جمعبندی
از
مسعود بهبودی
تأملی در جفنگیات حسین پناهی
دلم می سوزد وقتی می بینم توی شهرداری حقوق آنهایی که جدول حل می کنند،
بیشتر از آنهایی است که جدول تمیز می کنند
۱
دلیلش این است که کار فکری از دیرباز ارزنده تر از کار مادی است.
۲
ضمنا
کار فکری چه بسا مستورتر و نامرئی تر از کار مادی است.
۳
آنچه جدول حل کردن نمودار می شود،
تقسیم کار است.
سقف خانه ی ما سوراخ است،
ولی در عوض مناره های مسجدِ خالی سر به فلک کشیده است.
۱
ویرایش:
سقف خانه ما کوتاه است و نه سوراخ.
چون ضد سر به فلک کشیده
کوتاه است و نه سوراخ
مناره های خانه خدا و نه مسجد خالی
با توجه به سقف خانه ما
همسایه مان هر ساله مکه می رود
میگوید خدا طلبیده
خدایا،
خسته نمیشوی از قیافه تکراریَ اش؟
۱
همسایه تو باید خیلی خرپول و خر باشد که هر سال به مکه رود.
دوستانت چه قیافه های خاصی دارند
ریش،
تسبیح،
سجاده،
با اسمت چه احترامی دارند
اگـــــر دوست بی ریش و تسبیح قبول می کنی،
ما هم هستیم
۱
عجب جفنگی
زورکی زر زدن
همینه مشد حسین
۲
قیافه به چه معنی است
لامصب؟
۳
ریش و تسبیح و سجاده
چه ربطی به قیافه دارند؟
۴
با اسمت چه احترامی دارند
دیگر چه یاوه ای است؟
۵
ضمنا
دوستی به چه معنی است؟
اینجا میگویند برو دعایت را به فلانی بگو،
پیش خدا آبرو دارد،
شاید دعایت پذیرفته شود
خدایا نگو که پارتی بازی به عرش هم رسیده.
۱
هیچ خری به خری نمی گوید:
برو دعایت را به فلانی بگو
۲
ضمنا
آبرو داشتن پیش خدا
خرافه ای بیش نیست.
۳
نور دیده خدا بودن
مصطلح است.
متقی بودن
من به این جماعت دیوانه کـافر شده ام فقط تورا می شناسم و بس
۱
هی یاوه
مشد حسین
مقدس ﺗﺮﯾﻦ ﻣﮑﺎﻥ ﺩﻧﯿﺎ
ﻧﻪ ﮐﻌﺒﻪ ﺍﺳﺖ
ﻧﻪ ﻭﺍﺗﯿﮑﺎﻥ
ﻧﻪ ﺑﯿﺖﺍﻟﻤﻘﺪﺱ
ﻧﻪ ﺗﺒﺖ
ﺑﻠﮑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯾﺴ اﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺣﺮﻣﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ
مرا به کعبه چه حاجت
طواف می کنم “مادر و پدري " را که برای لمس دستانش هم وضو باید گرفت
۱
دروغ ترین دروغ به همین می گویند
۲
حتی کریم می داند که مشد حسین و مشد حسن و هر بچه دیگر
دشمن مادر و پدر خویش اند
۳
انما اولادکم فتنه عدو لکم
۴
این یک قانون طبیعی است
در حق جانوران از حشره تا حیوان هم معتبر است
۵
این ضمنا
موتور توسعه و تکامل چیزها در کل هستی است
۶
این علاوه بر آن
یک قانون لایزال دیالک تیکی است:
قاون نفی نفی
۷
خود مشد حسین و مشد حسن
هم
توسط توله های شان
به نوبه خود
نفی دیالک تیکی خواهند شد
۸
نفی دیالک تیکی
یعنی حفظ جنبه های مثبت مادر و پدر
ضمن حذف جنبه های منفی آنها
سؤال:
چرا امپریالیسم امریکا
مصدق امریکوفیل صد درصد را سرنگون می سازد
و
محمد رضاشاه فاشیست زاده را به تخت قدرت می رساند؟
امپریالیسم امریکا پس از پایان جنگ جهانی امپریالیستی دوم با در اختیار داشتن بمب اتمی جایگاه بکلی دیگری در جهان کسب کرده است.
کدام جایگاه جدید؟
حریف
هژمونی جهانی؟
زنده باد.
حلال این مسئله
همین مفهوم هژه مونی (سرکردگی)
است.
امپریالیسم امریکا بریتانیای کبیر را از عرصه هژه مونیکی جهان بدر می راند و جانشین آن می شود.
ارباب جدید جهان می گردد.
مسئله کودتاها در پرتو این مفهوم قابل حل است.
مهم برای سرکرده جدید جهان در ان زمان و این زمان
چیست؟
حریف
حفظ
اين هژمونى به هر قيمتى ، كه بهاى آن را مردم بيچاره بايد بپردازند
در
اين راه به هر شيوه ضدانسانى دست مى يازد
جنگ راه مى اندازد
در انواع و
ابعاد گوناگون
با دست هاى پنهان تروريسم را رواج مى دهد
و
در امور داخلى
كشورها مداخله مى كند
به تعبيرى ديگر مانند قلدرى تمام عيار فارغ از حريف
بر محله زمين حكومت مى كند
نه.
اینها همه وسیله ای برای نیل به آماج هژه مونیکی اند.
پس
از جنگ جهانی دوم
جلسه سه نفره در شوروی برقرار شد.
چرچیل یکی دو هفته زودتر
جلسه را با خشم ترک کرد و رفت.
فکر می کنید دلیل قهر چرچیل چه بود؟
اندکی اندر باب کاتالیزورهای انقلابی
۱
کسب هژه مونی فقط در حرف و هارت و پورت که نیست.
۲
امپریالیسم انگلیس (سرکرده سابق جهان) و حتی سرکردگان قبل از انگلیس
باید مناطق تحت نفوذ خود را به سرکرده جدید جهان
یعنی امپریالیسم امریکا
بدهند.
۳
اما
هرگز داوطلبانه حاضر به دادن آن نمی شوند.
۴
ترفند سرکرده جدید
(امپریالیسم امریکا)
استفاده از کاتالیزورهای انقلابی است که در کشورهای آسیایی و افریقایی و امریکای لاتینی پس از شکست فاشیسم تشکیل شده اند.
۵
این جنبش های انقلابی
نقش کاتالیزور بازی می کنند.
۶
کاتالیزور وارد واکنش می شود و واکنش را تسریع می کند.
بسان دلال که وارد معامله می شود و معامله را سر و سامان می دهد و پشیزی به کف می آورد و می رود.
۷
جنبش های انقلابی مثلا در ایران و اندونزی و ویتنام و غیره
نقش کاتالیزور بازی می کنند.
۸
مواضع سرکرده های سابق را در هم می کوبند.
تضعیف می کنند.
چه بسا با حمایت شوروی و کشورهای سوسیالیستی ویرانه بیرون آمده از جهنم جنگ جهانی دوم.
۹
ویتنام
مستعمره فرانسه (سرکرده قبل از بریتانیای کبیر) بوده است.
۱۰
فرانسه پس از شکست در نبرد دین بین فو
ویتنام را دو دستی تقدیم سرکرده جدید جهان می کند.
۱۱
اندونزی جزو مستعمرات احتمالا بریتانیای کبیر بوده است که تحت فشار جنبش انقلابی تضعیف می شود و زمینه برای ورود سرکرده جدید آماده می گردد.
۱۲
سرکرده جدید با تیر واحدی دو نشان می زند:
هم یک میلیون کمونیست اندونزی را زنده بگور می سازد
و
هم
اندونزی را تسخیر می کند.
۱۳
در ایران
بیخ گوش شوروی و منطقه تحت نفوذ شوروی
جنبش های ملی در مرکز کشورو آذربایجان و کردستان و غیره
مواضع سرکرده سابق را بشدت تضعیف می کنند.
نفت ملی می شود.
۱۴
بریتانیای کبیر ایران را دو دستی به سرکرده جدید واگذار می کند.
حتی در کودتای ۲۸ مرداد از پایگاه های طبقاتی خود در ایران
مثلا روحانیت و ارتجاع فئودالی در واحدهای قومی
به نفع سرکرده جدید
استفاده می کند.
۱۵
امپریالیسم امریکا
در ایران نیز با تیر واحدی دو نشان می زند:
هم حزب توده را نابود می سازد
و
هم
محمدرضاشاه را روی کار می آورد که عمیقا امریکایی و ضمنا ضد شوروی و ضد انگلیسی است.
۱۶
مصر هم از مستعمرات فرانسه بوده است
در بحران کانال سوئز سرکرده جدید جهان
فرانسه را بیرون می راند و جای آن را اشغال می کند.
۱۷
جنگ ۶ روزه اسرائیل عملا به درخواست فرانسه صورت گرفته بود که زیر فشار جنبش انقلابی ناصر قرار داشت.
از این آب گلالود اما سرکرده جدید جهان بهره برمی گیرد.
۱۸
پس از گذشت حدود ۴۰ سال از جنگ جهانی دوم
دور جدیدی از گسترش هژه مونی امریکا شروع شده است.
۱۹
چیست؟
کاتالیزور نوین چیست؟
فلسفه «رضا به داده، دادن»
تو ايران وقتی داری زير بارِ مشكلات ریز و درشت
لِه ميشی،
همه ميگن:
«برو خدا رو شكر كن سالمی»
وقتی مريض ميشی،
ميگن:
«برو خدا رو شكر كن زنده ای»
وقتی هم که می ميری،
ميگن:
«خدا رو شكر مُرد، راحت شد.»
به نظرم الان مُردن
هزینه اش خیلی بیشتر
از
زنده موندن،
رو دست خانواده هزینه میذاره.
قیمت سرسام آور قبر و هزینه غسل و کفن و دفن و مراسم ختم به آدم یادآوری میکنه که با هر زحمتی که شده
خودمون رو زنده نگهداریم.
خانواده مون چه گناهی دارن
۱
خواجه شیراز
در بیت شعری
دیالک تیک مربوط به این طرز تفکرو طرز زیست را تبیین داشته است:
رضا به داده، بده
وز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است
معنی تحت اللفظی:
به وضع موجود راضی باش
برای اینکه من و تو صاحب اختیار نیستیم.
۲
انسان
در ایده ئولوژی نظامات برده داری و فئودالی
سلب آدمیت می شود.
۳
سلب سوبژکتیویته (فاعلیت، کاره ای بودن) می شود.
۴
به درجه ای نازل تر از حشرات تنزل داده می شود
۵
چون مثلا مورچه به وضع موجود تن در نمی دهد.
۶
انسان جامعه برده داری و فئودالی
اما
به هر ذلت برای حفظ وضع موجود
تن در می دهد.
نیروی عادت
نیروی عظیمی است
۷
این به معنی سقوط آدمی به درجه جمادات است.
۸
سقوط به درجه ای
چه بسا
نازلتر از جمادات است.
به درجه زباله وارگی است.
۹
چاره چیست؟
۱۰
چاره انتقاد نظری و عملی است.
۱۱
چاره تحول فکری و مادی است
۱۲
برای چاره یابی
باید به هماندیشی با همنوع خطر کرد و اسباب همبستگی با همنوع را فراهم آورد.
۱۳
اما
همه
حاضر به هماندیشی و همبستگی نمی شوند.
۱۴
چون
حفظ وضع موجود
به نفع اقلیتی از اعضای جامعه است.
۱۵
به همین دلیل
هماندیشی
فرم مبارزه ایده ئولوژیکی به خود می گیرد
و
همبستگی
فرم مبارزه طبقاتی
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر