ویرایش و تحلیل
میم حجری
۱
به
خاطرِ پرستویی در باد، هنگامی که تو هلهله می کنی
به
خاطرِ شبنمی بر برگ، هنگامی که تو خفته ای
به
خاطرِ یک لبخند
هنگامی که مرا در کنارِ خود ببینی
هنگامی که مرا در کنارِ خود ببینی
به
خاطرِ یک سرود
به
خاطرِ یک قصه در سردترینِ شبها، تاریک ترینِ شب ها
بر
خاک افتادند.
معنی تحت اللفظی:
توده ای ها
به
خاطر پرستویی در باد
(یعنی به خاطر تو وقتی که هلهله می کنی)
به
خاطر شبنمی
(یعنی به خاطر تو وقتی که خفته ای)
به
خاطر لبخندی
(لبخندی که تو به محض دیدن من بر لبانت می روید)
به
خاطر سرودی
و
به
خاطر قصه ای در سرد ترین و تاریک ترین شب ها
اعدام شده اند.
محتوای این بند شعر شاملو
این است
که
توده ای ها
به خاطر زیباترین چیزها از دید شاعر و به خاطر وحشتناک ترین و تحمل ناپذیرترین چیزها
اعدام شده اند:
۲
به
خاطرِ پرستویی در باد، هنگامی که تو هلهله می کنی
شاملو
هلهله فرزند نوباره اش
را
به
صدای پرستویی در باد
تشبیه می کند.
۳
به
خاطرِ شبنمی بر برگ، هنگامی که تو خفته ای
شاملو
کودک نوباره خفته در گهواره
را
به
شبنمی بر برگ
تشبیه می کند.
۴
به
خاطرِ یک لبخند
هنگامی که مرا در کنارِ خود ببینی
هنگامی که مرا در کنارِ خود ببینی
یکی دیگر از زیباترین چیزهای هستی
لبخند فرزند نوباوه شاملو
به محض دیدن او ست.
معلوم نیست که لبخند کودک مظهر زیبایی محض است
(زیبایی، چیزی اوبژکتیو (عینی) است)
و
یا
لبخند کودک به محض دیدن شرف کیهان مظهر زیبایی محض است.
(زیبایی، چیزی سوبژکتیو است. یعنی از دید شاعر است.)
۵
به
خاطرِ یک سرود
زیبایی دیگری
که
مبارزان نظامی و نه شخصی و نه توده ای
به خاطرش تیرباران شده اند،
سرودی
بوده است.
چه سرود معرکه ای
که
به
خاطرش
خلایقی
با
شعار زنده باد سرود بر لب
و
چه بسا
با
چشمان باز ولبخند بر لب
تیرباران می شوند
۶
به
خاطرِ یک قصه در سردترینِ شبها، تاریک ترینِ شب ها
یکی دیگر از دلایل تن در دادن مبارزان سازمان نظامی
به
اعدام،
قصه ای
بوده است.
آنهم نه قصه ای معمولی و پیش پا افتاده.
بلکه
قصه ای در سرد ترین شب ها
مثلا
در قطب شمال
که
اسکیموها برای کودکان شان نقل می کنند
و
قصه ای
در تاریک ترین شب ها.
۷
به
خاطرِ پرستویی در باد، هنگامی که تو هلهله می کنی
به
خاطرِ شبنمی بر برگ، هنگامی که تو خفته ای
به
خاطرِ یک لبخند
هنگامی که مرا در کنارِ خود ببینی
هنگامی که مرا در کنارِ خود ببینی
به
خاطرِ یک سرود
به
خاطرِ یک قصه در سردترینِ شبها، تاریک ترینِ شب ها
مبارزان سازمان نظامی
به احتمال قوی
در تمام طول زندگی شان
مغز خر خورده بوده اند
که
به خاطر پرستویی در باد
شبنمی بر برگ
لبخند کودک الف بامداد
و
به
خاطر سرودی و قصه ای
مبارزه کرده اند و بدتر از آن اعدام هم شده اند.
۸
حریفی
که
خبر از تریاک و هرویین و غیره ندارد،
حیرت زده می پرسد:
چگونه می توان در سرد ترین شب ها
یعنی در حالتی که دندان هایت به هم می خورند و سر و صدا راه می اندازند
و
بخار انفاست به قندیلی از یخ بدل می شود
و
در تاریک ترین شب ها
که
چشم چشم را نمی بیند،
حوصله و علاقه و قدرت گفتن و شنیدن قصه ای
را
داشت؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر