احسان طبری
«جستارهایی از تاریخ»
(صفحه ۱۱۰ ـ ۱۱۱)
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
۱
هنرمندان
گفته شد که هنرمندان یکی از لایه های قشر روشنفکریت اند
و
خود از زیرلایه های مختلف تشکیل می شود.
یکی از قدیمی ترین زیرلایه های لایه هنرمندان در ایران
شعرا هستند.
در ایران از دیرباز هر ننه مرده ای ادعای شاعر بودن دارد.
بویژه
پس از مد شدن شعر نو،
هر کس هر زباله ای را شعر محسوب می دارد.
ژاله اصفهانی
برای رواج وسیع هنر شعر در ایران
دلیل اقتصادی
ارائه داده است:
اگر برای مثلا هنر نقاشی
رنگ و مداد رنگی و مدل و پرده و مخلفات لازم است،
برای هنر شعر
در بهترین حالت
مداد و کاغذی
کافی است.
خیلی از شعرای ایران
چه بسا
حتی
سواد خواندن و نوشتن نداشته اند.
این دلیل ماتریالیستی ـ اقتصادی (دلیل مبتنی بر ماتریالیسم اقتصادی)
ژاله اصفهانی
بهتر از هیچ است،
ولی کافی نیست.
رواج عمیق و وسیع هنر شعر در ایران
باید دلایل دیگری داشته باشد.
۲
شعر و شعرا
مفهوم شعر را باید از نو تعریف کرد.
چون
خطر آن می رود که هر جفنگ موزون و قافیه دار به عنوان شعر قلمداد شود.
مشخصه بنیادی شعر و هر اثر هنری دیگر
خودپویی و خودجوشی آن است.
خودپویی
در دیالک تیک خودپویی و آگاهی وجود دارد.
شعر
نتیجه تقطیر روح و روان دستخوش آشوب شاعر است.
شعر
عمدتا خودجوش است
و
نه
آگاهانه.
شاعر نمی تواند اراده کند و شعری بسراید.
سرودن شعر
باید به شاعر تحمیل شود.
سرودن شعر
برای شاعر
باید امری بایدی باشد و نه دلبخواهی.
مثال:
اگر
هوشنگ ابتهاج
(سایه)
«مرثیه» در سوگ طبری را نمی سرود،
احتمال آن می رفت که جنون بگیرد و یا حتی سکته کند.
شعر
جلوی انفجار دیگ جوشان روح و روان شاعر را می گیرد.
شعر
بسان منفذ خروج بخار سماور است.
شعر
فرمی از تخلیه روحی و روانی شاعر و خواننده شعر است.
شعر
نوعی خودگویی برای تخلیه فشار روحی و روانی است.
در روند شعر سرایی و شعر خوانی
فرد
دو گانه می شود:
دیالک تیکی از روانکاو و بیمار روانی
می شود:
خود می گوید و خود می شنود
و
ضمنا فشار روحی و روانی اش کاهش می یابد.
یکی از دلایل رواج وسیع و محبوبیت عمیق شعر
احتمالا
دوام دیرمان سیستم مبتنی بر ستمگری فئودالی ـ روحانی بوده است.
۳
شعر و شعرا
یکی دیگر از دلایل رواج وسیع و محبوبیت عمیق شعر
سوء استفاده ایده ئولوژیکی از شعر توسط ایده ئولوگ های طبقه حاکمه بوده است:
شعر کپسول خوشمزه ای است
که
هر زهری را می توان در آن جا داد و به خورد اعضای جامعه داد.
بی دلیل نیست
که
همه دشمنان بشریت
از شوپنهاور تا نیچه
از هایدگر تا یونگر
از مولانا تا حافظ
از شریعتی شیاد تا احمد شاملو
سم های ایده ئولوژیکی خود
را
یا
در کپسول شیرین شعر بسته بندی کرده اند و به خورد خلایق خر داده اند
و
یا
در کپسول شیرین نثر شعر گونه.
۴
شعرا
شعرا
اما
از همان آغاز،
اکثرا
یا
مداحان جباران طبقه حاکمه انگل و استثمارگر و ستمگر بوده اند
و
یا
عملا و عینا
یعنی بدون اینکه خود متوجه باشند،
مروجین ایده ئولوژی طبقه حاکمه بوده اند.
حتی
اقلیت انگشت شماری از شعرا
که
در سنگر توده بوده اند،
به نحوی از انحاء
مبلغین نا خود آگاه و خود ناخواسته ی ایده ئولوژی طبقه حاکمه بوده اند.
دلیل ماتریالیستی این مسئله
خاستگاه طبقاتی خود شعرا
ست.
در تمامی طول تاریخ جامعه برده داری و فئودالی
در مراکز فکری و فرهنگی و هنری به روی توده های زحمتکش بسته بوده است.
ادعای طبری در مورد شعرا هم اعتبار ندارد:
نمی توان گفت که
در
سپاه میلیونی مولدان معنوی
(مهندسان، کارکنان علمی، نویسندگان، شاعران، هنرپیشه ها، کارگردان ها و... )
اکثریت مطلق از جهت مزدبگیر بودن و شرکت بلاواسطه در تولید و خدمات، «پرولتاریزه » شده اند.
چه بسا که زندگی بعضی از اینها نه تنها از کارگر و کشاورز عادی بهتر نیست،
بلکه در مواردی بدتر هم است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر