۱۳۹۶ بهمن ۱۶, دوشنبه

سیری در شعر «زندگی» از هوشنگ ابتهاج (سایه) (۳)

 
تحلیلی
از 
میم نون 
 
۱
چه فکر می کنی،
که
 بادبان شکسته زورق به گل نشسته ای 
است، 
زندگی؟
 
در این خراب ریخته
که 
رنگ عافیت از او گریخته
به بن رسیده ـ راه بسته ای
 است،
 زندگی؟
 
 
معنی تحت اللفظی:
چه استنباطی از زندگی داری؟
 
خیال می کنی
که
زندگی،
قایقی
است
که
بادبانش شکسته است و به گل نشسته است؟
 
خیال می کنی
که
زندگی،
در این خرابه که حتی رنگ بهبود بر رخساره ندارد،
راهی
است
که
به بن بست رسیده است و بسته است؟
  
۱
چه فکر می کنی،
که
 بادبان شکسته زورق به گل نشسته ای 
است، 
زندگی؟
 
سایه
بی شک
بی آنکه خود بداند،
استنباط فلسفه بورژوایی واپسین 
از
حیات
را
به 
چالش مارکسیستی 
می کشد.
 
وقتی گفته می شود 
که 
مارکسیسم ـ لنیینسم،
فقط 
علم 
نیست،
بلکه
 ضمنا
 ایده ئولوژی 
است،
به
همین دلیل است.
 
سایه
به
سبب تعلق اصیل به اردوی توده،
مارکسیستی 
می اندیشد.
 
سایه 
بی شک
از
 فلسفه حیات  و اگزیستانسیالیسم
کمترین خبری ندارد
که
حیات 
را
تهوع
و
خیلی چیزهای بدتر  از تهوع
تصور و تصویر می کنند.
 
مراجعه کنید
به
 فلسفه حیات  
 اگزیستانسیالیسم
دایرة المعارف فلسفه بورژوایی واپسین
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
۲
چه فکر می کنی،
که
 بادبان شکسته زورق به گل نشسته ای 
است، 
زندگی؟
 
حیات
در
قاموس شاعر توده و حزب توده،
زورقی نیست
که بادبانش شکسته است و به گل نشسته است.
 
۳
در 
این خراب ریخته
که 
رنگ عافیت از او گریخته
به بن رسیده ـ راه بسته ای
 است،
 زندگی؟
 
حیات
حتی
در
خرابه های کاخ های آرزو و آرمان 
که
به ظاهر
 امیدی 
به بازسازی نیست،
راه بسته ی به بن بست رسیده ای نیست.
 
سایه 
در این بند شعر
حیات
را
دیالک تیکی از ثبات و تغییر
می داند
و
شاعرانه ـ داهیانه  
بر
نسبیت ثبات ساختارها
انگشت می گذارد.

سایه
بی آنکه خود متوجه باشد
طرز تفکر متافیزیکی 
(ضد دیالک تیکی)
را
و
ضمنا
ساختارگرایی
(استروکتورالیسم)
را
به چالش می کشد 
و
از 
درک مارکسیستی تاریخ
به 
دفاع برمی خیزد.

ثبات ساختار اوبژکت ها
(مثلا جامعه بشری)
از 
دید شاعر توده و حزب توده
نسبی
 است.

اما
تغییر اوبژکت ها
(مثلا جامعه بشری)
مطلق است.

می توان گفت 
که
سایه دیالک تیک نسبی و مطلق 
را
از 
سویی
و
دیالک تیک ثبات و تغییر
را
از 
سوی دیگر
به شکل دیالک تیک بن بست و راه
بسط و تعمیم می دهد.

دیالک تیک ثبات ساختار اوبژکت ها و تغییر اوبژکت ها
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک سکون و حرکت
است.
 
سکون 
 نسبی 
است.
 
حرکت
اما
مطلق 
است.
 
این موضع نظری ـ هنری شاعر توده 
ستایش انگیز است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر