۱۳۹۷ اردیبهشت ۲۰, پنجشنبه

نشانه های بارز شاملوئیسم و شاملوچیسم (۱۶)


برای خون و ماتیک
هجویه احمد شاملو
خطاب
به
دکتر حمیدی شیرازی

ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور 
 
۱
برای خون و ماتیک
 
این عنوان شعر
واکنش احمد شاملو به شعر مربوط به نیمای حمیدی شیرازی است.
 
در این عنوان شعر فوق العاده قوی (به لحاظ فرم و تصور و تصویر) احمد شاملو،
محتوای فکری آن شعر حمیدی شیرازی تقطیر یافته است.
 
شاملو
دوئالیسم خود و حمیدی 
 را 
به شکل دوئالیسم خون و ماتیک 
بسط و تعمیم داده است.
 
طرز «تفکر» شاملو اصولا و اساسا دوئالیستی است.
مفاهیم هابیل و قابیل
از مفاهیم محبوب احمد  شاملو هستند.
 
در روند تحلیل دیالک تیکی این شعر شاملو
محتوای عنوان شعر بهتر و بیشتر روشن خواهد شد.
 
۲
«این بازوان او ست
با داغ های بوسة بسیارها، گناهش
وینک خلیج ژرف نگاهش
کاندر کبود مردمک بی حیای آن
فانوس صد تمنا
ـ گنگ و نگفتنی ـ
با
شعلة لجاج و شکیبائی
می سوزد.
 
معنی تحت اللفظی:
بازوان زن، غرقه در بوسه بوده اند.
خلیج نگاه زن، ژرف بوده است.
در مردمک چشمان کبود و بی حیای زن،
فانوس صد نیاز، به طرز مبهم و ناگفتنی، با شعله لجاجت و شکیبایی،
روشن است.
 
شاملو
بخش اول این شعر بلندش را در گیومه گذاشته است.
 
در این بخش از شعر شاملو (برای خون و ماتیک)
برداشت شاملو از شعر حمیدی شیرازی تبیین می یابد.
 
شعری که قبلا ذکر شده و مورد تحلیل قرار گرفته است.
 
شاملو در این هجویه
چنان وانمود می کند 
که
 انگار خودش راهب ریاضت کش ایزوله در دیری در بیابانی و یا در قله کوهی است
و
حمیدی شیرازی 
عیاش حرفه ای تمامعیار ساکن در جنده خانه ای.
 
اما
از همین شعر شاملو
دست خود او رو می شود.
 
برای مجانین فاشیسم و فوندامنتالیسم
سکس 
بت عظیمی و باب الحوایج  جدیدی است.
 
سکس 
مذهب این جماعت است.
 
سکس
آه و افیون این جماعت است.
 
سکس
به 
این لاشخورهای خر و خردستیز
هم 
امید می دهد
هم 
یقین گمشده را در اختیار این زباله ها قرار می دهد
و
هم
تخدیر می کند.
آرامش جسمی و روحی و روانی می بخشد:

شاملو
آمد شبی برهنه ام از در
چو روح آب
در سینه اش
دو ماهی و در دستش آینه
گیسوی خیس او خزه بو، چون خزه به هم.

من بانگ بر کشیدم از آستان یأس:
«آه ای یقین یافته، بازت نمی نهم.»
  
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر