جلالالدین محمد بلخی معروف به مولوی
(۶۰۴ ـ ۶۷۲
ه.ق)
تحلیلی
از
شین میم شین
۱
درد است که آدمی را رهبر
است، در هر کاری که هست.
تا آدمی را درد کاری و هوس
و عشق کاری در درون نخیزد، قصد آن کار نکند و آن کار ـ بی درد ـ او را میسر نشود.
·
اگر کسی انگیزه و عشق و علاقه ای به انجام کاری نداشته
باشد، یا قادر به انجام آن کار نخواهد بود
و یا آن کار را بطرز دست و پا شکسته و مخدوش و معیوبی انجام خواهد داد.
·
منظور مولانا از مفهوم «رهبر»، به احتمال قوی، نیروی
محرکه، انگیزش و موتور انجام کار است.
·
سؤال این است که انگیزه و انگیزش به چه معنی اند؟
۲
· انگیزه، عبارت است از نیات سوبژکتیف
درونی برای عمل فردی انسان ها.
۳
· دلایل بیواسطه و سوبژکتیف ـ آگاهانه کردوکار افراد
در مفهوم انگیزه تجرید می یابند.
۴
· انگیزه ها به اراده
فردی انسان ها سمت و سو می بخشند.
۵
· انگیزه ها در رابطه با اراده به محرکه های عمل بدل می شوند.
· محرکه هائی که انسان ها را به تحقق عملی نیات نهفته در انگیزه ها وامی
دارند.
۶
· مجموعه انگیزه
ها و تأثیرگذاری آنها حلقه ضرور برای تعیین رفتار
اجتماعی انسان را تشکیل می دهند.
۷
· مجموعه انگیزه
ها و تأثیرگذاری آنها گشتاور ضرور کردوکار
آگاهانه، عملی، جهاندگرگونساز و خود دگرگونساز اجتماعی انسان ها را و لذا گشتاور توسعه مناسبات اجتماعی انسان ها را تشکیل می دهند.
۸
· اهمیت فلسفی مسئله انگیزه،
یعنی جنبه فلسفی انگیزش ـ بویژه ـ در این پیوند است.
۹
· این امر بویژه دررابطه با مسائل فلسفی و سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) ساختمان سوسیالیستی جامعه مطرح می شود.
· آنجا که پرورش سوسیالیستی انگیزه های درونی
انسان ها در توسعه اجتماعی، در تحکیم نظام دولتی و اجتماعی و در ترویج
ایدئولوژی سوسیالیستی اهمیت روزافزون کسب می کند.
۱۰
· تربیت توده های هرچه وسیعتر مردم با روحیه سوسیالیستی و هومانیستی
که بر مبنای مناسبات تولیدی سوسیالیستی و
بر مبنای سازماندهی مردم بوسیله طبقه کارگر و مبارزه پیگیر ایدئولوژیکی صورت می
گیرد، از اهمیت عظیمی برخوردار است.
۱۱
· مسائل فلسفی انگیزش،
اجزای تعیین کننده تئوری فلسفی مارکسیستی
مربوط به انسان و تربیت سوسیالیستی او را
تشکیل می دهند.
۱۲
· مسئله انگیزه،
اما نه فقط یک مسئله فلسفی، بلکه قبل از
همه یک مسئله پسیکولوژیکی، پسیکولوژیکی
ـ اجتماعی و بمعنای محدود کلمه، یک مسئله سوسیولوژیکی است.
۱۳
· انگیزش، ـ بمثابه تشکیل و تأثیرگذار گشتن مجموعه انگیزه های با هم مؤثر ـ اگرچه گشتاور ضرور برای تعیین
رفتار اجتماعی انسان ها را تشکیل می دهد،
ولی با آن (یعنی با مجموعه انگیزه ها) یکسان نیست.
۱۴
· سیستم تعیینگرهای رفتاری، مجموعه فاکتورهائی
را در بر می گیرد که عمل طبقات، گروه های اجتماعی و افراد را تعیین و کانال بندی
می کنند.
۱۵
· از آنجمله اند ـ قبل از همه ـ عوامل زیر:
الف
· مناسبات اقتصادی و سیاسی
مشخص نظام اجتماعی
ب
· روابط و پدیده های ایدئولوژیکی جامعه مربوطه، که از مناسبات اقتصادی و سیاسی یاد
شده نشئت می گیرند.
ت
· تجارب اجتماعی
پ
· مناسبات مبتنی بر تبادل اطلاعات و نظرات
ث
· سنت ها
ج
· موضوعات عمل
ح
· خود عمل و غیره.
۱۸
· تعیینگرهای بیواسطه دیگری را فاکتورهای
درونی و سوبژکتیف تشکیل می دهند که شامل انگیزه ها نیز می شوند.
· آنها تابع تعین
اجتماعی مستقیم و غیرمستقیم بوسیله تعیینگرهای یاد شده دیگرند و حلقه واسطی میان این
رفتارها و رفتار عملی افراد را تشکیل می دهند.
۱۹
درد است که آدمی را رهبر
است، در هر کاری که هست.
تا آدمی را درد کاری و هوس
و عشق کاری در درون نخیزد، قصد آن کار نکند و آن کار ـ بی درد ـ او را میسر نشود.
·
نظر مولانا نیز در تحلیل نهائی حاکی از این است که بدون
انگیزه ها و علایق درونی و سوبژکتیف (بدون درد، هوس و عشق) کرد و کار آدمی رهبر و
مشوق و موتوری ندارد.
·
تجارب زنده زندگی نیز نظر ژرف مولانا را تأیید می کنند:
·
به محض تشکیل انگیزه، علاقه، عشق، شور و شوق لازم به
انجام کاری، آدمی بی قرار و بی تاب می شود و تن به دریای مواج کرد و کار می زند.
۲۰
·
نکته بسیار مهم دیگر در این نظر موجز و مختصر مولانا این
است که کار از تنگه دیالک تیک لذت و ریاضت می گذرد:
الف
·
انسان برانگیخته و شوق مند و شورمند برای جذب لذت روحی،
یعنی برای سیراب سازی روح تشنه به لذت از لذت ـ بی اختیار و بطور جبری ـ تن به کار
می سپارد.
·
به آذین در اثر چند صفحه ای اش تحت عنوان «کاوه آهنگر»،
کار کاوه را با هماغوشی با همسر مقایسه می کند:
·
دیالک تیکی از لذت و ریاضت.
ب
·
کار به قول مولانا، فقط و فقط با صرف انرژی و نیرو انجام
می یابد.
پ
·
مشقت و زحمت و رنج (درد) کار به دلیل صرف انرژی و نیروی
مادی ـ فکری ـ روحی ـ روانی کارگر است.
ت
·
به همین دلیل ارگانیسم در روند کار و در اثر کار، خسته و
فرسوده می شود.
·
انرژی زدائی می شود.
·
محتاج استراحت و تغذیه و بازتولید انرژی و نیروی از دست
رفته می شود.
ث
·
دیالک تیک لذت و ریاضت هم همین جا ست:
·
اندیشه (روح) تشکیل یافته در کله در روند کار و در اثر
کار جسمیت و یا مادیت می یابد.
·
اندیشه بنای خانه ای و نتیجتا مدل فکری خانه ای پس از
خروج از کله و نفوذ در مواد و مصالح ساختمانی، فرم خانه مادی ـ واقعی به خود می
گیرد:
·
روح (فکر) با نفوذ در ماده، ماده را فرم می دهد.
·
هر خانه ای تجسم دیالک تیک ماده و شعور و یا روح است.
ج
·
عمله و بنا در روند کار و پس از پایان کار و تشکیل خانه،
بطور عینی به خودشناسی و محیط خود شناسی دست می یابد:
·
ضمنا به لیاقت خلاق خود پی می برند.
·
علاوه بر آن، به صحت وسقم افکار و مدل فکری و طرز کار
خود پی می برند.
·
توسعه و تکامل نظری و عملی عمله و بنا در طول تاریخ به
همین دلیل است.
ح
·
عمله و بنا از مشاهده مولود خود، مثلا خانه خود، درست به
همان سان لذت می برند که خدا پس از خلق حوا و آدم از مشاهده مخلوقات زیبای خود غرق
لذت می شود و فتبارک الله احسن الخالقین سر می دهد.
·
خدا حتما با مشاهده مخلوقات خود به خودشناسی می رسد.
·
می توان گفت که لذت آغازین در روند کار و بویژه پس از
پایان کار بازتولید می شود و چه بسا قوی تر و وزین تر از لذت آغازین است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر