داریوش لعل ریاحی
۱
با
این خانم یا آقای میم
هم
باید با آنتی ایدئالیسم خودشان به بحث و دیالوگ بنشینید.
سؤال این بود
که
منظور لعل ریاحی
از
واژه من در آوردی آنتی (ضد) ایدئالیسم
چیست؟
ایدئالیسم
در
قاموس تق و لق علمای بی خبر از خدا و خرمای بورژوازی،
نه، فرم معیوبی از جهان بینی،
نه، ضد ماتریالیسم،
نه، وارونه بینی،
نه، تقدم قایل شدن به روح در مقابل ماده،
شعور در مقابل وجود،
عکس در مقابل اشیاء،
بلکه صاف و ساده و کودکانه
به معنی آرمانگرایی است.
مش میم
به زعم لعل ریاحی
آرمان خود را زیر پا نهاده است.
به همین دلیل
لعل ریاحی
از
ضد ایدئالیسم مش میم دم می زند.
بخند تا بخندند.
۲
او
را
از
جایگاه طبقاتی خودش و اعتقادات رادیکالش
که درست در تقابل با روزا
لوکزامبورک
یکی از تئوریسین های بزرگ جریان چپ است،
باید به چاش بگیرید .
اکنون
واژه معیوب دیگری اختراع می شود:
جایگاه طبقاتی
این بدان معنی است که لعل ریاحی
حتی
معنی طبقه
را
نمی داند.
به همین دلیل از اصطلاح بی محتوا و توخالی و ضد واقعی و ضد عقلی (ایرئال و ایراسیونال) جایگاه طبقاتی دم می زند.
جایگاه اجتماعی
مفهوم علمی و عقلی و واقعی است و نه جایگاه طبقاتی.
برای اینکه در هر جامعه هر کس جایگاهی در تولید مایحتاج حیاتی آن دارد:
یکی رعیت است و دیگری ارباب فئودال
یکی کارگر است و دیگری ارباب سرمایه دار
یکی کنیز و کلفت و نوکر و خدمتکار است و دیگر کدبانو و حضرت آقا
۳
او
را
از
جایگاه طبقاتی خودش و اعتقادات رادیکالش
که درست در تقابل با روزا
لوکزامبورک
یکی از تئوریسین های بزرگ جریان چپ است،
باید به چاش بگیرید .
زباله ـ مفهوم دیگر لعل ریاحی،
اعتقادات رادیکال مش میم
است.
لعل ریاحی
اصلا
نمی داند که تفکر چیست.
خیال می کند که هر کس خورجینی مملو از اعتقادات به دوش می کشد.
اعتقادات بعضی ها
از
ددید لعل ریاحی
پارتیکال
اند
و
اعتقادات مش میم
رادیکال.
مغز
زیر ذره بین علمای بورژوازی بی نوای وطنی،
سلب فونکسیونالیته
می شود.
سلب مغزیت
می شود.
خورجین واره
می شود.
خورجینی مملو از اعتقادات می شود.
تعیین کننده ی تفاوت اعضای جامعه
محتوای خورجین مغز
قلمداد می شود:
خورجین مغز بعضی ها مملو از اعتقادات پارتیکال است
و
خورجین مغز مش میم مملو از اعتقادات رادیکال.
هر وقت کسی با دیگری بحث می کند،
اگر فحش و تهمت و توهین و تحقیر و افترا کم بیاورد،
دست در خورجین مغز خود می کند و مشتی اعتقادات به دردبخور از آن بیرون می کشد و بسان مشتی لجن بر سر و صورت طرف مقابل می زند.
۴
او
را
از
جایگاه طبقاتی خودش و اعتقادات رادیکالش
که درست در تقابل با روزا
لوکزامبورک
یکی از تئوریسین های بزرگ جریان چپ است،
باید به چاش بگیرید .
لعل ریاحی
عقب مانده تر از ماتریالیست های مکانیکی قرن ۱۸ فرانسه اند
که
فلاسفه و علمای بورژوازی آغازین بوده اند:
لامتری
هولباخ
و
غیره
مغز آدمی
در
قاموس آنها
فونکسیون اصلی خود
را
یعنی
تفکر
را
از دست می دهد
و
به روز کیسه صفرا می افتد
که
به عوض صفرا،
اندیشه
تراوش می کند.
مغز از دید مش میم
نه
کیسه اندیشه،
بلکه ارگان اندیشیدن (تفکر) است،
به همان سان که
پا
نه، کیسه حرکت،
بلکه ارگان رفتن و در رفتن است.
ضمنا
رادیکالیته
(رادیکال بودن)
به چه معنی است؟
مش مارکس
صد و اندی سال قبل از مش میم
می دانست:
رادیکال بودن
یعنی دست به ریشه قضایا بردن.
رادیکال اندیش
قضایا
را
از ریشه مورد بررسی قرار می دهد.
یعنی واله و شیدای شاخه ها نمی شود.
به قول مشد هگل
از
«پله های مفاهیم»
پله پله
پایین می رود
و
در اعماق و ظلمات
به حقیقت عینی پا در غل و زنجیر می رسد
و
پس از گشودن غل و زنجیر از دست و پای حقیقت عینی،
آن
را
به هر زحمت و مشقتی
بیرون می آورد و نشان خلایق می دهد.
آب حیات
که
مشد اسکندر گجسته
در
ظلمات
می جست و نمی یافت،
شاید همین حقیقت عینی پا در غل و زنجیر در اعماق بوده است.
به قول معلم مشد هگل،
ایمانوئل کانت
(رسول روشنگری و راسیونالیسم)
«تفکر، یا تفکر مفهومی است و یا اصلا تفکر نیست.»
ادامه دارد.
حضرت آقای میم ، آرمانی دارد . اگر بگویم در لایه هایی از خمیر دگم انگاری ،این آرمانش ، چنان محبوس گشته که هوای تازه ای باید به آن دمید ، پر بیراه نگفته ام .
پاسخحذفنوشته بودم : با آقای میم باید ، ضدِ آرمانهایش به بحث نشست .
اما آقای میم در تحلیل آبکی خود همین بالا نوشته است . مش میم به زعم لعل ریاحی ، آرمانش را زیر پا نهاده است .
من همه تلاشم این بوده و هست که در دیوار زخیم گرداگرد ذهن ِ آقای میم ، روزنه ای ایجاد نمایم که آدم ها را دقیق تر ارزیابی نماید .
تکانه هایی را که جوامع را به این سو و آن سو می کشاند ، ریشه یابی کند .
و در تکاپوی این ریشه یابی ها ، وضعیت اکنون مردم ایران را ، آن گونه که هست ، ببیند .
نه آن گونه که غرب و در رأسش ترامپ و یارانش ، برای ما تدارک دیده اند .
نگاهی به احزابی بیاندازد که در لوای چپ یا کمونیست ، در اطاق های فکر امپریالیست ها ، از رحم جامعه نا راضی بیرون آمدند و نام ماؤ ییست ، انورخوجه ییسم و حکمتیسم را به خود نهادند . ( حالا ایراد نگیر که این ایسم ها چیست ؟ ) طرفداران ، تست تفرقه اندازی . تا احزاب چپ را دچار تفرقه کنند .
اینک آقای میم که از رفتن به ریشه ها وحشت دارد و پایان آن را غرق شدن در ظلمات می بیند .
نمی داند و نخواهد دانست که جستجو در ریشه هاست که آگاهی را شکل می بخشد و ما درک می کنیم ، سیاست های آمریکا در دو وجه آن . وجه تأکید بر ملت های ایران ، موضوع زبان و تجزیه طلبی و وجه تفرقه اندازی بین جریان های استخوان دار ی که می توانند رهبری اعتراضات را به عهده بگیرند .
بیکار ننشته و تمام عوامل خود را بسیج نموده است .
چرا آقای میم ، یک باره ضد ملی شده و آقای زعیم را به سخره می گیرد .
چرا آقای میم یک باره یاد آقای دکتر محیط افتاده و او را مورد هجو قرار می دهد .
چرا آقای میم ، حقیقت یاب نیست ، و از درک حقیقت عاجز ؟
تو اول برو کلاس اکابر تا ضخیم را زخیم ننویسی و آبروی بورژوازی بدبخت را نریزی
پاسخحذف