پروفسور دکتر ولفگانگ پطر ایش هورن
برگردان
شین میم شین
پ
تئوری کردوکار هگل
گئورگ ویلهلم فریدریش هگل
(۱۷۷۰ ـ ۱۸۳۱)
آثار هگل به 14 بخش طبقه بندی می شود :
آثار آغازین (جوانی)
آثار انتقادی ینا
طرح های سیستمی ینا
فنومنولوژی روح
منطق (کوچک و بزرگ)
فلسفه طبیعت
روح سوبژکتیف
روح اوبژکتیف (خطوط اصلی فلسفه حقوق)
فلسفه تاریخ
آثار مربوط به سیاست روز
فلسفه هنر
فلسفه مذهب
فلسفه و تاریخ فلسفه
دایرة المعارف علوم فلسفی
۱
·
به نظر هگل روند
تاریخ عبارت است از تجسم و خودشناسی روح عینی.
·
مراجعه کنید به تجسم (جسمیت یابی، شیئیت یابی) در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
۲
·
هگل در این شیئیت بخشیدن به
کردوکار روحی بشریت، می کوشد تا پیوند عرصه های مختلف حیات اجتماعی و توالی مراحل توسعه
تاریخی را نشان دهد.
۳
·
مارکس با اشاره به نظر هگل راجع به کار
می نویسد:
·
«هگل خودآفرینی انسان ها را بمثابه روندی در
نظر می گیرد» و «انسان شیئیت یافته را نتیجه کار می داند.»
· (مارکس و انگلس،
«کلیات»، مکمله، جلد ۱۷ ص ۵۷۴)
۴
·
هگل دیالک تیک گشتاورهای ساده روند کار را مورد بررسی قرار می دهد.
۵
·
هگل کردوکار را به مثابه عینیت
بخشیدن به اهداف سوبژکتیو در «ماده شیئ گشته» بکمک وسایل کار می داند.
۶
·
به نظر او انسان با وسایل
کار، قدرت لازم برای غلبه بر طبیعت را بدست می آورد.
۷
·
«انسان برای رفع حوایج خود با طبیعت وارد رابطه عملی می شود»
·
(هگل، «آثار»، جلد ۱۱، ص ۵۰)
۸
·
اما کردوکار عملی و روحی سوبژکت فردی در کار هدفمند فقط یک
طرف روند اجتماعی کار را، فقط یک طرف سوبژکتیویته
مبتنی بر کردوکار را تشکیل می دهد.
·
·
مراجعه کنید به سوبژکتیویته در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
۹
·
اما از آنجا که هگل
کردوکار را بمثابه کردوکار خلاق عملی ـ انتقادی و انقلابی توده ها نمی داند، نمی
تواند به درک روابط اجتماعی مادی بنیادی میان
انسان ها نایل آید.
۱۰
·
پیوند اجتماعی که پایه و اساس وحدت جامعه درهر
مرحله توسعه معینی است، به نظر هگل یک پیوند
اخلاقی، حقوقی و مذهبی است.
۱۱
·
«حامل» پیوند اجتماعی به نظر او عبارت است از روح عینی
که در هیئت های خاص خود «در توده ها فقط مواد و مصالح خود را دارد.»
·
(مارکس و انگلس،
«کلیات»، مکمله، جلد ۲ ص ۹۰)
۱۲
·
هگل برای کردوکار و برای روند
تاریخی، دو مرحله قایل می شود:
۱
· در مرحله اول، که نظام اعطا
شده بوسیله روح عینی فقط حفظ و گسترش داده می شود، توده افراد به دنبال غرایز، هوا
و هوس و علایق خود حرکت می کنند و از اخلاق و عادات موجود و قوانین دولتی پیروی می
کنند.
۲
· پیشرفت اجتماعی به سوی مرحله
اجتماعی جدید در شرایط به میراث مانده از مراحل اجتماعی پیشین و از طریق کردوکار
قوای اجتماعی صورت نمی گیرد.
۳
· پیشرفت امر توده ها که «افراد پذیرنده» اند، نیست.
۴
· پیشرفت ثمره کار افراد
انگشت شماری است.
۵
· پیشرفت ثمره کار افراد
تاریخی ـ جهانی است.
۶
· پیشرفت ثمره کار
«مدیران روح جهانی» است که «ضرورت لحظه را به الهام درونی در می یابند.»
۱۳
·
نمایندگان فلسفه کلاسیک
بورژوائی آلمان در اثبات فلسفی ـ نظری اصل سوبژکت
فعال انسانی دچار ایدئالیسم می شوند.
۱۴
·
این حقیقت امر ضمنا حاکی از آن است که اصل سوبژکت فعال انسانی بر مبنای فلسفه بورژوائی
و حتی بر مبنای ماتریالیسم بورژوائی به هیچ وجه قابل حل نیست.
۱۵
·
ماتریالیسم بورژوائی لیاقت تجزیه و تحلیل ماتریالیستی
حیات عملی ـ اجتماعی انسان ها را ندارد.
۱۶
·
از این رو ست که مارکس
نارسائی و نقص اصلی ماتریالیسم گذشته
را در آن می بیند که آن شیئ، واقعیت و حسیت را تنها به مثابه اوبژکت می بیند، «نه
به مثابه کرد و کارحسی انسانی، نه بمثابه
پراتیک، نه به عنوان امری سوبژکتیو.
·
و از این روست که مسئله کردوکار
بطور مجرد ـ برخلاف ماتریالیسم ـ توسط نمایندگان ایدئالیسم، که طبیعتا به کردوکار واقعی
و حسی اعتقاد ندارند، مطرح می شود و اشاعه داده می شود.»
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، مکمله، جلد ۳ ص ۷)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر