۱۳۹۷ خرداد ۷, دوشنبه

سیری در مثنوی معنوی مولوی (بخش دوم) (۳)


جلال‌الدین محمد بلخی 
معروف به مولوی
(۶۰۴ ـ ۶۷۲ ه. ق)
متخلص به «خاموش» و «خَموش» و «خامُش»
از بزرگان عالم ادب و از متفکران بزرگ قرن هفتم
مقتدای متصوفه و اهل تحقیق و مجاهدت و ریاضت
آثار:
مثنوی معنوی (بیست  و شش  هزار  بیت)
دیوان غزلیات  معروف به  دیوان شمس
مکتوبات
مجالس
سبعه
فیه مافیه
 
 ویرایش و تحلیل
 از
شین میم شین
 
۱
چون خرید او را و برخوردار شد
آن کنیزک از قضا بیمار شد.
 
آن یکی خر داشت و پالانش نبود
یافت، پالان  گرگ خر را در ربود
 
کوزه بودش (بود، او را)
 آب می‌ نامد به دست
آب را چون یافت، 
خود
 کوزه شکست
 
معنی تحت اللفظی:
شاه پس از خرید کنیزک  (برده، رهی) 
 از او کام گرفت.
 
اما
کنیزک 
اتفاقا 
بیمار شد
و
وضع شاه به وضع افراد زیر شباهت پیدا کرد:
 
الف
به وضع کسی شباهت پیدا کرد
که
خر داشته است، ولی پالان نداشته است.
به محض پیدا کردن پالان، خر طعمه گرگ شده است.
 
ب
به وضع کسی شباهت پیدا کرد
که
کوزه داشته است، ولی آب نداشته است.
به محض پیدا کردن آب، کوزه شکسته است.  
 
۲
چون خرید او را و برخوردار شد
آن کنیزک از قضا بیمار شد.
 
آن یکی خر داشت و پالانش نبود
یافت، پالان  گرگ خر را در ربود
 
کوزه بودش (بود، او را)
 آب می‌ نامد به دست
آب را چون یافت، 
خود
 کوزه شکست
 
 انسانتصویر مولانا در این سه بیت شعرش،
آشکار می گردد:
 
الف
چون خرید او را و برخوردار شد
آن کنیزک از قضا بیمار شد.
 
کنیزک در قاموس مولانا،
اسباب لهو و لعب شاه (رئیس طبقه حاکمه برده دار)
 است.
 
کنیزک در قاموس مولانا
نه، آدم، بلکه ابزار است.
 
تعریف ارسطواز برده (رهی، کنیز) هم همین بوده است:
برده
ابزار سخنگو ست.

برده
گاو و یا گاوآهن متکلم است.

درقاموس مولانا
کنیزک ابزار سکس است.
 
ب
آن یکی خر داشت و پالانش نبود
یافت، پالان  گرگ خر را در ربود
 
کنیزک 
را
مولانا
در این بیت شعر
سلب آدمیت می کند.
 
ابزار واره تصور و تصویر می کند.
اینسترومنتالیزه می کند.
 
شاه
خر داشته
ولی پالان نداشته است.
به محض پیدا کردن پالان
خر طعمه گرگ می شود.
 
مولانا
کنیزک را به خر تشبیه می کند.
 
پ
کوزه بودش (بود، او را)
 آب می‌ نامد به دست
آب را چون یافت، 
خود
 کوزه شکست
 
شاه کوزه داشته، ولی آب نداشته است.
به محض پیدا کردن آب، کوزه شکسته است.
 
مولانا
کنیزک را به کوزه تشبیه می کند. 
 
۳
شه  طبیبان جمع کرد از چپ و راست
گفت:
 «جان هر دو در دست شما ست
جان من سهل است، جان جانم او ست
دردمند و خسته‌ ام، درمانم او ست
هر که درمان کرد مر جان مرا
برد گنج و در و مرجان مرا»
 
معنی تحت اللفظی:
شاه
برای نجات خر ربودده شده و کوزه شکسته،
دست به دامان خرپروران و کوزه گران می شود:
 
جان من و کنیزک (خر و کوزه)، در دست شما ست.
 
من
محتاج مطلق  کنیزک (خر و کوزه)، هستم،
اگر کسی نجاتش دهد، از گنج و در و مرجان بهره برخواهد برد.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر