از
مسعود بهبودی
یا مکن با پیلبانان دوستی
یا بنا کن خانه ای در خورد پیل
هی علبرز عیرانی.
۱
عیرانی جماعت
جد اندر جد
زنده ستیز مرده پرست اند.
۲
در دوسیه ساز و مان عکس عریت بگرد
تا
ایمان بیاوری به جامعه وارونه و جمعیت وارونه عندیش
۳
چرا کسی قبل از قبض روح مشد عباس توسط حضرت عزرائیل صلواة الله علیه
یادی از او نمی کرد؟
تأملی در مفهوم خودفریبی
۱
روی این مفهوم باید کار کرد.
۲
اصولا و اساسا
کسی نمی تواند به خویشتن خویش دروغ بگوید.
۳
یعنی خودفریبی
کار فوق العاده دشواری است.
۴
آنچه که به ظاهر خودفریبی نمودار می گردد
در واقع
تمکین آدمی به غریزه قدر قدرت و قلدر حفظ نفس است.
۵
سیر و سرگذشت توبه
به این مفهوم خودفریبی (تحویل اکاذیب و لاطائلات به خویشتن خویش)
گره خورده است.
۶
تواب
خود را نمی فریبد.
۷
تواب
برای نجات از زجر و عذاب و اعدام
به غریزه حفظ نفس (مهم ترین و اصیل ترین و قوی ترین دوست هر کس)
تمکین می کند.
۸
تواب
دست به اعماق می برد و در چهره کریه جلاد خود
به کشف زیبا ترین فرشته کاینات نایل می آید
۹
عاشق سینه چاک پاکباز جلاد خود می شود.
۱۰
این پدیده
پدیده پسیکولوژیکی شورانگیزی است.
۱۱
بخش اعظم شکنجه گران را سازمان های شکنجه
از قربانیان شکسته خود
عضو گیری می کنند.
۱۲
قربانی در زیر شکنجه
به عشق نسبت به جلاد خود می رسد.
خیلی ممنون از هماندیشی
برتولت برشت چنین نظری را نمایندگی نکرده است:
عشق به دوستی منجر می شود و دوستی همان عشق را بازتولید می کند.
تولید نمی کند.
میان تولید و بازتولید فرق زیادی هست.
اگر کل مطلب روشن می بود و نه بریده ای از متن، بهتر می شد، بررسی اش کرد.
اصل علیت اینجا مطرح نیست.
منجر شدن حتما به معنی پدید آوردن نیست.
مسئله اندکی بغرنج تر است.
عشق علت دوستی نیست.
اینجا برشت دیالک تیک جدیدی را مطرح می کند
تا بتواند رابطه عشق و دوستی را تبیین دارد.
این بحث هنوز تمام نشده است.
مسئله این است که معیار خود دوستی و عشق چیست؟
از کجا می توان دریافت که کسی عاشق و یا دوست دیگری است و تئاتر بازی نمی کند؟
علت عشق و دوستی خود نیز مسئله قابل تأملی است.
اندکی اندر باب دیالک تیک اندیشه و عمل
اعتقاداتت را برای خود نگهدار و انسانیتت را به سکنه دنیا نشان بده
حریف
۱
هر کردوکار آدمی
از کله آدمی می گذرد.
مش فریدریش انگلس
۲
هر عمل آدمی
چه نیک و چه بد
مادیت یابی اندیشه ای است
۳
پیش شرط داشتن حس هومانیستی
داشتن پیشاپیش اعتقادات هومانیستی است.
۴
ضمنا
من ـ زور حریف از این واژه مبهم انسانیت چیست؟
۵
نکند من ـ زور حریف
حاتم طایی بازی و فیلم سازی برای فیلم کردن خلایق خر باشد.
۶
مثلا خریدن انجلینا جولی واره ی کودکان بی پدر و بی نان آور سوری و عراقی و یمنی و افغانی به ده دلار اعلی
و
فیلم گرفتن از شق القمر خود به مثابه ننه تره زا
۷
یاد دادن فوتبال به کودکان پا برهنه و فیلم گرفتن از نکوکاری های خود
۸
سر زدن هر از گاهی به کودک دستفروش
و دعوت او به درسخوانی و فیلم گرفتن از خیرخواهی خود
برافروختن آتش جنگ جهانی
۱
جهانتصویر اشتفن بنن
مشاور سابق مش دونالد
و
سردسته جریانات نئوفاشیستی در جهان
روزنامه آلمان جنوبی
۲
تشبثات این اجامر
نشان می دهد که دوام و استحکام «دموکراسی» بورژوایی از چه قرار است
و
چگونه می توان با ساز و برگ دموکراسی (مثلا انتخابات)
تبر بر ریشه های «دموکراسی» کذایی فرود آورد.
تبعیض جمارانی میان جواسیس
۱
جرمش چی بود.
مش بهروز؟
۲
ظاهرا جاسوس بود.
۳
اگر جاسوس بوه،
جاسوس کی بوده؟
۴
چرا
جلاد جماران
بسان جواسیس دیگر
درجا
عفوش نکرد.
۵
چرا دولت مربوطه
جاسوسش را با جواسیس محبوس جماران تعویض نکرد؟
۶
برادران و پدران و مادران و خواهران ما که
جاسوس مادرزاد بودند
در بهشت خاوران و یا در شکم ددان بیابان
در خواب شیرین بسر می برند و کیف می کنند.
۷
پس چرا جواسیس دیگر
عفو می شوند و تعویض می شوند
و
در بدترین حالت
به مرگ طبیعی
در زندان می میرند؟
۸
آخر
این چه روند و روالی است
مش بهروز؟
هی لاشخور.
۱
زن از هیچ لحاظ و نظر
فرقی با نر ندارد.
۲
کار کثیفی نیست که از دست نر برآید و از دست زن برنیاید.
۳
اگر شک داشتی به ابوقریب بیا
و تاچر آهنین و هلری و مادلن اولبرایت جلاد را به یاد آر.
۴
در جامعه طبقاتی همه چیز کالا ست.
۵
همه چیز را می توان خرید و فروخت.
۶
نوچه های سوسولت و هواداران سرسختت
خود را حتی می فروشند.
۷
این هنوز چیزی نیست.
۸
چیز این است که درامد حاصله از خودفروشی خود را
به جاکشان یانکی و مانکی و بانکی ارزانی می دارند تا به منبر روند و بگویند که جنده ها از سر تا پا
دم قرات اند
شعری بند تنبانی
از
سید علی صالحی
ویرایش:
از صبح های خود در فراقت نگویم،
که شبیه شب اند
که عین زمهریر زمستان اند.
جاودانه ـ جان
هر شب،
غمت در دل است و عشقت در سر
و
هر صبح،
عشقت در دل است و یادت در سر
سحرگاهم را طلوع کن
که عمری است
بی خورشید،
روزهایم شب می شوند
و
بی مهتاب،
شبهایم، روز.
اندکی اندر باب تحلیل دیالک تیکی عالم و آدم
۱
هی شاعر
اصولا و اساسا
فرقی میان کرد و کار هر کس کذایی و شما وجود ندارد.
۲
برجسته کردن عیب کسی ضمن مسکوت گذاشتن حسن او
فرقی با برجسته کردن حسن کسی و مسکوت گذاشتن عیب او ندارد.
۳
این عملا به معنی یکسونگری است.
۴
این به معنی عوامفریبی است.
۵
علاوه بر این
گفتن بد تو به کسی که بد نیست.
۶
انتقاد علمی و انقلابی
هسته ی پسته مهر است.
۷
آدم که عیب دشمنش را افشا نمی کند تا او هم تصحیح کند و رشد کند.
۸
سرسخت ترین منتقدین آدم ها
مادران و پدران اند که ضمنا عاشق ترین کسان نسبت به فرزندان خویش اند.
الف
مادران و پدران هم منتقد عملی اند
مثلا آب دماغ بچه را خشک می کنند
دکمه پیراهن و کت و زیپ شلوارش را می بندند
ب
و هم طرز رفتار و گفتار و کردارش را تصحیح می کنند.
۸
بهتر آن است که عیب با حسن گفته شود
تا تحلیل رئالیستی باشد
ای شاعر بی شعور
۹
و گرنه
تحلیل اشیاء و اشخاص و حتی خویشتن خویش
بند تنبانی (سوبژکتیو، مصلحتی، اوپورتونیستی، دلبخواهی ) خواهد بود و به درد کسی نخواهد خورد.
۱۰
امروزه همه خلایق بسان شما هستند:
فقط حسن کسی را الکی و غیرمسئولانه می گویند و عیبش را مسکوت می گذارند.
۱۱
اگر حریف احیانا و استثنائا
به جفنگ او و یا به عکس او
چپ نگاه کند
آنوقت پاشنه دهان خود را می کشند و فحش خواهر و مادر می دهند.
۱۲
همان کسی که یک ثانیه قبل
فخرانگیز بوده
در طرفة العینی
ننگ انگیز می شود.
۱۳
به فیسبوک بیا تا ببینی که انتقاد کمرنگ از همنوع
حتی مذموم است
به هر عرعری هورا می کشند
احسنت می فرستند
«عالی است»
می نویسند.
لایک می زنند
بی آنکه اندیشه و یا عندیشه ی حریف را خوانده باشند.
عکس قلابی و تقلبی زیبا همان
و هلهله و هورای غرا همان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر