۱۳۹۶ اسفند ۲۲, سه‌شنبه

دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (۱۹۷)

 
پروفسور دکتر
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)


برگردان
شین میم شین  
 
پیشکش
به

امیر حسین آریان پور

آزادی 
(اختیار)

۱
·    آزادی، مقوله ای اجتماعی است.
·    (آزادی مقوله ای مربوط به جامعه بشری است.)  

۲
·    آزادی، بیانگر رابطه انسان ها با قانونمندی عینی طبیعت و جامعه بشری است. 

۳
·    آزادی، بویژه بیانگر درجه شناخت انسان ها از طبیعت و جامعه بشری (درجه تسلط نظری، فکری و علمی انسان ها بر طبیعت و جامعه) از سویی و درجه تسلط عملی انسان ها بر طبیعت و جامعه بشری از سوی دیگر است. 

۴
·    آزادی به لیاقت مبتنی بر درک ضرورت (جبر) عینی انسانی اطلاق می شود.

·    (یعنی میزان آزادی و اخیتار آدمی به اندازه شناخت جبر عینی هستی است.
·    به قول هگل، آزادی و یا اختیار درک ضرورت (جبر) است. 
·    مترجم)  

۵
·    آزادی به لیاقت آدمی در وقوف به قانونمندی های عینی عرصه معین هستی و کاربست عملی آن اطلاق می شود.

۶
·    محک و معیار رئال برای تعیین آزادی اعضای جامعه، در مقابل طبیعت و جامعه، در تحلیل نهایی، خصلت مناسبات تولیدی و مناسبات طبقاتی و مناسبات قدرت سیاسی منتج از آنها ست. 

·    (این محک و معیار ماتریالیستی ـ تاریخی حاکی از این است که جامعه بشری هرچه پیشرفت می کند، مثلا از پله های نازل توسعه به پله های عالی تر پا می نهد، به همان اندازه، آزادی و اختیار اعضای جامعه افزایش می یابد. مترجم)

۷
·    بنیان معرفتی (معرفت یعنی شناخت) آزادی نیز در تحلیل نهایی اجتماعا تعیین می شود.

·    (این بدان معنی است که جامعه بشری هر چه بیشتر توسعه می یابد، بضاعت معرفتی اعضای جامعه هم به همان اندازه افزایش می یابد.
·    مترجم) 

۸
·    از آنجا که آزادی، نتیجه پراتیک اجتماعی است، مبارزه در راه آزادی در کلیه جنبه های آن، یعنی آزادی اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، هنری، آزادی وجدان و تسلط بر طبیعت، سرتاسر تاریخ بشری را فراگرفته است.

·    (آزادی وجدان به آزادی در تصمیمگیری و عمل بر طبق وجدان اطلاق می شود.
·    یعنی به تصمیمگیری و عمل بدون اجبار از خارج اطلاق می شود.
·    تصمیمگیری و عمل بر طبق وجدان هرگز به عذاب وجدان منجر نمی شود.
·    مترجم) 

۹
·    با توسعه نیروهای مولده، آزادی آدمیان در مقابل طبیعت افزایش می یابد.

۱۰
·    اما آزادی آدمیان در رابطه با ضرورت (جبر) اجتماعی، در جامعه طبقاتی، علیرغم همه تغییرات کمی و کیفی، در مجموع، در سطح نازل درجا می زند و می ماند.
·    برای اینکه این تغییرات فقط و فقط در چارچوب هایی می توانند صورت گیرند که به واسطه مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و آنتاگونیسم های (تضادهای آشتی ناپذیر) طبقاتی تعیین می شوند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر