منظور احمد شاملو از جمله زیر چیست:
ابلها مردا ، عدوى تو نيستم من ، انكار تو ام.
حسین
زبان شعر همه کس فهم نیست
خاصه اگر در آن ایما و اشاره هم باشد
اینجا می تواند مخاطب مثلا خمینی باشد
که خطاب به او می گوید
ای مرد ابله من دشمن تپ نیستم
بلکه تو را انکار می کنم
چون
دشمنی با کسی
به او وجهه می دهد
اما
انکار به معنی نیستی است
که
می تواند منطور کسی باشد
که متعلق به این عصر و زمانه نباشد
و
انگار از اعماق تاریک تاریخ آمده باشد.
حریف
۱
زبان شعر همه کس فهم نیست.
پاسخ حریف به پرسش حسین،
با این جمله شروع می شود.
این جمله به چه معنی است؟
۲
زبان شعر همه کس فهم نیست.
این نظر حریف،
در تحلیل نهایی
غلط و نادرست نیست.
ایرانی جماعت
همه از دم
آدمیان مؤدبی
اند.
ایرانی جماعت
دشنام
را
در
شولایی از حریر
و
شرنگ و شوکران
را
در
کپسولی از شهد و انگبین
تحویل همدیگر می دهند.
آن سان
دشنام و شرنگ
کارگر می افتد،
ولی
کارگر
دچار رنجش خاطر نمی شود.
سگان بی همه چیزان جهان
به
این ادب و آداب فئودالی ـ بورژوایی
از
اعماق وجود خویش بی خویش
پارس می کنند.
۳
زبان شعر همه کس فهم نیست.
نیاکان بی ادب و آداب ما
همین جمله حریف
را
با
صراحتی به روشنی آفتاب
زیور شعر پوشانده اند:
کار هر خر نیست، خرمن کوفتن
گاو نر می خواهد و مرد کهن
معنی تحت اللفظی:
هر خری قادر به خرمنکوبی نیست.
خرمنکوبی
فقط از عهده نریان و دهقان مجرب برمی آید.
۴
زبان شعر همه کس فهم نیست.
زبان شعر همه کس فهم نیست.
هم
نظر حریف درست است
و
هم
هشدار نیاکان تیزاندیش ما
در هر زمینه
تقسیم کاری هست:
یکی رخت می شوید و دیگری بار می برد.
یکی تجارت می کند و دیگری زراعت.
یکی شاعر است و دیگری شاطر.
دلیل این تقسیم کار چیست؟
۵
زبان شعر همه کس فهم نیست.
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش
به دو شناخت افزار دیالک تیکی نیاز مبرم داریم:
الف
دیالک تیک ساختار و فونکسیون
فونکسیون هر چیز
بسته به ساختار آن چیز است:
مثال:
قابلمه
برای پخت و پز است.
چون
ساختار قابلمه
متناسب با این فونکسیون است.
با قابلمه نمی توان دوخت و دوز کرد.
برای دوخت و دوز
چرخ خیاطی
تولید شده است.
ساختار چرخ خیاطی
متناسب با فونکسیون دوخت و دوز است.
ب
دیالک تیک حرفه و تخصص
(که فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک ساختار و فونکسیون است)
حرفه هر کس متناسب با تخصص آن کس است.
تخصص گاو نر و مرد کهن
در
خرمنکوبی است.
تخصص خر
در باربری است.
نیاکان ما در روند اهلی کردن اعضای جامعه، نباتات و جانوران،
از
آنان
متخصصینی رشگ انگیز تربیت کرده اند.
سگان گله
بسته به کیفیت سوت گله بانی
فرماسیون معینی به گله می بخشند
که
آدم از تماشایش دچار حیرت سرشته به لذت می شود.
۶
زبان شعر همه کس فهم نیست.
از این نظر
می توان
به حریف مؤدب حق داد.
همه
قادر به فهم زبان شعر نیستند.
تخصص
لازم است.
حریف مؤدب
اما
فراموش می کند، بگوید
که
پیش شرط فهم زبان شعر چیست؟
مثلا
مشخصا
چه کسی با چه لیاقت و پیشینه ای
قادر به فهم زبان شعر شاملو ست؟
ع. پاشایی و الف شاملو
نورالدین سالمی
پزشک رو دار الف بامداد
معنی برخی از واژه های موجود در شعر شاملو
را
از خود شاملو می پرسد.
شاملو
معذب از سؤالات «ترک خر»،
به
پرخاش آمیخته به احتیاط
می گوید:
«نمی دانم.
برو از پاشایی بپرس.»
این جواب «غول زیبا» به چه معنی است؟
این آیا بدان معنی است
که
خود شاملو هم زبان شعر خود را نمی فهمد؟
چون
واژه های هر شعر
آجرهای اولیه عمارت شعر
اند.
پیش شرط فهم هر اندیشه ای
فهم پیشاپیش مفاهیم و یا واژه های آن اندیشه است.
۷
زبان شعر همه کس فهم نیست.
حریف
اما
یک ثانیه پس از اعلام این ادعا
به مثابه متخصص زبان شعر
به منبر می رود و من ـ زور احمد شاملو را به تشریح می نشیند.
یعنی
خود
را
«گاو نر و مرد کهن»
جا می زند.
سؤال مطروحه در بخش قبلی تحلیل
را
تکرار می کنیم:
این جمله حریف به چه معنی است؟
اگر
به توصیه ولادیمیر لنین فیلسوف
این جمله حریف
را
از
صراحت بگذرانیم،
به
چه
اندیشه ای می رسیم؟
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفتحلیلی
از
میم حجری