگرایی؟
۲
معنی تحت اللفظی:
دریای وجود از نهفت بیرون آمده است
کسی در این زمینه تحقیق نکرده است
هر کس از ظن خود حرفی زده است.
کسی نیست که طرز تشکیل رئال و واقعی این دریای وجود را بتواند بگوید.
۳
این وصف رئالیستی سطح دانش زمانه است.
۴
وصف حال علمای زمان عمر علیه السلام است.
۵
ندانمگرایی
درست ضد این موضع عمر است.
۶
ندانمگرایی یعنی انکار لیاقت شناخت آدمیان
۷
یعنی اثبات خریت آدمیان
یعنی گذاشتن علامت تساوی میان آدم و خر
۸
عمر نمی گوید که نمی توان دانست.
۹
حرف حساب او این است که هنوز کسی نمی داند
۱۰
مبلغ ندانمگرایی
فوکویاما
عستاد دانش کاه طویله امریکا ست
اندکی اندر باب مفهوم معروف ولی مبهم عدالت
۱
روی مفاهیم و بویژه این مفهوم باید کار کرد.
۲
چون
هم
توده
در تمامت تاریخ
خواهان عدالت است
و
هم
طبقه حاکمه
۳
این بدان معنی است
که
هر کدام از آندو
تعریف خاصی از عدالت دارد.
۴
به همین دلیل
عدالت می تواند
دام و دانه ای برای کسب ریال باشد
و
نه
ایدئال و آرمان رئالی
۵
همین جلادان جماران
با
شعار حکومت عدل علی
دل و دین توده را ربوده اند.
۶
حالا
ایران
برای اینان
بهشت برین است
و
برای توده
دوزخ الیم.
۷
حتی آفتابه و حوض و حوزه های عرعریه و مساجد و منابر و محراب ها و حسینیه های عرشاد و امام زاده های خود را زرنگار کرده اند
و
به سیری مطلق شکم و زیرشکم رسیده اند
و
کودکان توده در زباله دانی ها به دنبال آذوقه می گردند
اگر اجاره داده نشوند به عیاشان عرب و عجم اجنبی
۸
عدالت چیست؟
۹
عدالت چیست
که
علی عادل
در شبی واحد
۱۰۰۰ دلاور را گردن می زند
و
بعد
به بیوه ها شبانه غذا می برد و با کودکان یتیم بازی می کند؟
۱۰
یا
تعریف علمی و عینی مفاهیم
و
یا
خریت و سفاهت و رزالت و ضلالت و ذلالت
اندکی اندر باب دیالک تیک ظلمت و نور
۱
همیشه در دوره های پس از شکست
چنین وضعی پیش می آید
که
تصور ابدیت ظلمت را به خاطر خلایق خام اندیش خطور می دهد.
۱
همیشه در دوره های پس از شکست
چنین وضعی پیش می آید
که
تصور ابدیت ظلمت را به خاطر خلایق خام اندیش خطور می دهد.
۲
جایگزینی ظلمت با نور
اما
امری جبری است.
۳
دیر و زود دارد
ولی سوخت و سوز ندارد.
۴
ظلمانی ترین ظلمت ها
حتی
به قول برزین آذرمهر
«گر به دامن دارند»
۵
گری
که خنجر اسا
دل قیرگون ظلمت را می شکافد
تا به صورت خورشید تابان
طلوع کند
و روز دیگری از نو آغاز شود
جایگزینی ظلمت با نور
اما
امری جبری است.
۳
دیر و زود دارد
ولی سوخت و سوز ندارد.
۴
ظلمانی ترین ظلمت ها
حتی
به قول برزین آذرمهر
«گر به دامن دارند»
۵
گری
که خنجر اسا
دل قیرگون ظلمت را می شکافد
تا به صورت خورشید تابان
طلوع کند
و روز دیگری از نو آغاز شود
تناقضی در کار نیست .
شاعر
دردی است آشکار
فریادی است در فضا
از ملتی به ستوه آمده از فساد و تباهی .
هم پنداری مواج آبها ،
اعتراضات ِ هر روزه همین چپاول شدگان است.
همان کار گران بی دستمزد
دیوار ِ بلند سایه گستری که فریاد و اعتراضات آنان را از اهداف جدا می سازد و با ترفند ، رسانه های مسلط جهانی و اپوزیسیون بی رمق خارج نشین
به بیراهه ای چون دریای کاسپین می کشاند
تا فراموش شود
آنچه که در فریاد این مردم است
با امتنان فراوان از شاعر.
۱
این شعر اگر تحلیل شود،محتوای طبقاتی آن
آشکار می گردد.
۲
ضمنا
تحلیل شاعر
ما را غافلگیر می کند.
۳
ما چنین برداشتی از این شعر نداشته ایم.
۴
اگرچه حداقل ۴ بار آن را خوانده ایم.
۵
شاید
دلیلش
در تفاوت سنگرهای طبقاتی باشد
افکار
شخصی نیستند.
چیستند؟
آزادی از درون مغز تو آغاز می شود
چه بسیار انسان ها که دست و پایشان بسته نیست اما زندانی افکار خویشند.
حریف
۱
افکار
چیزهای طبقاتی اند.
۲
نمی توان حتی فکری پیدا کرد که متعلق به فردی باشد.
۳
تصور اینکه هر کس افکار شخصی خاص خود را دارد،
توهمی بیش نیست.
۴
افکار که جای خود دارند،
بر پیشانی هر مفهوم (واژه) حتی مهر طبقاتی خورده است.
۵
مفاهیم مثلا اشرافیت فئودال و روحانی
با مفاهیم رعایا و پیشه وران از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
چه رسد به افکارشان
۶
جنگ فکری (مبارزات ایده ئولوژیکی)
فرمی از جنگ های طبقاتی است
۷
جنگ فکری
مثل جنگ های دیگر میان طبقات جامعه
جنگ بر سر نان است.
دیالک تیک افلاس و عشق
۱
بار عشق و مفلسی صعب است
می باید کشید.
۲
معشوق خواجه
خوانین و سلاطین فئودالی اند.
۳
عشق خواجه
عشق به مثلا تیمور لتگ است که
از دید خواجه
سلیمان زمان است و زبان گاوان و خران را حتی مید اند
و
شفیع روز جزا ست.
۴
خواجه از تیمور خونخوار
قول کتبی گرفته که در روز قیامت
شفاعتش کند.
۵
خواجه در این شعر و در دیگر اشعارش گدایی می کند:
شعرمزد می طلبد.
۶
به همین دلیل دیالک تیک عشق و افلاس را توسعه می دهد.
۷
در شعر دیگری خطاب به سلاطین خسیس فئودالی می گوید:
با پادشه بگو که روزی مقدر است
انتخاب بین دو گزینه بد و بدتر یک دروغ بزرگ و شیوه معمول حکومتهای فاشیسم و توتالیتر برای سرکوب بیشتر مردم است.
وقتی بد را انتخاب کنید فرصت کافی برای بدتر شدن را هم به آن هدیه دادهاید!
هانا آرندت
۱
دلیل قرار گرفتن خلایق بر سر دو راهی «انتخاب» بد
به عوض بدتر چیست؟
مشد هانا آرندت
۲
قرار گرفتن بر سر دو راهی انتخاب بد به عوض بدتر
نتیجه فقدان الترناتیو بهتر است.
۳
هانا آرندت به دلیل تعلقات طبقاتی اش
یا
نمی داند و
یا
می داند و ماستمالی می کند.
۴
طبقه حاکمه
مثلا در همان آلمان هانا آرندت
قبلا
رهبران برجسته طبقه کارگر
را
روزا و لیبکنشت و تلمن و غیره
را
ترور می کند
و
یا تحت فشار قرار می دهد و منفعل (پاسیو) می سازد
و
یا می خرد.
۵
میادین تیر و زجرگاه های زندان و به توبه واداشتن ها و رسوا کردن ها و خاوران های عیان و نهان
فقط
به معنی حذف فیزیکی رهبران دگر اندیش نیستند.
۶
ضمنا
به معنی حذف بی رحمانه و بی شرمانه ی آلترناتیو بهتر اند.
۷
امروز در طویله جماران
دیگر
کسی
خسرو روزبه و سیامک و مبشری و صدها سردار سر بلند دیگر بر سر دار
را نمی شناسد
پرت و پلا های پازولینی بی خبر از خدا و خر و خورجین و خرما
در جهان بینی من
دید روانی و جنون ویژه ای
دارای اهمیت است:
من با حرمتی خاص به دنیا می نگرم نگاهم تا حدی خاضعانه و کودکانه است.
به همه موجودات عالم (اشیاء و انسانها و طبیعت ) احترام می گذارم
ناگفته نماند که این دیدگاه به شخصیت من بر می گردد.
پازولینی
۱
ایرادات این لاطائلات کارگردان ایتالیایی کدامند؟
اندکی اندر تفاوت و تضاد انقلاب با عنقلاب و عنگلاب
۱
انقلاب
دیری است
که
دیگر
اوتوپی و خیال و آرزو و رؤیا نیست.
۲
انقلاب
رئال است
و
واجب تر از واجبات است.
۳
سؤال سؤالات
اما
این است
که
انقلاب چیست؟
۴
خیلی ها
انقلاب
را
با عنقلاب و عنگلاب عوضی می گیرند.
۵
مثلا
در مدفوعات امپریالیستی
وقتی دامن زنی یک واجب بالاتر برده می شود
از انقلاب سخن می گویند.
حدیثی حزن انگیز در زمینه دوست در زمین
دوست را باید میان خلق مریخ جست.
چون زمین سرشته به خون و خشم و کین
خنجرستان است و قحطستان دوست و دوستی است.
به همین دلیل
سهراب سپهر
از قول سوار جویای دوستی
می پرسد:
«خانه دوست کجا ست؟»
در فلق بود که پرسید، سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت
به تاریکی شب ها بخشید و به انگشت
نشان داد ،سپیداری و گفت:
«نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا
سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
می روی تا ته آن کوچه
که از پشت بلوغ
سر به در می آرد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و تو را
ترسی شفاف
فرا می گیرد
کودکی می بینی،
رفته از کاج بلندی بالا،
جوجه بر می دارد از لانه نور
و از او می پرسی:
«خانه دوست کجا ست؟»
پایان
ویرایش
از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پارسی مختصر بر مفاهیم پارسی مصطلح
چه آرزوی محالی
ای کاش
آینه
نمایانگر نهاد آدم نامرد بود.
مشد احمد
۱
مفاهیم مرد و نامرد
از مفاهیم نظامات برده داری و فئودالی اند.
۲
ضمنا آنتی فمینیستی (زن ستیز) هستند.
۳
حیرت انگیز این است که خیلی از زنان خام اندیش
هم
از آنها بهره برمی گیرند.
۴
حتی فروغ فرخزاد و هوشنگ ابتهاج
طنز تهوع انگیز قرن بیست و یکم
۱
همه ممالک امپریالیستی
۱۷ سال است
که
جمع شده اند تا بر ضد طالبان بستیزند.
۲
ولی طالبان امپریالیسم پرورده
به هیولایی رویین تن تر از اسفندیار
استحاله یافته است.
۳
معمایی لاینحل وضمنا افشاگر
۴
به کجای این طویله می توان آویخت پالان را؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر