جمعبندی
از
مسعود بهبودی
دیالک تیک پوزیسیون و اوپوزیسیون
به دو فرم طرح می شود:
۱
دیالک تیک طبقه حاکمه (پوزیسیون) و طبقه مخالف حاکمیت آن (اوپوزیسیون)
۲
دیالک تیک طبقه مخالف طبقه حاکمه قدیم (اوپوزیسیون) و پوزیسیون (نظام مورد نظرش، آماجش)
اشاره ای به خودکفایی و بی نیازی واقعیت عینی
۱
نه.
واقعیت عینی برای خودش کافی است.
۲
بی نیاز از خالق و طراح روحی و خدایی و خرافی است.
۳
واقعیت عینی خودقانونمند است.
۴
یعنی حاوی قانونمندی های عینی است.
۵
مثال:
واقعیت عینی خصلت دیالک تیکی دارد
۶
یعنی
ذره ذره اش میدان همبایی و همستیزی است.
۷
همین دیالک تیکییت (همین همبایی و همستیزی) موتور تحول دمبدم واقعیت عینی است.
۸
مثال
هر موجود زنده
میدان دیالک تیک جذب و دفع
۹
یعنی
از محیط خود
مثلا آب و املاح و هوا (گاز کربنیک و غیره) و نور و غیره را جذب می کند (قطب جذب)
پس از استفاده درخور از آنها
زباله های باقی مانده را به محیط خود پس می دهد
مثلا اکسیژن را
(قطب دفع)
۱۰
همین دیالک تیک جذب و دفع
به رشد بی امان درخت منجر می شود.
تا آسمان را در آغوش بگیرد. (سیاوش کسرایی)
۱۱
واقعیت عینی
بی نیاز از هر کس و هر ناکس روحی و خدایی و خرافی است:
یعنی خودش خیاط باشی است:
خودش می برد و خودش می دوزد.
اندکی اندر باب واقعیت (ماده، وجود)
علت آفرینش چه بوده است
و
چرا در انتهای آن چیزی نام دارد
به نام مرگ
مش محمد علی
۱
خلقت و یا آفرینش
خرافه ای بیش نیست.
۲
چون
چیزی
نمی تواند از نیستی
هست شود.
۳
عدم
موجود گردد، این محال است.
شیخ شبستر
۴
آنچه خلقت و یا آفرینش تصور (و توهم) می شود و یا جا زده می شود،
تغییر فرم واقعیت است:
مثال
چوب به صورت درخت و در و پنجره و میز و صندلی و تختخواب و دگنک و چکش و پتک و بیل و تبر و غیره در می آید
ضمن اینکه
ذات و ماهیت واحد خود را
یعنی ذات اتمار و موله کولار متشکل از کربن و هیدروژن و غیره خود را حفظ می کند.
۵
واقعیت و یا ماده و یا وجود
همیشه
عینی
است.
۶
عینی به چه معنی است؟
۷
عینی
یعنی مستقل از هر کس و ناکس بودن
۸
واقعیت عینی در همه فرم هایش از چیزهای طبیعی تا چیزهای جامعه بشری
خلق ناپذیر و فنا ناپذیر است.
۹
واقعیت عینی لایزال و لایتناهی است
۱۰
وجود
از روز اول لایزال است.
شیخ شبستر
۱۱
به همین دلیل شناخت واقعیت عینی
در بی نهایت امکان پذیر است.
۱۲
به همین دلیل
حقیقت دیالک تیکی از حقیقت مطلق و حقیقت نسبی است.
۱۳
با توسعه علم و فن می توان دم به دم به حقیقت مطلق نزدیک و نزدیک تر شد
ولی نمی توان بدان رسید.
من همیشه در اپوزیسیون هستم.
گور پدر آزادی
(کاوه)
۱
پرودون و باکونین و ماخنو و مش مسعود رجوی و مش بیژن جزنی و مش فرج سرکوهی و مش احمد شاملو و مش ممد قراگوزلو و غیره هم همیشه در اوپوزیسیون اند
۲
کسی که همیشه در اوپوزیسیون است
یک چیز ندارد و
آن یک چیز
پوزیسیون است.
۳
کسی که پوزیسیون ندارد به کسی می ماند که دور خود می چرخد و به همه طرف شلیک می کند.
۴
هر ننه قمری
طرفدار چنین آنارشیستی است.
۵
اما کسی پوزیسیون دارد
چه بسا بیشتز اط دوست
دشمن دارد.
۶
موضعمندی که طرفدار پیگیر حقیقت عینی باشد
چه بسا
تنها ست.
۶
پیدا کردن دوست برای چنین کسی آسان است
ولی حفظ دوست
تقریبا
محال است.
۷
چون نمی توان هم سرسپرده حقیقت عینی بود و هم به ساز دوست رقصید.
۸
تنها جزم و دگمی که سگان توده دارند
خدایی به نام حقیقت عینی است.
۹
حقیقت عینی
تنها دگمی است که به نفع جامعه و بشریت زحمتکش است.
۱۰
آزادی به چه معنی است؟
۱۱
آزادی درک ضرورت (جبر) است.
(هگل)
۱۲
آزادی با شعور و شناخت دست در دست و نفس به نفس می رود.
۱۳
آزادی شناخت جبر (ضرورت) است
۱۴
انسان به میزان این شناخت، به میزان شناخت قانونمندی های عینی هستی طبیعی و آجتماعی و فکری، آزاد (مختار و یا صاحب اختیار) است.
۱۵
فرق حیوان با انسان همین جا ست.
۱۶
حیوان ماهیت قانونمندی های عینی و ضرور (جبری) را نمی شناسد.
ولی خود را با انها انطباق می بخشد.
۱۷
از انها تبعیت تقریبا مطلق می کند.
۱۸
از این رو می توان گفت که آزادی یعنی کلنجار بی امان با جبر.
۱۹
به همین دلیل اختیار و یا آزادی در دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) وجود دارد.
۲۰
هدف الاهداف مراکسیسم هم شناخت جبر طبیعی و اجتماعی است:
«مارکسیسم تئوری انتقاد است!»
۲۱
این انتقاد دیالک تیکی از انتقاد نظری و انتقاد عملی است:
دیالک تیکی از مسلسل زبان و زبان (غرش) مسلسل است.
وجه مشترک رویزیونیسم
با آنارشیسم
۱
آنارشیسم
پوزیسیون و موضع مشخص و معینی
ندارد.
۲
وجه مشترک رویزیونیسم (برنشتین)
با آنارشیسم همین است:
بی ایمانی به آماج
۳
شعار هر دو عبارت است از
زنده باد جنبش
مرگ بر آماج (سوسیالیسم)
(برنشتین)
۴
مطلق کردن حرکت و انکار مقصد معلوم.
مثلا
سوسیالیسم
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر