پروفسور دکتر مانفرد اشتارک
ماتریالیسم قرن نوزدهم
برگردان
شین میم شین
۸
ماتریالیسم مارکسیستی
(ماتریالیسم دیالک تیکی ـ ماتریالیسم
تاریخی)
ادامه
۲۹
· قبل از مارکس و
انگلس، که از موضع ماتریالیسم دیالک
تیکی و تاریخی، برای اولین بار به ارائه یک تئوری علمی راجع به ماهیت مذهب پرداختند، ماتریالیست ها (از جمله ماتریالیست های فرانسه درقرن هجدهم و فویرباخ) در زمینه افشای «اسرار» مذهب، در رد کیهان
شناسی مذهبی، در اثبات پوچی توضیح خلقت انسان، بر مبنای مشیت
الهی و در رد تعالیم مذهبی مربوطه، سهم عظیمی ادا کرده اند.
· مراجعه کنید به ماتریالیسم
فرانسه در تارنمای دایرة المعارف روشنگری و در همین پژوهش
۳۰
· در حالیکه ایدئالیسم،
اغلب جهان بینی طبقات اجتماعی فرتوت و در حال زوال است که با اشاره به اهداف
عالیه، با اشاره به مشیت ایدئال و ماورای جهانی الهی به توجیه حاکمیت و امتیازات و
غیره خود می پردازند و ریشه های قدرت خود را از دیده ها پنهان می سازند، ماتریالیسم، بنا بر خصلت بنیادی اش، با آماج های طبقات اجتماعی ترقی طلب و بالنده انطباق دارد.
۳۱
· در مبارزه میان ماتریالیسم و ایدئالیسم که در طول تاریخ فلسفه صورت گرفته و می گیرد، مبارزه طبقاتی بطور ایدئولوژیکی انعکاس می یابد.
۳۲
· ماتریالیسم در این میان (درتحلیل نهائی) عنصر
محرکه توسعه فلسفی است.
۳۳
· مفهوم «ماتریالیسم» در قرن هجدهم میلادی پا به
عرصه وجود نهاده است.
۳۴
· تا اواسط قرن هجدهم میلادی مفهوم «ناتورالیست» به دو معنی اساسا متفاوت به کار می رفت:
الف
· به معنی «دانشمند
علوم طبیعی»
ب
· به معنی
«ماتریالیست»
۳۵
· در آلمان، علاوه بر مفهوم «ناتورالیست»، مفهوم «رئالیست»
نیز به معنی «ماتریالیست» مورد استفاده
قرار می گرفت (ورنر کراوس)
۳۶
· مفهوم جدید ماتریالیسم در آثار لامتری نقش مرکزی کسب می کند.
۳۷
· او در کتاب خود تحت عنوان «انسان به مثابه ماشین» در سال ۱۷۴۷ میلادی می
نویسد:
· «من سیستم های فلسفی مربوط به روح بشری را به دو
دسته تقسیم بندی می کنم:
الف
· اولین وکهنسال ترین سیسم عبارت است از ماتریالیسم
ب
· دومین
سیستم عبارت است از اسپیریتوئالیسم (روحگرائی)»
۳۸
· دیدرو نیز در مقاله ای در دایرة
المعارف، ایمماتریالیسم و یا روحگرائی (۱۷۶۵ میلادی) را در مقابل
«ماتریالیسم» قرار می دهد.
۳۹
· هولباخ در اثر خود تحت عنوان «سیستم
طبیعت» (۱۷۷۰) هم به همان
سان.
۴۰
· هولباخ می نویسد:
· «اگر ما به کمک تجربه، به شناخت عناصری نایل می
آمدیم، که بنیان های احساسات هر انسان و یا بخش اعظم انسان ها را که از ترکیب شان
خلقی پدید می آید، تشکیل می دهند، آنگاه می توانستیم بدانیم، که کدام چیز برای آن
خلق خوب است و کدام قوانین و نهادها برایش لازم و مفید اند.
· به عبارت دیگر، اخلاق و سیاست می توانند از
ماتریالیسم بهره ور شوند.
· در حالیکه آموزش روحگرائی، هرگز سودمند واقع نمی
شود و چه بسا مانع اندیشیدن به اخلاق و سیاست می گردد.
· انسان برای کسانی که به پیشداوری های تئولوژیکی
چسبیده اند، رازی ناگشوده خواهد ماند.»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر