ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
همپیمان
هوشنگ ابتهاج
(سایه)
گشادِ کارِ آن دلبند
اگر
با
جان من
بودی
همانا
دادنِ جان،
کارِ بس آسانِ من بودی
۱
جدایی کار دشمن بود
ورنه
ای برادر جان
من
از جان، یاورت بودم
تو
پشتیبانِ من بودی
معنی تحت اللفظی:
تفرقه میان ما برادران
(من و تو)
توطئه دشمن بود.
در غیر اینصورت
من
مددرسان صمیمی و صادق تو
بودم
و
تو
پشتیبان من
بودی.
سایه
این شعر
را
پس از سرکوب ریشه ای خونین حزب توده
توسط ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی
سروده است
و
مخاطب سایه
طبقه حاکمه مرتجع تحت سرکردگی روحانیت شیعه اثنی عشری - حشری است.
خود سایه
را
هم
اجامر ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی
بازداشت و زندانی و محاکمه الکی می کنند.
رئیس حقیقی زندان اوین
در
آن دوره
شخص شخیص سید علی بوده است.
سید علی
دفتر کار خود
را
برای اجرای فتوای جلاد جماران
به
زندان اوین منتقل کرده بود.
هما زنجانی
سؤال
این است
که
چرا و به چه دلیل
سایه
(و سیاوش)
توده ای ترین توده ای ها
از زندان آزاد می شوند
ولی
دختر ۱۷ ـ ۱۸ ساله معصومی از زنجان
به
جرم عضویت در حزب توده
اعدام می شود؟
۲
جدایی کار دشمن بود
ورنه
ای برادر جان
من
از جان، یاورت بودم
تو
پشتیبانِ من بودی
سایه
در این بیت غزل
دوئالیسم تئولوژیکی (فقهی) هابیل و قابیل
را
به شکل دوئالیسم دوست و دشمن
بسط و تعمیم می دهد.
سؤال ناقابل
این است
که
من ـ زور سایه از دشمن چیست؟
۳
جدایی کار دشمن بود
ورنه
ای برادر جان
من
از جان، یاورت بودم
تو
پشتیبانِ من بودی
سایه از سوی دیگر
ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی
را
برادر حزب توده
محسوب می دارد
و
دیالک تیک برادر
را
به شکل دیالک تیک مددرسان و پشتیبان بسط و تعمیم دهد.
همین
توهم سایه
را
رسانه های طبقه حاکمه امپریالیستی
نیز
اشاعه داده اند:
کیانوری
نوه آیة الله نوری مرتجع معدوم است
که
متحد روح الله خمینی
است.
دختران بورژوا زاده توده ای
مجلات فرنگی
را
می خریدند
و
عندیشه های امپریالیستی
را
نشان دانشجویان مذهبی می دادند،
کیف خر می کردند
و
نمی دانستند
که
همین دانشجویان مذهبی
در حال شناسایی آنها و پرونده سازی برای آنان هستند.
خدا
هر بلایی که خواست بر سر بنی آدم بیاورد،
ولی
خر
نکند.
با
پوزش از خر
که
خر نیست.
۳
جدایی کار دشمن بود
ورنه
ای برادر جان
من
از جان، یاورت بودم
تو
پشتیبانِ من بودی
به زعم دکتر نورالدین کیانوری و شاعر حزب توده
تفرقه افکنی
میان ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی و حزب توده
توطئه دشمن مشترک آندو بوده است.
سؤال
این است
که
این
دشمن مشترک حزب توده و ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی،
چیست و کیست؟
۴
اگر کسی به «تحلیل» های دوئالیستی (متافیزیکی) حزب توده
نظر انداخته باشد،
در عرض یک ثانیه می فهمد
که
دشمن مشترک حزب توده و ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی،
طبقه حاکمه امپریالیستی
است.
حتما
حریفی خواهد پرسید:
دوست مشترک حزب توده و ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی،
چیست و کیست؟
جواب این سؤال هم در همان «تحلیل» های دوئالیستی (متافیزیکی) سران بی سواد حزب توده هست:
دوست مشترک حزب توده و ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی،
اتحاد شوروی و اردوگاه سوسیالیستی است.
۵
جدایی کار دشمن بود
ورنه
ای برادر جان
من
از جان، یاورت بودم
تو
پشتیبانِ من بودی
قبل از تحلیل این بینش
می توان گفت
که
متد فکری سایه
کمترین تفاوتی با متد فکری سران حزب توده و ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی
ندارد.
متد فکری سایه و حزب توده
بسان متد فکری ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی
دوئالیستی
(متافیزیکی)
است.
است.
یعنی
هم سایه
و
هم
سران حزب توده
و
هم
ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی
از
متد فکری دیالک تیکی
بی خبر بوده اند.
چرا و به چه دلیل
ما
به این نتیجه می رسیم؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر