۱۳۹۶ آذر ۱, چهارشنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۱۱۰)

 
  فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
 
عصیان
(۱۳۳۶)

ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
 

  برق چشمان سرابی، رنگ نیرنگی
  شیره ی شب های شومی، ظلمت گوری
   شاید آن خفاش پیر خفته ای،
 کز خشم
   تشنه ی سرخی خونی، دشمن نوری

  خود پرستی 
تو
 خدایا، 
خود پرستی
 تو
  کفر می گویم، تو خارم کن تو خاکم کن
    با هزاران ننگ، آلودی مرا،
 اما
  گر خدایی، در دلم بنشین و پاکم کن

   لحظه ای بگذر ز ما،  
بگذار خود باشیم
   بعد از آن، ما را بسوزان تا ز خود سوزیم
   بعد از آن یا اشک یا لبخند یا فریاد
  فرصتی تا توشه ی ره را بیندوزیم
 
   ۱
  برق چشمان سرابی، رنگ نیرنگی
  شیره ی شب های شومی، ظلمت گوری
   شاید آن خفاش پیر خفته ای،
 کز خشم
   تشنه ی سرخی خونی، دشمن نوری
 
معنی تحت اللفظی:
خدایا
تو 
برق چشمان سراب هستی
 
تو
رنگ نیرنگ هستی
 
تو
شیره شب های شوم هستی
 
تو
شاید
خفاش پیر خفته ای باشی،
که
از فرط خشم،
تشنه خون سرخ و دشمن نور هستی
 
فروغ ۲۰ ساله
در این بند شعر بلند عصیان،
طبقه حاکمه ـ خدا
را
معرفی می کند
که
شباهت بی چون و چرایی به اعضای طبقه حاکمه دارد:
 
طبقه حاکمه ـ خدا شناسی فروغ جوان
رئالیستی، راسیونالیستی، ستایش انگیز و حیرت انگیز است:

۲
 
برق چشمان سرابی
 
سَراب
  خیال و تصویر آب یا آبادی یا واحه‌ ای است 
که
 در بیابان به چشم شخص می‌ آید. 
اغلب در جاده‌های آسفالته مستقیم یا در بیابان‌ ها، منظره آب یا برکه‌ ای دیده می‌شود
 که
 وقتی به سوی آن حرکت می‌ کنیم،
 آن هم با همان سرعت و در همان جهت پیش می‌ رود
یا 
وقتی نزدیکش می‌ شویم،
از نظر محو می‌ گردد.
 
سراب 
فرمی از فریب طبیعت است
 که
در شرایط معین جوی 
چشم ما را دچار خطای دید می‌ کند
 
طبقه حاکمه ـ خدا
از دید فروغ جوان،
برق چشمان سراب
  است.
 
فروغ
سراب
را
آنتروپومورفیزه می کند.
 
سراب
هیئت آدم به خود می گیرد 
و
چشم
کسب می کند.
 
این تصور و تصویر فروغ
رئالیستی است.
 
سراب
از
دور دورها
چشم فروزانی دارد 
که
تشنه سوخته
را
به سوی خود جلب می کند.
 
این چشم سراب
در اثر تابش نور آفتاب تشکیل می شود.
 
۳
برق چشمان سرابی
 
طبقه حاکمه ـ خدا
از دید فروغ جوان
بسان سراب 
چیزی فریبا، واهی و غیر واقعی است.
 
توهمی 
بیش نیست.
مظهر فریب است.
ناشی از بینش معیوب اعضای جامعه است.
 
۴
 رنگ نیرنگی
 
طبقه حاکمه ـ خدا
از دید فروغ جوان
رنگ نیرنگ 
 است.
 
این مفهوم احتمالا یکی از مفاهیم خاص خود فروغ ۲۰ ساله است.
 
مصطلح مفاهیم رنگ و نیرنگ اند
که
اغلب با هم به خدمت گرفته می شوند.
 
رنگ
حاکی از آن است
که
شیاد
نه، چیز اصیلی
را
بلکه چیز جعلی ئی را به عوض چیز مورد نظر
عرضه می دارد.
 
مثلا
پر و بال گنجشک
را
رنگ می زند و به عنوان بلبل می فروشد.
 
بلبلی
که
عاجز از خواندن است.
 
طبقه حاکمه ـ خدا 
 از دید فروغ
رنگ نیرنگ
است.
 
یعنی خود نیرنگ نیست.
رنگ نیرنگ است.
نیرنگ در نیرنگ است.
 
این تصور و تصویر فروغ
از
طبقه حاکمه ـ خدا
فوق العاده بغرنج و غنی و قوی است.
 
شاید خود فروغ ۲۰ ساله
به
عمق و عظمت این مفهوم واقف نباشد:
 
با این مفهوم فروغ
اعضای  طبقه حاکمه
مظاهر نیرنگ قلمداد می شوند.
 
 طبقه حاکمه ـ خدا
به مثابه تصویر آسمانی و انتزاعی اعضای طبقه حاکمه
به 
عنوان رنگ نیرنگ
یعنی 
به 
عنوان نیرنگ به توان ۲ 
به عنوان نیرنگ مضاعف
 تلقی می شود.
 
می توان گفت
که
ما
با
دیالک تیک نیرنگ
سر و کار پیدا می کنیم:
دیالک تیک نیرنگ طبقاتی و نیرنگ ایده ئولوژیکی
 
ادامه دارد.
  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر