ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
«عقل» و «عشق»
عقل و عشق چون «آفتاب» و «مهتاب» هستند.
با طلوع یکی، دیگری غروب می کند.
چون «آفتاب به اشراق» آید،«مهتاب به محاق» می رود
و چون «مهر به غروب گراید»،«ماه محبوب آید».
چه سخت است همیشه «مهر و ماه را با هم داشتن»
و هر «گاه را پگاه انگاشتن»
چه زیباست «با پگاه عشق زیستن» و «با نگاه عقل نگریستن»
پایان
۱
عقل و عشق چون «آفتاب» و «مهتاب» هستند.
با طلوع یکی، دیگری غروب می کند.
دیالک تیک غریزه و عقل
را
تحریف و تخریب می کند
و
به صورت دوئالیسم عشق و عقل درمی آورد.
بدین طریق
دیوار قطور نفوذ ناپذیری میان عشق و عقل برپامی دارد.
آن سان که حضور یکی موجب غیاب دیگری می شود.
همین خطا را سیاوش کسرایی هم به نحوی از انحاء مرتکب شده است:
چون عقل
را به گوشه میخانه باختیم
عشق تو
ماند
ـ در همه حالی ـ
دبیر ما
۲
عقل و عشق چون «آفتاب» و «مهتاب» هستند.
با طلوع یکی، دیگری غروب می کند.
پیوند های دیالک تیکی
اما
پیوندهای ناگسستنی تنگاتنگی
اند
و
آنها
را
با
بمب اتم هم نمی توان پاره کرد.
میان غریزه و عقل
رابطه دیالک تیکی برقرار است.
در نتیجه
نمی توان گفت که با حضور عشق (یکی از فرم های بسط و تعمیم مفوم غریزه)
عقل به غیبت کبری می رود.
اولا
عقل
در تحلیل نهایی
همان غریزه طبیعی است که در روند کار و در اثر کار
توسعه یافته و عقل گشته است.
جامعگیت
(اجتماعیت)
کسب کرده است.
ثانیا
عشق و هر فرم دیگر غریزه
همیشه به همیاری و حمایت عقل اندیشنده محتاج است.
اگر با ورود عشق، عقل پا به فرار گذارد،
عاشق
طولی نمی کشد
و
دچار جنون می گردد.
ضمنا
در غیاب عقل اندیشنده
عشق به قهقرای سکس و عاشق به قهقرای خر
سقوط می کند.
البته
با ورود عشق به صحنه وجود،
غریزه
بر
پوزه عقل اندیشنده،
پوزه بند می زند.
اما
به زودی متوجه می شود که بدون حمایت عقل اندیشنده،
نیل به کعبه عشق
در حد آرزویی می ماند.
در هر صورت
ترازوی دیالک تیکی غریزه و عقل
گاه به نفع کفه عشق و گه به نفع کفه عقل
سنگین تر می شود.
ترازو
اما
ترازوئیت خود را حفظ می کند.
چون
ترازوی تک کفه ای
اصلا
ترازو نیست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر