پروفسور دکتر
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)
برگردان
شین میم شین
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)
برگردان
شین میم شین
پیشکش
به
امیر حسین آریان پور
به
امیر حسین آریان پور
آزادی
(اختیار)
۱
·
آزادی، مقوله ای اجتماعی است.
·
(آزادی مقوله ای مربوط به جامعه بشری است.)
۲
·
آزادی، بیانگر رابطه انسان ها با قانونمندی عینی طبیعت و
جامعه بشری است.
۳
·
آزادی، بویژه بیانگر درجه شناخت انسان ها از طبیعت و جامعه
بشری (درجه تسلط نظری، فکری و علمی انسان ها بر طبیعت و جامعه) از سویی و درجه
تسلط عملی انسان ها بر طبیعت و جامعه بشری از سوی دیگر است.
۴
·
آزادی به لیاقت مبتنی بر درک ضرورت (جبر) عینی انسانی اطلاق
می شود.
·
(یعنی میزان آزادی و اخیتار آدمی به اندازه شناخت جبر عینی
هستی است.
·
به قول هگل، آزادی و یا اختیار درک ضرورت (جبر) است.
·
مترجم)
۵
·
آزادی به لیاقت آدمی در وقوف به قانونمندی های عینی عرصه
معین هستی و کاربست عملی آن اطلاق می شود.
۶
·
محک و معیار رئال برای تعیین آزادی اعضای جامعه، در مقابل
طبیعت و جامعه، در تحلیل نهایی، خصلت مناسبات تولیدی و مناسبات طبقاتی و مناسبات
قدرت سیاسی منتج از آنها ست.
·
(این محک و معیار ماتریالیستی ـ تاریخی حاکی از این است که
جامعه بشری هرچه پیشرفت می کند، مثلا از پله های نازل توسعه به پله های عالی تر پا
می نهد، به همان اندازه، آزادی و اختیار اعضای جامعه افزایش می یابد. مترجم)
۷
·
بنیان معرفتی (معرفت یعنی شناخت) آزادی نیز در تحلیل نهایی اجتماعا
تعیین می شود.
·
(این بدان معنی است که جامعه بشری هر چه بیشتر توسعه می
یابد، بضاعت معرفتی اعضای جامعه هم به همان اندازه افزایش می یابد.
·
مترجم)
۸
·
از آنجا که آزادی، نتیجه پراتیک اجتماعی است، مبارزه در راه
آزادی در کلیه جنبه های آن، یعنی آزادی اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، هنری، آزادی وجدان
و تسلط بر طبیعت، سرتاسر تاریخ بشری را فراگرفته است.
·
(آزادی وجدان به آزادی در تصمیمگیری و عمل بر طبق وجدان
اطلاق می شود.
·
یعنی به تصمیمگیری و عمل بدون اجبار از خارج اطلاق می شود.
·
تصمیمگیری و عمل بر طبق وجدان هرگز به عذاب وجدان منجر نمی
شود.
·
مترجم)
۹
·
با توسعه نیروهای مولده، آزادی آدمیان در مقابل طبیعت افزایش
می یابد.
۱۰
·
اما آزادی آدمیان در رابطه با ضرورت (جبر) اجتماعی، در
جامعه طبقاتی، علیرغم همه تغییرات کمی و کیفی، در مجموع، در سطح نازل درجا می زند
و می ماند.
·
برای اینکه این تغییرات فقط و فقط در چارچوب هایی می توانند
صورت گیرند که به واسطه مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و آنتاگونیسم های (تضادهای
آشتی ناپذیر) طبقاتی تعیین می شوند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر