۱۳۹۷ اردیبهشت ۱۷, دوشنبه

خرد ـ انسان ـ تاریخ (۵۶)


ایمانوئل کانت
(۱۷۲۴ـ ۱۸۰۴)
برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان
اثر او تحت عنوان «انتقاد از عقل محض»
نقطه عطفی در تاریخ فلسفه و آغاز فلسفه مدرن محسوب می شود.
کانت در زمینه های زیر
دورنمای فراگیر نوینی
به روی فلسفه گشوده است:
اتیک
(نقد عقل عملی)
استه تیک
(نقد قوه قضاوت)
مذهبفلسفه
حقوقفلسفه
تاریخفلسفه

پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین

فصل پنجم
آثار ایمانوئل کانت
تا
سال (۱۷۶۸)

بخش چهارم
اهمیت فلسفی آثار تاکنونی کانت

۱
·     اهمیت فلسفی آثار تاکنونی کانت، در چه چیزی است؟

۲
·     اهمیت فلسفی آثار تاکنونی، اولا در موضع ماتریالیستی بنیادی کانت است که در این نوشتجات او تبیین می یابد. 

۳

·     البته کانت، در این نوشتجات آوانس هایی به مذهب می دهد.

·     (دومه نیکو لوسوردو در پژوهشی راجع به کانت به نامه هایی از او به بقیه فلاسفه معاصر اشاره دارد که کانت نحوه در رفتن از سانسور کلیسا را آموزش می دهد. مترجم)

۴
·     اما این آوانس های کانت، نقش تعیین کننده در این نتایج و بررسی های او ندارند و کمترین خدشه ای به این نتایج و بررسی های او وارد نمی سازند. 

۵
·     تنها نقشی که کانت برای خدا قایل می شود، این است که خدا، ماده را در نقطه زمانی خیلی خیلی دور پدید آورده است.   

۶
·     ماده اما از همان آغاز به نظر کانت به حال خود رها شده است.
·     چون ماده مجهز به قوای درونی خویش بوده است و تشکیلش با سیستم جهانی پیوند خورده بوده است.

۷
·     اهمیت این نوشتجات کانت، ثانیا در وجود افکار دیالک تیکی آشکار و روشن است:
·     کانت در طبیعت، سیستمی را می بیند.
·     پیوند کلی ئی را می بیند.
·     سیستم و پیوند کلی ئی را می بیند که در آن، همه پدیده های طبیعی قرار دارند، وابسته به یکدیگرند و مشروط به یکدیگر اند.
·     (تحت تأثیر یکدیگرند.)

۸
·    تشکیل جهان را کانت، به مثابه روندی طبیعی ـ تاریخی توصیف می کند. 

۹
·     افکار مربوط به توسعه (تکامل) که کانت پیگیرانه و قاطعانه نمایندگی می کند، عظمت واقعی اثر او تحت عنوان « تاریخ عام طبیعت و تئوری آسمان» و دیگر اثار او در رابطه با تاریخ زمین را تشکیل می دهند.   

۱۰
·    کانت علت توسعه (تکامل) را مبارزه میان قوای مادی  متضاد می داند.

۱۱
·    به نظر کانت، «جهان، به روشنی  کامل، فقط در سایه مبارزه قوای متضاد در جریان منظم خود نگهداشته می شود.»

۱۲
·    با توجه به این دو گشتاور ـ یعنی موضع ماتریالیستی بنیادی کانت و افکار دیالک تیکی او و بویژه افکار مربوط به توسعه او ـ نظر فریدریش انگلس راجع به نوشتجات کانت را می توان  فهمید:

۱۳

·    انگلس می نویسد:
·    «در کشف کانت، نیروی منفجره کلیه پیشرفت های بعدی نهفته است.»

۱۴
·    و عملا به همان سان که کانت در « تاریخ عام طبیعت و تئوری آسمان» و دیگر آثارش در رابطه با تاریخ زمین می آموزد، منظومه شمسی و همراه با آن سیاره زمین، «چیزهایی اند که شده اند (از اول نبوده اند. مترجم) و وضع ژئولوژیکی، جغرافیایی و آب و هوایی کنونی آن و نباتات و جانوران آن می بایستی بشوند (از اول نبوده اند. مترجم)
·    می بایست تاریخی داشته باشند.
·    نه در مکان در جوار یکدیگر، بلکه ضمنا در زمان، یکی پس از دیگر.»

۱۵
·    این نکته آخر کانت اما بویژه طبیعت نگری ماقبل کانت را به طرز تعیین کننده مورد انکار قرار می داد.
·    طبیعت نگری ئی که ماهیتا متافیزیکی (غیر دیالک تیکی) بوده است.

۱۶
·    انگلس می نویسد:
·    «تئوری کانت راجع به تشکیل اجرام سماوی کنونی از توده مه دوار (دور زننده) بزرگترین پیشرفت در ستاره شناسی پس از کوپرنیک بوده است.
·    برای اولین بار لرزه بر اندام تصوری افتاده که منکر تاریخیت (تاریخی بودن) طبیعت بود.»

۱۷
·    انگلس می نویسد:
·    «اگر اکثریت قریب به اتفاق طبیعت پژوهان هراس و ابایی از اندیشه ای نداشتند که نیوتون به مثابه اخطار بر زبان رانده بود:
·    «فیزیک از متافیزیک بپرهیز!»
·    از همین کشف نبوغ آمیز کانت می بایستی به استنتاجاتی نایل آیند که آنها را از گمراهی های بیشمار و از اتلاف اوقات و زحمات گرانبها در مسیرهای غلط و اشتباه بازمی داشت.»
·    (مارکس و انگلس، جلد ۲۰ ص ۵۲، ۳۱۶ )

پایان بخش چهارم
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر