۱۳۹۷ خرداد ۶, یکشنبه

نشانه های بارز شاملوئیسم و شاملوچیسم (۲۷)



برای خون و ماتیک
هجویه احمد شاملو
خطاب
به
دکتر حمیدی شیرازی

ویرایش و تحلیل
از

یدالله سلطان پور 

۱
هی
شاعر
هی!

سرخی، سرخی است:
لب ها و زخم ها!

لیکن لبان یار تو را خنده
ـ هر زمان ـ
دندان نما کند

زان پیشتر که بیند آن را
چشم علیل تو
چون «رشته ای زلؤلؤ تر، بر گل انار»،
آید یکی جراحت خونین مرا به چشم
کاندر میان آن
پیدا ست استخوان

شاملو
برای اثبات صحت ادعای خود
(زخم خونین دیدن لبان سرخ زنان و استخوان دیدن دندان جانان)
دلیل هم دارد:
 
۲
زیرا که دوستان مرا
زان پیشتر که هیتلر
 ـ قصاب «آوش ویتس» ـ
در کوره های مرگ بسوزاند،
همگام دیگرش
بسیار شیشه ها
از صمغ سرخ خون سیاهان
سرشار کرده بود،
در هارلم و برانکس
انبار کرده بود
کند
تا
ماتیک از آن مهیا
لابد برای یار تو، لب های یار تو!
 
معنی تحت اللفظی:
دلیل تفاوت بینشی من و تو 
(شاملو وحمیدی شیرازی)
دلیل نگرش و رؤیت و استنباط و ادراک این چنینی من (احمد شاملو) 
به شرح زیر است:
دوستان مرا 
یعنی 
سیاه پوستان و یهودی ها 
را
نخست ماتیک سازان امریکا
و
بعد 
هیتلر 
قصاب آوش ویتس
به شرح زیر عذاب داده اند و زجرکش کرده اند:
 
الف
از صمغ سرخ خون سیاهپوستان ساکن در محلات هارلم و برانکس 
شیشه های بیشماری پر کرده اند تا برای تولید ماتیک لبان زنان مصرف کنند.
 
ب
بعد
نوبت به هیتلر رسیده
و
یهودی ها
را
در کوره های مرگ سوزانده است.
 
۳
زیرا که دوستان مرا
زان پیشتر که هیتلر
 ـ قصاب «آوش ویتس» ـ
در کوره های مرگ بسوزاند،
همگام دیگرش
بسیار شیشه ها
از صمغ سرخ خون سیاهان
سرشار کرده بود،
در هارلم و برانکس
انبار کرده بود
کند
تا
ماتیک از آن مهیا
لابد برای یار تو، لب های یار تو!
 
 
شاملو
در این بند هجویه
در بهترین حالت
به مقایسه بورژوازی ایالات متحده امریکا با بورژوازی آلمان دست می زند:
در قاموس احمد شاملو
ستمگری بورژوازی
نخست در ایالات متحده امریکا شروع شده و بعد نوبت به بورژوازی آلمان تحت رهبری هیتلر رسیده است.
 
دوستان شاملو
را
یعنی 
سیاهان و یهودیان 
را
نخست 
بورژوازی ایالات متحده امریکا تحت ستم قرار داده
بعد

بورژوازی آلمان.
 
این ادعای احمد شاملو
به چه معنی است؟
 
۴
زیرا که دوستان مرا
زان پیشتر که هیتلر
 ـ قصاب «آوش ویتس» ـ
در کوره های مرگ بسوزاند،
همگام دیگرش
بسیار شیشه ها
از صمغ سرخ خون سیاهان
سرشار کرده بود،
در هارلم و برانکس
انبار کرده بود
کند
تا
ماتیک از آن مهیا
لابد برای یار تو، لب های یار تو!
 
 
محتوای این تحریف شاملو
همان تحریف امام امت است:
«امریکا ۲۰۰۰ سال است که ما را چنین و چنان کرده است.»
 
امریکا
اما
عمری در حد ۲۰۰ سال دارد.
 
قدمت بورژوازی آلمان و اروپا
به مراتب بیشتر از قدمت بورژوازی ایالات متحده امریکا ست.
 
اگر بدعت گزار و بانی ستم بر همنوعان مورد بحث باشد،
نه
بورژوازی امریکا،
بلکه
بورژوازی آلمان و اروپا ست.
 
سکنه سفید پوست امریکا و استرالیا 
از مهاجرین اروپایی تشکیل یافته اند.
 
۵
بعید است که شاملو به این حقیقت امر واقف نباشد.
 
هدف شاملو از این تحریف 
احتمالا
اثبات رادیکالیته خارق العاده خویش است.
 
خود بزرگ سازی است.
 
غافل از اینکه بورژوازی امریکا تحت رهبری ابراهام لینکن
بر خلاف بورژوازی آلمان تحت رهبری هیتلر
مخالف بردگی سیاهان و منادی برابری همه ابنای بشر بوده است.
 
بورژوازی امریکا
 حتی
بر ضد برده داران مرتجع و فاشیست و فوندامنتالیست امریکا در جنوب این کشور پهناور
به جنگ درازمدت خونینی مبادرت ورزیده است.
 
گذاشتن علامت تساوی میان بورژوازی آلمان و امریکا
نشانه خریت و خردستیزی شاملو ست.
چه رسد به تقدم قایل شدن در ستمگری به بورژوازی امریکا.
 
۶
زیرا که دوستان مرا
زان پیشتر که هیتلر
 ـ قصاب «آوش ویتس» ـ
در کوره های مرگ بسوزاند،
همگام دیگرش
بسیار شیشه ها
از صمغ سرخ خون سیاهان
سرشار کرده بود،
در هارلم و برانکس
انبار کرده بود
کند
تا
ماتیک از آن مهیا
لابد برای یار تو، لب های یار تو!
  
 
علاوه بر اینها همه،
ستمگری بورژوازی آلمان و امریکا
بر یهودیان و سیاهان
چه ربطی به استخوان دیدن دندان و زخم خونچکان دید لبان سرخ زنان دارد؟
 
بدین طریق
عینیت لب و داندن و زخم و استخوان 
انکار می شود.
 
تئوری شناخت شاملو و طرفداران خرفت شاملوئیسم و شاملوچیسم
همین است:
چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم ها
آن نیستند که واقعا هستند.

نه
 لب، لب است
و
نه
  سرخی، سرخی.
 
نه
دندان، دندان است
و
نه   
  استخوان، استخوان
و
نه،
زخم، زخم.
 
۷
تعیین کننده ی هویت و ماهیت چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم ها
در
تئوری شناخت شاملو و طرفداران خرفت شاملوئیسم و شاملوچیسم
حالات روحی و روانی این و آن است:
 
الف
اگر کسی دوست سیاهان و یهودیان باشد،
در تئوری شناخت شاملو
باید
دندان را استخوان ببیند و لبان سرخ را زخم خونچکان.
 
ب
اگر کسی دشمن سیاهان و یهودیان باشد،
در تئوری شناخت شاملو
باید
  استخوان را دندان ببیند و زخم خونچکان را لبان سرخ جانان.
 
۸
این
تئوری شناخت شاملو،
 چیزی جز سوبژکتیویسم پسیکولوژیکی نیست.

پسیکولوژیسم
یکی از مکاتب ارتجاعی در فلسفه بورژوایی واپسین است.


این اما عملا به معنی لشگر کشی بر ضد رئالیسم (واقع بینی) و دفاع از ایرئالیسم
(ضد واقع بینی)
 است.

این در تحلیل نهایی به معنی ایراسیونالیسم (خردستیزی) است.
 
۹
شاملو
با این ترفند
از پرداختن به نظرات حمیدی شیرازی راجع به تفاوت شعر نو و سنتی
شانه خالی می کند.
 
بدبختی مشتریان لاطائلات شاملو و شاملوئیسم و شاملوچیسم
همین است:
باد می خرند و باد می خورند و باد می کنند.
 
بی آنکه
چیزی بیاموزند و گامی جلوتر روند.
 
به همین دلیل
مبارزه پیگیر و آشتی ناپذیر
 با 
 لاطائلات شاملو و شاملوئیسم و شاملوچیسم 
وظیفه صرفنظرناپذیر روشنگری علمی و انقلابی است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر