تحلیلی
از
میم نون
شکرالله پاک نژاد طی مقاله ای نوشته بود:
«اگر در دوره شاه
جریان وابستگی
از نظر سیاسی
خود را در حاکمیت دیکتاتوری نشان می داد،
جریان استقلال در دوره انقلاب
از نظر سیاسی
میبایستی خود را در حاکمیت مردمسالاری نشان دهد
و نشان نداد.
اینک زحمتکشان میهن ما دوسال پس از قیامی درخشان و یکپارچه،
دست خود را خالی می یابند.
بدون آن که درجبین حکومت،
نور رستگاری ببینند
آنان از قبل حاکمیت انحصار طلبان نه نان در سفره دارند، و نه امید دردل.
به زبانی دیگر
نه استقلال و نه آزادی ...»
«اگر در دوره شاه
جریان وابستگی
از نظر سیاسی
خود را در حاکمیت دیکتاتوری نشان می داد،
جریان استقلال در دوره انقلاب
از نظر سیاسی
میبایستی خود را در حاکمیت مردمسالاری نشان دهد
و نشان نداد.
اینک زحمتکشان میهن ما دوسال پس از قیامی درخشان و یکپارچه،
دست خود را خالی می یابند.
بدون آن که درجبین حکومت،
نور رستگاری ببینند
آنان از قبل حاکمیت انحصار طلبان نه نان در سفره دارند، و نه امید دردل.
به زبانی دیگر
نه استقلال و نه آزادی ...»
۱
حاکمیت دیکتاتوری شاه،
مظهر وابستگی سیاسی آن بود.
حاکمیت مردم سالاری
در انقلاب
می بایستی مظهر استقلال سیاسی باشد.
شکرالله
در این جفنگجمله
ضمنا
به «تعریف» مفهوم انقلاب می پردازد:
سیر و سلوک شکرالله
در روبنای ایده ئولوژیکی جامعه است:
دولت برخاسته از انقلاب بورژوایی سفید
تحت سرکردگی شاه و تحت حمایت امپریالیسم
نه،
به مثابه یکی از عناصر مهم روبنای ایده ئولوژیکی مبتنی بر زیربنای اقتصادی جامعه (مناسبات تولیدی سرمایه داری)
بلکه
به مثابه مظهر وابستگی سیاسی جا زده می شود.
در نتیجه
محتوای «انقلاب» ضد سرمایه داری،
نه،
استقرار سوسیالیسم
(مناسبات تولیدی سوسیالیستی)،
بلکه حاکمیت مردم سالاری (؟) قلمداد می شود.
حاکمیت مردم سالاری کذایی
هم
نه
روبنای متناسب با زیربنای اقتصادی معینی،
بلکه مظهر استقلال سیاسی است.
۲
حاکمیت دیکتاتوری شاه،
مظهر وابستگی سیاسی آن بود.
حاکمیت مردم سالاری
در انقلاب
می بایستی مظهر استقلال سیاسی باشد.
محتوای انقلاب
در بهترین حالت
سلب اجتماعیت
می شود:
یعنی
ساختار کاپیتالیستی جامعه
(زیربنای اقتصادی حاکم، مناسبات تولیدی سرمایه داری)
دست نخورده می ماند.
فقط
وابستگی سیاسی به امپریالیسم حذف می شود.
انقلاب مورد نظر شکرالله،
نه
انقلاب اجتماعی،
بلکه
رهایش ملی
(ضد امپریالیستی ـ ضد سوسیالیستی، نه شرقی ـ نه غربی)
است.
همان خط سوم قبلی
و
خط امام فعلی
است.
در عالم واقع
اما
خط سومی وجود ندارد:
نتیجه عملی رهایش ملی کذایی مبتنی بر شعار نه شرقی ـ نه غربی
همین
وابستگی مضاعف است:
وابستگی هم به شرقی و هم به غربی
است.
۳
اینک
زحمتکشان میهن ما دوسال پس از قیامی درخشان و یکپارچه،
دست خود را خالی می یابند.
بدون آن که درجبین حکومت،
نور رستگاری ببینند
آنان از قبل حاکمیت انحصار طلبان نه نان در سفره دارند، و نه امید دردل.
به زبانی دیگر
نه استقلال و نه آزادی ...»
دست خود را خالی می یابند.
بدون آن که درجبین حکومت،
نور رستگاری ببینند
آنان از قبل حاکمیت انحصار طلبان نه نان در سفره دارند، و نه امید دردل.
به زبانی دیگر
نه استقلال و نه آزادی ...»
شکرالله
ظاهرا
معنی جفنگجمله قبلی خود را نمی داند
و
یا
قصد عوام فریبی دارد:
با حذف وابستگی به امپریالیسم
توده هرگز شاهد نور رستگاری در جبین حکومت نمی شود.
با حذف وابستگی به امپریالیسم
سفره توده از نان و دل توده از امید
پر نمی شود.
با حذف وابستگی به امپریالیسم
نه
استقلال واقعی کسب می شود و نه آزادی واقعی.
۴
برای نجات از ذلت مادی و فکری
به انقلاب اجتماعی نیاز مبرم است.
به زیر و زبر کردن حاکمیت طبقاتی نیاز مبرم است.
به
سرنگونی طبقه حاکمه استثمارگر و قبضه قدرت توسط توده متحد در زیر پرچم پرولتاریای انقلابی سازمان یافته در حزب توده
نیاز مبرم است.
به بالا رود، کار افتادگان
لنینی کند،
چون در ایران ظهور
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر