ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
عهد ما با لب شیرین دهنان بست،
خدا
ما
ـ همه ـ
بنده
و
این قوم خداوندان اند.
و
این قوم خداوندان اند.
معنی تحت اللفظی:
خدا
عهدی میان ما و لب شیرین دهنان بسته است:
در این عهد منعقده
ما
بنده ایم
و
این قوم
ارباب بنده دار
اند.
عهد و پیمان
معمولا
به
قراردادی
اطلاق می شود
که
میان دو نفر بسته می شود.
در این بیت غزل خواجه نیز میان «ما» و لب شیرین دهنان عهدی بسته شده است.
عهد و پیمان
به احتمال قوی
از مفاهیم نظامات برده داری و فئودالی است.
معمولا
مادر و یا پدر
از
فرط فقر
فرزند خود
را
پیش حریف متمولی می برند
و
به عنوان بنده به او اجاره می دهند.
این رسم و روال در دوره ممد رضا شاه هم کماکان رواج داشت:
پسرکی به ازای یک گونی گندم و یا شکر
به تاجر چلقوزی اجاره داده می شد.
مادر و یا پدر
با
تاجر چلقوز
عهدی
می بستند
و
سوگند می خوردند
که
پسرشان
برای مدت معینی فونکسیون نوکر و پادو و بنده و غیره را به عهده گیرد.
پسرک رهی و یا بنده
در
ذلت
زندگی می کرد.
در گوشه زیر زمین نموری و یا طویله ای می خوابید
و
به اندازه بخور و نمیر تغذیه می شد.
چه بسا
مورد استثمار جنسی
و
در صورت ارتکاب خطا
مورد شکنجه و زجر و آزار
قرار می گرفت.
خواجه
خودش به دلیل داشتن بنده و کنیز و غلام
لقب خواجه
داشته است.
۲
عهد ما با لب شیرین دهنان بست،
خدا
ما
ـ همه ـ
بنده
و
این قوم خداوندان اند
و
این قوم خداوندان اند
جای مادر و پدر
را
در این بیت غزل
خدا
گرفته است:
خدا
که
خودش ارباب بنده دار یونیورسال است،
با
لب شیرین دهنان
عهدی بسته
و
خواجه و امثال او
را
به بندگی آنها واداشته است.
«رابطه» منعقده میان خواجه با شیرین دهنان
نه
رابطه به معنی واقعی کلمه،
بلکه
بندگی و وابستگی
است.
و
این قوم خداوندان اند.
یعنی
دو طرفه نیست.
یکسویه است.
رابطه واره تابع و متغیر است.
ارباب در تغییر مدام است،
ولی
برده
همیشه همان است.
ارباب مثل آفتاب است
و
بنده
مثل گل آفتابگردان.
بنده
نه،
هویت و منیت و فردیت و شخصیت و آدمیت دارد
و
نه
اختیار (آزادی) و خودمختاری (استقلال)
بنده
هیچ واره
است.
زهر ایده ئولوژیکی مستور در این بیت غزل خواجه
چیست؟
۳
عهد ما با لب شیرین دهنان بست،
خدا
ما
ـ همه ـ
بندهو
این قوم خداوندان اند.
خواجه
دیالک تیک عاشق و معشوق
را
نخست
به شکل دوئالیسم عاشق و معشوق تحریف می کند.
بعد
دوئالیسم عاشق و معشوق
را
بی شرمانه
کج و کوله می کند
و
به
صورت دوئالیسم بنده و خداوند بنده
در می آورد.
رابطه مبتنی بر استثمار خشن و خونین
در
طرفة العینی
تغییر ماهیت
می دهد
و
به صورت رابطه عاشق و معشوق در می آید.
این هنوز کافی نیست.
خواجه
در سنت اشرافیت لاشخور بنده دار و فئودال و روحانی
دوئالیسم عاشق و معشوق
دوئالیسم عاشق و معشوق
را
در فرم دوئالیسم بنده و خداوند بنده
وارونه می سازد.
آن سان
که
شیرین دهنان
جایگاه اجتماعی عوض می کنند و ارباب اشرافیت عیاش می شوند.
البته
مزه ریزی های خواجه
نه
جدی،
بلکه
جزو اداها و اطوارهای سطحی و بی محتوای اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر