۱۱
·
به قول کلاسیک های مارکسیسم، «کار اولین شرط اصلی حیات
بشری بطور کلی است و لذا می توان گفت که کار، خود موجد انسان بوده است.»
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۴۴۴)
۱۲
·
به قول مارکس و انگلس، «کار به مثابه موجد ارزش های
مصرفی، بمثابه کار مفید، شرط حیاتی مستقل از کلیه فرم های جامعه انسانی است.
۱۳
·
کار جبر (ضرورت) طبیعی ابدی است، تا جذب و دفع میان طبیعت و انسان، یعنی حیات انسانی
امکان پذیر گردد.»
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۵۷)
۱۴
·
از این رو، کار
به ماهیت انسانی تعلق دارد و از زمانی که
انسان عالم حیوانی را ترک گفته، کار همدم همیشگی و ناگسستنی او بوده است.
۱۵
·
کار تنها در چارچوب جامعه صورت می گیرد، ولی نحوه انجام آن در هر فرماسیون اجتماعی فرق می کند.
۱۶
·
بنابرین، کار همیشه کرد و کاری اجتماعی بوده است که در
چارچوب فرم های معین و بطور تاریخی مشروط گشته ی تقسیم
کار و مناسبات مالکیت جریان می یابد.
۱۷
·
کار روند ثابتی نیست که در سطح واحدی تکرار شود، بلکه
روند توسعه از فرم های نازل به فرم های عالی تر است.
الف
·
دلیل روند توسعه بودن کار ـ قبل از همه ـ این است که کار،
کرد و کار هدفمندی است.
ب
·
انسان با پیش بینی
فکری نتایج کار، با تعیین هدف در روند کار،
می تواند به کشف قانونمندی های جدید طبیعی و استفاده از آن قانونمندی ها نایل آید.
ت
·
ببرکت کار است که انسان بر طبیعت چیره می شود، یعنی
طبیعت را در راستای اهداف خود به خدمت می گیرد.
پ
·
تعیین هدف در
روند کار مشروط به علل مادی است.
ث
·
به قول لنین، «قوانین جهان خارج ... شالوده کرد و کار
هدفمند انسانند.
ج
·
جهان عینی موجد اهداف و پیش شرط آنها ست.»
·
(لنین «کلیات»، جلد ۳۸، ص ۱۷)
ح
·
به کمک وسایل کار،
اهداف تعیین شده تحقق می یابند.
خ
·
به قول مارکس و انگلس، «تولید وسایل کار و استفاده از
آنها، اگرچه درمیان انواع معینی از حیوانات نیز بطور نطفه ای رایج است، ولی مشخصه
اصلی روند کار خاص انسانی است.»
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۱۹۴)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر