۱
طبقه حاکمه
همه کاره است و نامرئي است.
۲
از جنس اجنه است.
۳
همه جا هست
بی آنکه جایی باشد.
۴
همه کاره است
بی آنکه دست به سیاه و سفید بزند.
۵
طبقه حاکمه
تجسم دیالک تیکی بغرنجی است:
الف
طبقه حاکمه
از سویی
دیالک تیک طبقه حاکمه ملی و طبقه حاکمه بین المللی است.
مثال:
۱
طبقه حاکمه در زمان شاه و شیخ
فقط داخلی و ملی نبوده و نیست.
۲
طبقه حاکمه دیالک تیک ی از ملی و بین المللی است.
۳
چون
هم سرمایه دیالک تیکی از ملی و بین المللی است
و
هم کار.
۴
سقوط رژیم انقلاب سفید
بسان صعود دربار پهلوی
در
دیالک تیک ملی و بین المللی
صورت گرفته است.
۵
پیروزی ارتجاع
ملی و بین المللی بوده است.
۶
سقوط و صعود اشرافیت فئودال و روحانی
هم
در
دیالک تیکی از ملی و بین المللی
صورت گرفته است.
۷
شاه هم می دانست:
به هیئت امریکایی که برای دیدار با اجامر فئودالی ـ روحانی به ایران امده بودند،
می گوید:
با متحدین جدید تان به توافق رسیدید؟
ب
طبقه حاکمه
از سوی دیگر
دیالک تیک طبقه حاکمه نشسته بر اریکه قدرت و طبقه حاکمه منتظر نشستن بر اریکه قدرت است.
مثال
۱
در همه کشورهای جهان
اوپوزیسیونی از طبقه حاکمه وجود دارد.
۲
فرم های این جناح از طبقه حاکمه
در کشورهای مختلف
متفاوت اند.
۳
در غرب امپریالیستی
مثلا
در ایالات متحده
دیالک تیک طبقه حاکمه نشسته بر اریکه قدرت و طبقه حاکمه منتظر نشستن بر اریکه قدرت
به صورت دیالک تیک حزب دموکرات و حزب جمهوری خواه است.
۴
در نتیجه
طبقه حاکمه
همیشه در این طویله در اریکه قدرت می ماند.
۵
آش چندان شور است که هر خری حتی به این دیالک تیک پی می برد.
۶
اوباما
یکی از وزرایش (بیکر؟) را از حزب جمهوری خواه برگزید.
۷
در
اروپا
تا کنون دو حزب مهم موسوم به حزب خلق وجود داشته است که هر دو ماهیت واحدی دارند ولی اسامی متفاوتی:
الف
حزب سوسیالیست و یا کار و یا سوسیال ـ دموکرات (سرخ)
ب
حزب کنسرواتیو و یا محافظه کار (سیاه)
۸
اینها اوپوزیسیون الکی و خر کنکی یکدیگرند.
۹
قدرت دولتی (حکومت) میان ایندو دست به دست می شود.
۱۰
گاهی حتی دست به دست هم نمی شود:
اکنون در آلمان هر دو با هم حکومت می کنند.
۱۱
این هنوز برای طبقه حاکمه کافی نیست.
۱۲
در همه طویله های اروپای شرقی و غربی
احزاب فاشیستی جدید و متعددی تشکیل داده است.
مثلا در آلمان چندین حزب فاشیستی فعال است و یکی از آنها به نیروی درجه سوم در مجلس تبدیل شده است.
در ارمیکا ۱۰۰۰ حزب فاشیستی فعال است.
۱۳
در اطریش مدت ها ست که حزب سیاه و قیر (فاشیستی) با هم حکومت می کنند.
۱۴
در ایران هم جز این نبوده است:
الف
نخست اتحادی از بورژوازی و اشرافیت فئودالی ـ روحانی
تحت سرکردگی دربار پهلوی در اریکه قدرت بودند.
ب
اوپوزیسیون ماهیتا یکسانی به نام جبهه ملی و نهضت آزادی و جریان فاشیستی پان ایرانیسم و غیره
وجود داشته است.
۱
به محض افتادن لرزه بر اارکان جناح حاکم در ایران
طبقه حاکمه
جبهه ملی را به قدرت رساند.
مش ممد مصدق را
۲
بعد به فرمان سرکرده جدید جهان
جبهه ملی سرنگونمی شود یعنی به اوپوزیسیون رانده می شود
و
جناح سابق طبقه حاکمه
به قدرت می نشیند.
۳
پس از انجام انقلاب سفید
جناح حاکم طبقه حاکمه دو شقه می شود:
الف
جناح بورژوایی مدرن تحت سرکردگی شاه
همه قدرت را تسخیر کرد.
ب
جناح فئودالی ـ روحانی ـ بورژوایی ـ سنتی طبقه حاکمه به اوپوزیسیون رانده می شود
۴
طبقه حاکمه در این دوره دو اوپوزیسیون هم زمان با ماهیت ارتجاعی واحد داشته است:
الف
جبهه ملی
ب
جناح فئودالی ـ روحانی ـ بورژوایی ـ سنتی رانده شده از قدرت.
۵
جنبش فئودالی ـ فاشیستی فدایی و مجاهد اسلام و خلق
بازوی مسلح این اوپوزیسیون دوگانه با ماهیت ارتجاعی واحد بوده اند:
الف
جزنی و پاکنژاد و غیره از جبهه ملی بوده اند با رنگ سرخ و لاییک
ب
پویان و احمد زاده و صمد و بهروز و دهاتی های دیگر
تحت رهبری جلال آل آخوند بوده است و تحت تأثیر عادولف احمد شاملو
پویان خودش آخوند بوده است.
پدر احمدزاده ها از جبهه ملی و غیره بوده است.
۶
فریب داس و چکش و نقاله این زباله ها را نباید خورد.
۷
حزب سوسیالیست و یا کار و یا سوسیال ـ دموکرات (سرخ)
هم روزی حزب طبقه کارگر بوده اند
که پس از مرگ انگلس
بورژوایی (امپریالیستی) شده اند.
۸
این بدان معنی است که طبقه حاکمه
حتی در اوپوزیسیون متعلق به ارودی کار نفوذ می کند و از درون متلاشی اش می سازد.
۹
ادوراد برنشتین معاون انگلس در حزب سوسیال ـ دموکرات کارگری آلمان بوده است که تبر بر ریشه کارگری حزب فرود می آورد.
پ
دیالک تیک طبقه حاکمه
ضمنا
دیالک تیکی از طبقه حاکمه و هیئت حاکمه است
که
هفته قبل بدان در کامنتی اشاره رفته است
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر