۱۳۹۷ خرداد ۲۰, یکشنبه

سیری در مثنوی معنوی مولوی (بخش چهارم) (۳)

 
جلال‌الدین محمد بلخی
معروف به مولوی
(۶۰۴ ـ ۶۷۲ ه. ق)
 
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
 
 از خداوند ولی‌ التوفیق 
در خواستن توفیق رعایت ادب
 در همه حال ها  
و 
بیان کردن وخامت ضررهای بی‌ ادبی
 
۱
بی‌ادب تنها نه خود را داشت، بد
بلک آتش در همه آفاق زد
 
معنی تحت اللفظی:
بی ادب نه فقط خودستیز،
بلکه آفاق ستیز است.
 
اشعار مولانا
آدمی را به یاد انشاء نویسی های کودکان مدارس ایران ویران می اندازد.
مداد صاحبمرده
را
می تراشند و هر دری ـ وری به ذهن شان می رسد،
راجع به موضوع انشاء می نویسند.
 
ادبی
که
بنا بر ادعای مولانا در بیت قبلی
قاعدتا 
باید
چیزی خدادادی و مادر زادی باشد
و
توفیق ادب
از خدا خواسته شود،
فقدانش
بی ادب
را 
به
غول قدر قدرتی از جنس باراباس
مبدل می سازد که می تواند آفاق را حتی به آتش کشد.

شنیدنی تر
اما
مثال های نمونه وار مولانا از جماعت بی ادب است:

۲
مائده از آسمان در می‌ رسید
بی‌ شری و بیع و بی‌ گفت و شنید
 
درمیان قوم موسی چند کس
بی‌ ادب  گفتند:  «کو سیر و عدس؟»

معنی تحت اللفظی:
بی نیاز از خرید و فروش و چک و چانه زدن،
از 
آسمان برای قوم موسی
مائده نازل می شد.
 
بی ادب ها پرسیدند:
«چرا مائده حاوی سیر و عدس نیست»
 
در این دو بیت شعر
تعریف ادب توسط مولانا مفت و مجانی در اختیار خواننده قرار داده می شود:
ادب
یعنی
هر زباله ای در سفره یافتی، ببلعی و نق نزنی.
 
ادب
بدین طریق
به معنی بی توقع بودن است.
 
ضرب المثلی نیاکان ما دارند که سرشار از معنا ست:
«دندان های خری را که خان هدیه می دهد، نباید شمرد.»
 
خوانین و سلاطین
ستاننده اند و نه دهنده.
چپاولگر و استثمارگر اند و نه حاتم طایی.
 
به همین دلیل
اگر خانی احیانا خر از کار افتاده ای (وسیله تولید به درد نخوری) را به کسی هدیه می کند،
اگر نمی خواهد که سرش بر باد رود،
باید از شمردن دندان های خر
پرهیز کند.
 
یعنی
شکر خان را به جای آورد و دم نزند.
 
۳
منقطع شد خوان و نان از آسمان
ماند رنج زرع و بیل و داس‌ مان
 
معنی تحت اللفظی:
سیر و عدس خواستن چند بی ادب
سبب شد
که مائده قطع شود 
و
قوم موسی مجبور به کشت و زرع شوند.
 
اکنون از خان وارگی خدای مولانا پرده برمی افتد:
شمردن دندان خر، همان
و
دچار دردسر شدن دندانشمر، همان.
 
خدا
واقعا هم انعکاس آسمانی ـ انتزاعی اعضای طبقه حاکمه است.
 
اگر کسی از عالم انتزاع و تجرید مربوط به مقهوم خدا بیرون آید
با اعضای طبقه حاکمه
مثلا با خوانین و سلاطین و روحانیت و بورژوازی و غیره
مواجه خواهد شد.
 
۴
باز عیسی چون شفاعت کرد، حق
خوان فرستاد و غنیمت بر طبق
 
مائده از آسمان شد عائده
چون که گفت انزل علینا مائده
 
باز گستاخان، ادب بگذاشتند
چون گدایان زله‌ ها برداشتند
 
لابه کرده عیسی ایشان را که این
دایم است و کم نگردد از زمین
 
بد گمانی کردن و حرص‌ آوری
کفر باشد، پیش خوان مهتری
 
زان گدارویان نادیده ز آز
آن در رحمت بر ایشان شد فراز
 
معنی تحت اللفظی:
حضرت عیسی شفاعت کرد.
خدا هم سفره ای با سینی های مملو از نعمت فرستاد.
یعنی
چون حضرت عیسی از خدا مائده خواست،
خدا هم مائده فرستاد.

دوباره 
بی ادبان
بسان گدایان 
شکوه سر دادند.

حضرت عیسی گفت:
«نگران نباشید.
این نعمات دایمی اند و کاهش نمی یابند.
در سر سفره مهتران بدگمانی و طمع
 کفر است.
خدا هم در رحمت را به روی آن گداصفتان بی ادب بست.»
 
در این بند شعر مولانا
تعریف دیگری از ادب عرضه می شود:
 
ادب اینجا به عنوان ضد دیالک تیکی طمع مطرح می شود.
یعنی به معنی قناعت. 

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر