اثری
از
پابلو پیکاسو
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
نه.
این شعارها باید تحلیل شوند.
۱
مثلا جوراب فروشی فرمی از کار است.
اصلا مذموم نیست.
اصلا قابل انتقاد نیست.
۲
چون تولید همیشه محتاج توزیع است
و گرنه مختل می شود.
۳
بعضی از احزاب خر
بورژوازی تجاری را می کوبند
و نمی دانند که
بدون تجارت
تولید نمی تواند اصلا صورت گیرد.
۴
اما
فروش کلیه برای معالجه فرزند بیمار
نشانه آن است که جامعه دیگر جامعه نیست.
۵
چنین جامعه واره ای باید زیر و زبر شود و جامعه شود.
این شعارها باید تحلیل شوند.
۱
مثلا جوراب فروشی فرمی از کار است.
اصلا مذموم نیست.
اصلا قابل انتقاد نیست.
۲
چون تولید همیشه محتاج توزیع است
و گرنه مختل می شود.
۳
بعضی از احزاب خر
بورژوازی تجاری را می کوبند
و نمی دانند که
بدون تجارت
تولید نمی تواند اصلا صورت گیرد.
۴
اما
فروش کلیه برای معالجه فرزند بیمار
نشانه آن است که جامعه دیگر جامعه نیست.
۵
چنین جامعه واره ای باید زیر و زبر شود و جامعه شود.
زندگی کردن در اعماق عادت ها،تفاوتی با مرگ ندارد
اگر هنوز با عاداتمان زندگی می کنیم پس مرده ایم
تنها معنای مرگ را نمی دانیم
حریف
مثبتیت و منفیت عادت بستگی به ماهیت عادت دارد:
۱
عادات چیستند؟
۲
عادات عناصری از اتیک و یا اخلاق اند.
۳
کردوکاری به درجه عادت ارتقا می یابد که تکرار می شود و در نتیجه
اوتوماتیزه می شود.
۴
یعنی خود ارگانیسم
به مثابه سیستم سیبرنتیکی
آن را
به طرز خودپو
جامه عمل می پوشاند.
۵
این بدان معنی است که منطقه ای از خطه مغز (زیرسیستمی در سیستم مغز)
استقلال نسبی کسب می کند
و
مستقل از مرکز فرماندهی
تصمیم می گیرد
و
تصمیم خود گرفته را
جامه عمل می پوشاند.
۶
مثال
در نتیجه همین عادات است که با چشم بسته می توان تایپ کرد.
۷
در نتیجه همین عادت است که می توان خروارها دروغ دلخوشنک تحویل همنوع داد.
خود را الکی
کنیز و کلفت و چاکر و نوکر و عبد و غلام هر ننه قمری قلمداد کرد.
۸
به قول فروغ فیلسوف
«کلاه از سر برداشت و با لبخندی بی معنی به هر رهگذری صبح به خیر گفت.»
۹
زباله های فکری طبقه حاکمه انگل و لاشخور را
کور کورانه نشخوار کرد.
۱
عادات چیستند؟
۲
عادات عناصری از اتیک و یا اخلاق اند.
۳
کردوکاری به درجه عادت ارتقا می یابد که تکرار می شود و در نتیجه
اوتوماتیزه می شود.
۴
یعنی خود ارگانیسم
به مثابه سیستم سیبرنتیکی
آن را
به طرز خودپو
جامه عمل می پوشاند.
۵
این بدان معنی است که منطقه ای از خطه مغز (زیرسیستمی در سیستم مغز)
استقلال نسبی کسب می کند
و
مستقل از مرکز فرماندهی
تصمیم می گیرد
و
تصمیم خود گرفته را
جامه عمل می پوشاند.
۶
مثال
در نتیجه همین عادات است که با چشم بسته می توان تایپ کرد.
۷
در نتیجه همین عادت است که می توان خروارها دروغ دلخوشنک تحویل همنوع داد.
خود را الکی
کنیز و کلفت و چاکر و نوکر و عبد و غلام هر ننه قمری قلمداد کرد.
۸
به قول فروغ فیلسوف
«کلاه از سر برداشت و با لبخندی بی معنی به هر رهگذری صبح به خیر گفت.»
۹
زباله های فکری طبقه حاکمه انگل و لاشخور را
کور کورانه نشخوار کرد.
وقتی حتی در حضور تو سایه ها پیروز مست اند ،
حقیقت به چه کارم / ت می آید ؟
چه فرقی می کند که اکنون بمیرم یا در قرن آینده
اوراق کهنه اش طراوت
هجومی را دارد که هم اکنون زندگی را بر دار کرده است
بی هیچ ترحمی
بی هیچ احساسی
آه
آه
چقدر دوست دارم ماهی باشم با حافظه ای چند ثانیه ای
و
تنگی و دستان قاتل تو
حریف
نه.
۱
همین کشف وارونگی جهان
در واقع
به معنی کشف حقیقت است.
۲
خر اصلا واژه وارونگی را نمی شناسد
چه رسد به کشف این حقیقت امر که جامعه و جهان سرمایه داری
جامعه و جهانی وارونه و پا در هوا ست.
۳
بدون حمایت خرد کل اندیش (فلسفه مارکسیستی) کشف حقیقت محال است.
۴
بشریت بهتر از خرد کل اندیش و حقیقت عینی
حامی و یار و یاوری ندارد.
۵
پیش شرط تغییر وضع موجود (پایان دادن به وارونگی از طریق وارونه سازی وارونه)
کشف حقیقت عینی (وارونگی جهان) است
۱
همین کشف وارونگی جهان
در واقع
به معنی کشف حقیقت است.
۲
خر اصلا واژه وارونگی را نمی شناسد
چه رسد به کشف این حقیقت امر که جامعه و جهان سرمایه داری
جامعه و جهانی وارونه و پا در هوا ست.
۳
بدون حمایت خرد کل اندیش (فلسفه مارکسیستی) کشف حقیقت محال است.
۴
بشریت بهتر از خرد کل اندیش و حقیقت عینی
حامی و یار و یاوری ندارد.
۵
پیش شرط تغییر وضع موجود (پایان دادن به وارونگی از طریق وارونه سازی وارونه)
کشف حقیقت عینی (وارونگی جهان) است
منظور این است
که
روانشناسی این جور چیزها همین است.
۱
طرف می نویسد:
برای من عکس نفرستید.
چت نکنید.
اینهمه قربان صدقه ام نروید.
۲
این نوعی ابراز وجود است.
و گرنه می تواند دستگاه چت را ببندد.
به چرت و پرت این و آن جواب ندهد.
از حریف بخواهد که ره خود گیرد و مزاحمش نشود.
۳
اصلا هدف خیلی ها از آمدن به فیس عاباد
جفتجویی است و نه مبادله فکری و نه هماندیشی
۱
طرف می نویسد:
برای من عکس نفرستید.
چت نکنید.
اینهمه قربان صدقه ام نروید.
۲
این نوعی ابراز وجود است.
و گرنه می تواند دستگاه چت را ببندد.
به چرت و پرت این و آن جواب ندهد.
از حریف بخواهد که ره خود گیرد و مزاحمش نشود.
۳
اصلا هدف خیلی ها از آمدن به فیس عاباد
جفتجویی است و نه مبادله فکری و نه هماندیشی
بابا طاهر
به گورستان گذر کردم صباحی
شیندم ناله و افغان و آهی
شیندم ناله و افغان و آهی
شنیدم کله ای با خاک می گفت
که این دنیا نمی ارزد به کاهی
به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بیکفن در خاک رفته
نه دولتمند برده یک کفن بیش
که این دنیا نمی ارزد به کاهی
به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بیکفن در خاک رفته
نه دولتمند برده یک کفن بیش
اغنیائی که به زندگی پس از مرگ باور داشتند،
بیش از یک کفن در بر داشتند.
به همین دلیل انواع و اقسام خوراک و پوشاک و چه بسا حتی خدمه و همدمه و دبدبه به همراه می بردند.
چه دیدی بابا طاعر،
شاید روزی همین سنت از یاد رفته اغنیا دوباره مد شود.
چون بشریت با این سرعت که سقوط می کند،
رسیدن به این «فضیلت عهد حجر»
بعید نیست.
بیش از یک کفن در بر داشتند.
به همین دلیل انواع و اقسام خوراک و پوشاک و چه بسا حتی خدمه و همدمه و دبدبه به همراه می بردند.
چه دیدی بابا طاعر،
شاید روزی همین سنت از یاد رفته اغنیا دوباره مد شود.
چون بشریت با این سرعت که سقوط می کند،
رسیدن به این «فضیلت عهد حجر»
بعید نیست.
ایرانی ها
بطور کلی
جو گیر هستند.
شهدا بهانه اند.
حریف
فقط ایرانی ها چنین نیستند.
۱
بشریت دچار ذلت وحشتناک مادی و فکری است.
۲
بشریت بی همه چیز مولد همه چیز
سر سفره خالی نشسته است
و
هر چه طبقه حاکمه انگل
در سفره خالی اش می نهد
خیال می کند که مائده ای آسمانی است
و
با حرص و ولع می بلعد.
۳
صعود و سقوط نخبه ای
مثلا سیاستمدار بیسواد چلقوزی و یا ریاضی دان مریضی
از بلند ترین بلندگوهای گلوبال
یعنی رسانه های تمام ارضی
به گوش بشریت رسانده می شود.
۴
پژواک این اطعمه بی معنای معنوی طبقه حاکمه
به صورت پست های فیس عابادی به گوش بقیه رسانده می شود.
۵
کاربران فیس عابادی
عمله جات طبقه حاکمه انگل و استثمارگر و استحمارگر و لاشخورند.
۶
فرق هم نمی کند که محتوای هارت و پورت شان چه باشد.
۷
همزمان اما سفره خالی خلایق
از اخبار نامطلوب برای طبقه حاکمه جانی و جلاد خالی می ماند:
الف
احدی
از خبر آوارگی ۶۵ میلیون نفر در کره سرگردان زمین با خبر نمی شود.
ب
احدی نمی فهمد که در سوریه ۵۰۰ هزار نفر کشته شده اند که نصف شان کودکان بیگناه بی پناه بوده اند.
پ
۳ میلیون نفر آواره اند و برای معالجه نوزادشان کلیه می فروشند.
ت
هر رزو در عراق و لیبی و سومالی و افغانستان بمبی منفجر می شود و صد ها نفر شقه شقه می شوند
ث
زمین از زیر پای مردم فلسطین بدر کشیده می شود و خلایق از نعمت آب و نان و آزادی محروم می گردند.
۱
بشریت دچار ذلت وحشتناک مادی و فکری است.
۲
بشریت بی همه چیز مولد همه چیز
سر سفره خالی نشسته است
و
هر چه طبقه حاکمه انگل
در سفره خالی اش می نهد
خیال می کند که مائده ای آسمانی است
و
با حرص و ولع می بلعد.
۳
صعود و سقوط نخبه ای
مثلا سیاستمدار بیسواد چلقوزی و یا ریاضی دان مریضی
از بلند ترین بلندگوهای گلوبال
یعنی رسانه های تمام ارضی
به گوش بشریت رسانده می شود.
۴
پژواک این اطعمه بی معنای معنوی طبقه حاکمه
به صورت پست های فیس عابادی به گوش بقیه رسانده می شود.
۵
کاربران فیس عابادی
عمله جات طبقه حاکمه انگل و استثمارگر و استحمارگر و لاشخورند.
۶
فرق هم نمی کند که محتوای هارت و پورت شان چه باشد.
۷
همزمان اما سفره خالی خلایق
از اخبار نامطلوب برای طبقه حاکمه جانی و جلاد خالی می ماند:
الف
احدی
از خبر آوارگی ۶۵ میلیون نفر در کره سرگردان زمین با خبر نمی شود.
ب
احدی نمی فهمد که در سوریه ۵۰۰ هزار نفر کشته شده اند که نصف شان کودکان بیگناه بی پناه بوده اند.
پ
۳ میلیون نفر آواره اند و برای معالجه نوزادشان کلیه می فروشند.
ت
هر رزو در عراق و لیبی و سومالی و افغانستان بمبی منفجر می شود و صد ها نفر شقه شقه می شوند
ث
زمین از زیر پای مردم فلسطین بدر کشیده می شود و خلایق از نعمت آب و نان و آزادی محروم می گردند.
شد از این مملکت خبر خوشی هم بشنویم؟
حریف خواب آلود
۱
آنچه می شنوید
همان است که
از ما بهتران
به گوش تان می رسانند.
۲
خبر مرگ نیم میلیون سوری
که نصفش کودک است
به تندی بادی
از بیخ گوش تان می گذرد
۳
خبر مرگ ۲ میلیون عراقی
هم به همین سان
۴
خبر مرگ (خدا می داند) چند میلیون افغانی
هم به همین سان
که ظاهرا آدم محسوب نمی شوند.
۵
اصلا کسی متوجه نمی شود
که
خاور میانه
خاوران شده است.
۶
هرگز بنی آدم
این چنین آلت دست اجامر بی شرم و بی شعور
نبوده است.
۷
طوطی وشانیم
و
تنها هنر مان
تکرار مکرر زباله های فکری طبقه حاکمه است.
۸
شرم مان باد از این غفلت دیرینه خویش
حریف خواب آلود
۱
آنچه می شنوید
همان است که
از ما بهتران
به گوش تان می رسانند.
۲
خبر مرگ نیم میلیون سوری
که نصفش کودک است
به تندی بادی
از بیخ گوش تان می گذرد
۳
خبر مرگ ۲ میلیون عراقی
هم به همین سان
۴
خبر مرگ (خدا می داند) چند میلیون افغانی
هم به همین سان
که ظاهرا آدم محسوب نمی شوند.
۵
اصلا کسی متوجه نمی شود
که
خاور میانه
خاوران شده است.
۶
هرگز بنی آدم
این چنین آلت دست اجامر بی شرم و بی شعور
نبوده است.
۷
طوطی وشانیم
و
تنها هنر مان
تکرار مکرر زباله های فکری طبقه حاکمه است.
۸
شرم مان باد از این غفلت دیرینه خویش
پدرم همیشه مى گفت:
زود خوابیدن و زود بیدار شدن
آدم را سالم، پول دار و عاقل مى کند
آدم را سالم، پول دار و عاقل مى کند
در خانه، ساعت هشت چراغ ها خاموش بود
و سپیده دم با بوى قهوه و بیکن و نیمرو
از خواب بلند مى شدیم
پدرم یک عمر این دستور را دنبال کرد
جوان مرد و مفلس
و
فکر مى کنم چندان هم عاقل نبود
من نصیحت او را گوش نکردم
دیر خوابیدم، دیر بیدار شدم
حالا نمى گویم دنیا را فتح کرده ام
اما ترافیک صبح ها را دیگر ندارم
از خیلى از دردسر هاى معمولى دورم
و
با آدم هاى جدید و بى نظیر آشنا شده ام
یکى از آنها
خودمم
کسى که پدرم
هرگز
او را نشناخت.
چارلز بوکوفسکی
یکى از آنها
خودمم
کسى که پدرم
هرگز
او را نشناخت.
چارلز بوکوفسکی
صمد و اجامر فئودالی ـ فاشیستی ـ فوندامنتالیستی با عمامه و بی عمامه،
با اخلاق زدائی و خرد زدائی از کودکان و جوانان جامعه
به
لومپنیزه کردن
آنها نایل می آیند.
فقط در این صورت می توان آنها را به انتحار عنگلابی برانگیخت.
بطور دسته جمعی از مینزارها عبور داد.
مین به دست شان داد و زیر تانک فرستاد.
بمب بر کمرشان بست و به میان مردم فرستاد.
بطور دسته جمعی از مینزارها عبور داد.
مین به دست شان داد و زیر تانک فرستاد.
بمب بر کمرشان بست و به میان مردم فرستاد.
تو هم اول
تحلیل را بخوان
بعد ایراداتش را بگو.
۱
ما این اجامر را شخصا می شناسیم.
۲
اینها شیرخوارگان مردم را شیر کرده اند و به جنگ شیران فرستاده اند.
۳
این زباله ها فاشیست و فوندامنتالیست بوده اند.
۴
در طویله ایران قحط روشنگری است.
۵
به همین دلیل این اراذل و اوباش کسی می شوند و کسب محبوبیت می کنند.
۶
فاشیسم هم چپ است.
۷
نیچه و هایدگر و هیتلر (و ترامپ) هم چپ اند.
۸
فاشیست ها و فوندامنتالیست ها هم می خواهند سوسیالیسم / حکومت عدل علی بسازند.
۹
اسم حزب هیتلر ناسیویال ـ سوسیالیسم است.
۱۰
مراجعه کنید به اثر برشت تحت عنوان ترس و نکبت رایش سوم
تحلیل را بخوان
بعد ایراداتش را بگو.
۱
ما این اجامر را شخصا می شناسیم.
۲
اینها شیرخوارگان مردم را شیر کرده اند و به جنگ شیران فرستاده اند.
۳
این زباله ها فاشیست و فوندامنتالیست بوده اند.
۴
در طویله ایران قحط روشنگری است.
۵
به همین دلیل این اراذل و اوباش کسی می شوند و کسب محبوبیت می کنند.
۶
فاشیسم هم چپ است.
۷
نیچه و هایدگر و هیتلر (و ترامپ) هم چپ اند.
۸
فاشیست ها و فوندامنتالیست ها هم می خواهند سوسیالیسم / حکومت عدل علی بسازند.
۹
اسم حزب هیتلر ناسیویال ـ سوسیالیسم است.
۱۰
مراجعه کنید به اثر برشت تحت عنوان ترس و نکبت رایش سوم
دل به هیچ دیار مسپار و خاطر به هیچ یار.
حریف
۱
پیش شرط دل سپاری به دیار
داشتن دیار است
و
پیش شرط خاطرسپاری به یار
داشتن یار.
۲
۶۵ میلیون نفر در زمین سرگردان در کهکشان
دربدر اند.
۳
دوست حکم کیمیا کسب کرده است.
۴
می توان رابطه یکجانبه دوستی با کسی برقرار کرد
ولی نمی توان به دوستی متقابل حریف
دل خوش کرد و خنجر از پشت نخورد.
۵
ما آزموده ایم در این ورطه بخت خویش
حریف
۱
پیش شرط دل سپاری به دیار
داشتن دیار است
و
پیش شرط خاطرسپاری به یار
داشتن یار.
۲
۶۵ میلیون نفر در زمین سرگردان در کهکشان
دربدر اند.
۳
دوست حکم کیمیا کسب کرده است.
۴
می توان رابطه یکجانبه دوستی با کسی برقرار کرد
ولی نمی توان به دوستی متقابل حریف
دل خوش کرد و خنجر از پشت نخورد.
۵
ما آزموده ایم در این ورطه بخت خویش
دلایل
قوی باید و معنوی
مش راسل
ما ندیدیم احدی
را
که بود مستدل
عجیب است از تو مش راسل ریاضی دان.
۱
عصبانیت از مخالفت با نظر
فقط علت سوبژکتیو (نداشتن دلیل) ندارد.
۲
عصبانیت از مخالفت با نظر
علل مختلف، متفاوت و متنوع اوبژکتیو هم دارد.
۳
حالا بنشین و به علل اختلافات نظری خلایق بیندیش.
۴
اگر پیدا نکردی خبر کن تا بگویند که دلیل مهم اختلافات نظری
اختلافات در منافع مادی است.
اختلافات در منافع طبقاتی است.
۵
اگر تیز بنگری
مرافعات فکری بر سر نان اند.
۶
اختلاف نظری جورج بوش عرق سگی نوش با صدام حسین و معمر قذافی دوغ نوش
بهانه است
۷
دعوا برای تسخیر و تخریب این کشورها و چپاول نان سفره (نفت و گاز و غیره) مردم این سامان بی سامان
است.
۸
تو کجایی تا شویم ما چاکرت ای مش راسل؟
۱
عصبانیت از مخالفت با نظر
فقط علت سوبژکتیو (نداشتن دلیل) ندارد.
۲
عصبانیت از مخالفت با نظر
علل مختلف، متفاوت و متنوع اوبژکتیو هم دارد.
۳
حالا بنشین و به علل اختلافات نظری خلایق بیندیش.
۴
اگر پیدا نکردی خبر کن تا بگویند که دلیل مهم اختلافات نظری
اختلافات در منافع مادی است.
اختلافات در منافع طبقاتی است.
۵
اگر تیز بنگری
مرافعات فکری بر سر نان اند.
۶
اختلاف نظری جورج بوش عرق سگی نوش با صدام حسین و معمر قذافی دوغ نوش
بهانه است
۷
دعوا برای تسخیر و تخریب این کشورها و چپاول نان سفره (نفت و گاز و غیره) مردم این سامان بی سامان
است.
۸
تو کجایی تا شویم ما چاکرت ای مش راسل؟
هماندیشی با پدیده قهار
دلیلش از خودبیگانگی پدیده است.
خود پدیده برای پدیده کافی نیست.
خود را ناقص احساس و استنباط می کند و می کوشد تا با یکی دیگر
خود پدیده برای پدیده کافی نیست.
خود را ناقص احساس و استنباط می کند و می کوشد تا با یکی دیگر
خود را کامل کند.
قصه ای ترجمه و منتشر کرده ایم به نام پتزه تینو
پدیده
بهتر است که آن را بخواند و با پدیده دیگری آشنا شود.
بخوان و با سرگشذت و سرانجام پدیده دیگری آشنا شو:
پتزه تینو (تکه کوچولو)
نوشته لئو لیونی
برگردان میم حجری
• او را پتزه تینو صدا می کردند.
• پتزه تینو یک کلمه ایتالیائی است.
• در ایتالیا تکه کوچولو را پتزه تینو می نامند.
• او خودش نیز معنی اسم خود را می دانست.
• دیگران گنده بودند و هر کار دشواری از دست شان بر می آمد.
• فقط او بود، که کوچک بود.
• پتزه تینو همیشه با خود می گفت:
• «من باید ـ بی شک ـ تکه ای از چیزی باشم، تکه ای از چیز بزرگی.»
• یک روز تصمیم گرفت، برای پرسش سمج خویش، پاسخی بیابد و به راه افتاد.
• به تند رو که رسید، پرسید:
• «ببخشید! من تکه ای از تو نیستم؟»
• تند رو، حیرتزده گفت:
• «چی گفتی؟ تکه ای از من؟ فکر می کنی، من می توانستم تند بدوم، اگر تکه ای کوچک کم و کسر داشتم؟»
• پتزه تینو به راه خود ادامه داد.
• زورمند را در راه دید و از او پرسید:
• «من تکه ای از تو نیستم؟»
• زورمند جواب داد:
• «گوش کن کوچولو! اگر یک تکه از من کم و کسر بود، دیگر نمی توانستم زورمند باشم!»
• پتزه تینو دوباره به راه افتاد.
• وقتی شناگر از ژرفای آب بیرون آمد، پتزه تینو از او هم پرسید.
• شناگر گفت:
• «ببین! اگر کسی حتی یک تکه کوچک کم و کسر داشته باشد، دیگر نمی تواند شنا کند!»
• و دوباره به اعماق آب فرو رفت.
• پتزه تینو رفت و رفت.
• کوهنورد را که دید، فریاد زنان پرسید :
• «آهای! تو که آن بالائی! من تکه ای از تو نیستم؟»
• و به سوی او از کوه بالا رفت.
• کوهنورد خندید و گفت:
• «چطور می شود تصور کرد، که یکی بتواند از کوه بالا برود، ولی تکه ای از او کم و کسر باشد؟»
• پتزه تینو به پرنده هم که رسید، از او هم پرسید.
• ما می دانیم که پتزه تینو از پرنده چی پرسید و می دانیم که پرنده در جواب او چی گفت.
• سرانجام، پتزه تینو نزد غارنشین اندیشمند رفت و با صدای بلندی پرسید:
• «آهای غارنشین اندیشمند! تو چی فکر می کنی، من تکه ای از تو نیستم؟»
• غارنشین اندیشمند گفت:
• «فکر می کنی، کار آسانی است، که تکه ای از کسی کم و کسر باشد و بتواند در غار بنشیند و علاوه بر آن بیندیشد؟»
• پتزه تینو داد زد:
• «اما من باید تکه ای از چیزی باشم! اینطور نیست؟ دلم می خواهد، بالاخره این را بدانم.»
• غارنشین اندیشمند گفت:
• «پس برو جزیره وام!»
• صبح روز بعد، پتزه تینو با قایق کوچکش براه افتاد.
• سفر دشوار بود و دریا توفانزا.
• عاقبت سراپا خیس و خسته، به جزیره وام رسید.
• شگفتا!
• در جزیره وام چیزی جز سنگ و صخره نبود.
• نه درختی، نه گیاهی و بدتر از همه نه جانداری!
• پتزه تینو از پستی ـ بلندی های جزیره سنگی بالا رفت و پائین آمد.
• پایین آمد و بالا رفت ...
• و آخرسر خسته و ناتوان سرش گیج خورد و افتاد.
• افتاد و تکه تکه شد، تکه های کوچک، تکه های بسیار کوچک!
• غارنشین اندیشمند حق داشت.
• حالا دیگر پتزه تینو فهمیده بود، که خودش نیز از تکه های بیشماری تشکیل یافته است، مثل بقیه چیزها، مثل همه چیزها.
• با احتیاط تمام، تکه های پراکنده خود را گرد آورد و وقتی مطمئن شد، که همه تکه هایش را با خود دارد، به قایق باز گشت.
• تصمیم داشت، هرچه زودتر به خانه برگردد.
• از این رو در تمام طول شب، پارو زد.
• دوستانش همه، در ساحل، چشم به راه او بودند.
• فریاد زد:
• « من منم!»
• از شوق در پوست خود نمی گنجید.
• دوستانش منظور او را نفهمیدند.
• اما پتزه تینو دیگر غمی نداشت و به اندازه تک تک آنها خوشبخت بود.
• و سرانجام دوستان او همه دریافتند، که او ـ تکه به تکه ـ کسی جز پتزه تینو دوست قدیم آنها نیست.
پایان
بخوان و با سرگشذت و سرانجام پدیده دیگری آشنا شو:
پتزه تینو (تکه کوچولو)
نوشته لئو لیونی
برگردان میم حجری
• او را پتزه تینو صدا می کردند.
• پتزه تینو یک کلمه ایتالیائی است.
• در ایتالیا تکه کوچولو را پتزه تینو می نامند.
• او خودش نیز معنی اسم خود را می دانست.
• دیگران گنده بودند و هر کار دشواری از دست شان بر می آمد.
• فقط او بود، که کوچک بود.
• پتزه تینو همیشه با خود می گفت:
• «من باید ـ بی شک ـ تکه ای از چیزی باشم، تکه ای از چیز بزرگی.»
• یک روز تصمیم گرفت، برای پرسش سمج خویش، پاسخی بیابد و به راه افتاد.
• به تند رو که رسید، پرسید:
• «ببخشید! من تکه ای از تو نیستم؟»
• تند رو، حیرتزده گفت:
• «چی گفتی؟ تکه ای از من؟ فکر می کنی، من می توانستم تند بدوم، اگر تکه ای کوچک کم و کسر داشتم؟»
• پتزه تینو به راه خود ادامه داد.
• زورمند را در راه دید و از او پرسید:
• «من تکه ای از تو نیستم؟»
• زورمند جواب داد:
• «گوش کن کوچولو! اگر یک تکه از من کم و کسر بود، دیگر نمی توانستم زورمند باشم!»
• پتزه تینو دوباره به راه افتاد.
• وقتی شناگر از ژرفای آب بیرون آمد، پتزه تینو از او هم پرسید.
• شناگر گفت:
• «ببین! اگر کسی حتی یک تکه کوچک کم و کسر داشته باشد، دیگر نمی تواند شنا کند!»
• و دوباره به اعماق آب فرو رفت.
• پتزه تینو رفت و رفت.
• کوهنورد را که دید، فریاد زنان پرسید :
• «آهای! تو که آن بالائی! من تکه ای از تو نیستم؟»
• و به سوی او از کوه بالا رفت.
• کوهنورد خندید و گفت:
• «چطور می شود تصور کرد، که یکی بتواند از کوه بالا برود، ولی تکه ای از او کم و کسر باشد؟»
• پتزه تینو به پرنده هم که رسید، از او هم پرسید.
• ما می دانیم که پتزه تینو از پرنده چی پرسید و می دانیم که پرنده در جواب او چی گفت.
• سرانجام، پتزه تینو نزد غارنشین اندیشمند رفت و با صدای بلندی پرسید:
• «آهای غارنشین اندیشمند! تو چی فکر می کنی، من تکه ای از تو نیستم؟»
• غارنشین اندیشمند گفت:
• «فکر می کنی، کار آسانی است، که تکه ای از کسی کم و کسر باشد و بتواند در غار بنشیند و علاوه بر آن بیندیشد؟»
• پتزه تینو داد زد:
• «اما من باید تکه ای از چیزی باشم! اینطور نیست؟ دلم می خواهد، بالاخره این را بدانم.»
• غارنشین اندیشمند گفت:
• «پس برو جزیره وام!»
• صبح روز بعد، پتزه تینو با قایق کوچکش براه افتاد.
• سفر دشوار بود و دریا توفانزا.
• عاقبت سراپا خیس و خسته، به جزیره وام رسید.
• شگفتا!
• در جزیره وام چیزی جز سنگ و صخره نبود.
• نه درختی، نه گیاهی و بدتر از همه نه جانداری!
• پتزه تینو از پستی ـ بلندی های جزیره سنگی بالا رفت و پائین آمد.
• پایین آمد و بالا رفت ...
• و آخرسر خسته و ناتوان سرش گیج خورد و افتاد.
• افتاد و تکه تکه شد، تکه های کوچک، تکه های بسیار کوچک!
• غارنشین اندیشمند حق داشت.
• حالا دیگر پتزه تینو فهمیده بود، که خودش نیز از تکه های بیشماری تشکیل یافته است، مثل بقیه چیزها، مثل همه چیزها.
• با احتیاط تمام، تکه های پراکنده خود را گرد آورد و وقتی مطمئن شد، که همه تکه هایش را با خود دارد، به قایق باز گشت.
• تصمیم داشت، هرچه زودتر به خانه برگردد.
• از این رو در تمام طول شب، پارو زد.
• دوستانش همه، در ساحل، چشم به راه او بودند.
• فریاد زد:
• « من منم!»
• از شوق در پوست خود نمی گنجید.
• دوستانش منظور او را نفهمیدند.
• اما پتزه تینو دیگر غمی نداشت و به اندازه تک تک آنها خوشبخت بود.
• و سرانجام دوستان او همه دریافتند، که او ـ تکه به تکه ـ کسی جز پتزه تینو دوست قدیم آنها نیست.
پایان
اما
وقتی زحمتکشان دریابند
که
جنگ ها
پدیده های وحشیانه، عمیقا ضد اخلاقی و ضد خلقی اند،
آنگاه
جنگ افروزی محال می گردد.
روزا لوکزمبورگ
در خدمت اربابان
محمد رضا شالگونی
رژیم چنج «مسالمت آمیز»
یعنی
تغییر رژیم را رسما اعلام کرده اند.
سیاست
آن بخش از اپوزیسیون
که
رژیم چنج را جدی نمی داند
،فاجعه بار خواهد بود.
جمهوری اسلامی محصول دیکتاتوری شاه و سرکوب امریکا است.
حکومت مصدق را ساقط
کردند،
که
در تاریخ ایران هیچ گاه نباید فراموش شود.
رضا پهلوی به دوران
پدرش برگشت کرده است.
دو پادشاه پهلوی با کودتای خارجی برسر کار آمدند.
آیت
الله کاشانی تقاضای پول از(CIA) کرده بود.
امریکا توان آن را ندارد که یک
جنگ زمینی دیگری راه بیاندازد
و
ایران را اشغال کند.
یاد شهدای سردشت و
حلبچه را گرامی بداریم و درس بگیریم.
امریکا شکایت جمهوری اسلامی را در
باره بمباران شیمیائی حلبچه وتو کرد
و
حتی حاضرنشد
بیانیه ای هم در
محکومیت آن بدهد.
حالا هفت میلیون نفر در یمن درحال نابودی هستند.
یکی از
رسانه های وابسته به سپاه رسما و علنا
مسئله استخر در باره رفسنجانی
را
مطرح کرده است.
پایان
تغییر رژیم
(رژیم چنج)
در بین نیست.
۱
بالکانیزاسیون عیران و حتی روسیه و چین و ماچین در بین است.
۲
مراجعه کنید به مطلبی از لوسوردو تحت عنوان امپریالیسم که ما چند سال قبل ترجمه کرده ایم.
در آرشیو نگرش و مجله هفته و خود حضرت شالگونی هم باید باشد.
۳
امپریالیسم برای هر واحد قومی در عیران پلی میتی تو دل برو
در آب نمک در زیر زمین کاخ سفید خوابانده است.
۴
مریمک جولیانی مولیانی به گرد آنها هم نمی رسد.
۵
در هر واحد قومی
پانیسم هاری عربده می کشد که ترک را تورک می نویسد و کرد را کورد
۶
پانیسم های هاری که هیتلر جلوی شان لنگ می اندازد و عرعرکنان پا به فرار می گذارد.
۷
رسد عادمی به جایی که به جز خطر نبیند.
۱
بالکانیزاسیون عیران و حتی روسیه و چین و ماچین در بین است.
۲
مراجعه کنید به مطلبی از لوسوردو تحت عنوان امپریالیسم که ما چند سال قبل ترجمه کرده ایم.
در آرشیو نگرش و مجله هفته و خود حضرت شالگونی هم باید باشد.
۳
امپریالیسم برای هر واحد قومی در عیران پلی میتی تو دل برو
در آب نمک در زیر زمین کاخ سفید خوابانده است.
۴
مریمک جولیانی مولیانی به گرد آنها هم نمی رسد.
۵
در هر واحد قومی
پانیسم هاری عربده می کشد که ترک را تورک می نویسد و کرد را کورد
۶
پانیسم های هاری که هیتلر جلوی شان لنگ می اندازد و عرعرکنان پا به فرار می گذارد.
۷
رسد عادمی به جایی که به جز خطر نبیند.
خطر جنگي دامنه دار كه حكومت ولايت فقيه به دنبالش هست
حریف الدوله دیلمی
این جفنگ حریف نوعی وارونه بینی است و یا نابینایی است؟
با این حساب جنگ طلبان خطرناک اصلی
نه دول امپریالیستی و اقمار عربی و عجمی و عرعری آنها
بلکه سران بیچاره یوگوسلاوی و صدام و قذافی و نجیب الله و عرفات و مشد عباس و مشد اسد و کره شمالی و غیره بوده اند.
عادم یاد زباله پراکنی های رسانه های امپریالیستی می افتد که از تحریک ترامپ توسط رهبر بیچاره کره شمالی
- دم به دم ـ
دم می زنند
حریف الدوله دیلمی
این جفنگ حریف نوعی وارونه بینی است و یا نابینایی است؟
با این حساب جنگ طلبان خطرناک اصلی
نه دول امپریالیستی و اقمار عربی و عجمی و عرعری آنها
بلکه سران بیچاره یوگوسلاوی و صدام و قذافی و نجیب الله و عرفات و مشد عباس و مشد اسد و کره شمالی و غیره بوده اند.
عادم یاد زباله پراکنی های رسانه های امپریالیستی می افتد که از تحریک ترامپ توسط رهبر بیچاره کره شمالی
- دم به دم ـ
دم می زنند
بشکرانه روشنگری های شبکه ها
مردم هشیار شدند و آگاهی یافتند و از حقوق مسلم خود دفاع کردند و می کنند.
حریف
آره.
شتر در خواب بیند پنبه دانه
گهی لف لف خورد گه دانه دانه
۱
کسب و کار هر ننه قمری («مردم» کذایی) در شبکه ها
شق القمری است که با حرف «ع» آغاز می شود.
عین
مثل علافی
مثل عیاشی
مثل عرعر
مثل عنقلابیگری
مثل عنگلابیگری
مثل عکس گرایی
مثل عکس جویی
مثل عکس برداری
مثل عکس یابی
مثل عکس پرستی
مثل عکس ستایی
۲
آخرالزمان است.
همه چیز بند تنبانی است.
۳
هم عادم ها بند تنبانی اند و هم روابط عادم ها با یکدیگر
۴
اندیشه بی ارج و ارزش است و
بی مشتری است.
۵
بهترین دوستان ما در فیس آباد
حتی جمله ای از پارس های ما را نمی شنوند.
در عرض یک دقیقه ۶۰ لایک الکی می زنند و می روند.
۷
تو کجایی تا شویم ما چاکرت ای بی خبر؟
مردم هشیار شدند و آگاهی یافتند و از حقوق مسلم خود دفاع کردند و می کنند.
حریف
آره.
شتر در خواب بیند پنبه دانه
گهی لف لف خورد گه دانه دانه
۱
کسب و کار هر ننه قمری («مردم» کذایی) در شبکه ها
شق القمری است که با حرف «ع» آغاز می شود.
عین
مثل علافی
مثل عیاشی
مثل عرعر
مثل عنقلابیگری
مثل عنگلابیگری
مثل عکس گرایی
مثل عکس جویی
مثل عکس برداری
مثل عکس یابی
مثل عکس پرستی
مثل عکس ستایی
۲
آخرالزمان است.
همه چیز بند تنبانی است.
۳
هم عادم ها بند تنبانی اند و هم روابط عادم ها با یکدیگر
۴
اندیشه بی ارج و ارزش است و
بی مشتری است.
۵
بهترین دوستان ما در فیس آباد
حتی جمله ای از پارس های ما را نمی شنوند.
در عرض یک دقیقه ۶۰ لایک الکی می زنند و می روند.
۷
تو کجایی تا شویم ما چاکرت ای بی خبر؟
نه.
۱
روحانیت
۱
روحانیت
هم
با شعورتر از اینها بوده است
و
هم
راسیونال تر از اینها.
۲
درست به همین دلیل مردم تن به تمکین داده اند.
تمکین به بد از ترس بدتر
۳
اگر اینها و امثال اینها روی کار می آمدند
وضع بمراتب وخیم تر می گشت.
۴
دربار پهلوی و ساواک هم راسیونال تر از روحانیت کثافت و ارگان های سرکوبش بوده است.
۵
رفتار ساواک با اسیران سیاسی کجا و رفتار روحانیت کثافت با اسرای بی دفاع و بی گناه دگراندیش کجا
۶
مشخصه مهم عیرانی جماعت عقب عقب دویدن است.
۷
در این زمینه در جهان حتی بی نظیرند.
۲
درست به همین دلیل مردم تن به تمکین داده اند.
تمکین به بد از ترس بدتر
۳
اگر اینها و امثال اینها روی کار می آمدند
وضع بمراتب وخیم تر می گشت.
۴
دربار پهلوی و ساواک هم راسیونال تر از روحانیت کثافت و ارگان های سرکوبش بوده است.
۵
رفتار ساواک با اسیران سیاسی کجا و رفتار روحانیت کثافت با اسرای بی دفاع و بی گناه دگراندیش کجا
۶
مشخصه مهم عیرانی جماعت عقب عقب دویدن است.
۷
در این زمینه در جهان حتی بی نظیرند.
آره.
۱
تو فقط گوادولوپ را فراموش مکن.
۲
در خاور میانه
جای همه حکومت های دست نشانده لاییک
با حکومت های اجامر مذهبی پر شده است.
۲
نواکر تاجدار با اجامر عمامه دار جایگزین شده اند.
۳
همین ارباب یانکی و مانکی و بانکی
گورکن رژیم مش ممد رضا بوده است.
۴
خودش هم می دانست.
۵
ممد رضا
از هیئت یانکی
در روزهای آخر حیاتش پرسید:
با متحدین جدیدتان به توافق رسیدید؟
۶
تو کجایی تا شویم ما چاکرت
چارقت دوزیم کنیم شانه سرت
ای بی خبر؟
۱
تو فقط گوادولوپ را فراموش مکن.
۲
در خاور میانه
جای همه حکومت های دست نشانده لاییک
با حکومت های اجامر مذهبی پر شده است.
۲
نواکر تاجدار با اجامر عمامه دار جایگزین شده اند.
۳
همین ارباب یانکی و مانکی و بانکی
گورکن رژیم مش ممد رضا بوده است.
۴
خودش هم می دانست.
۵
ممد رضا
از هیئت یانکی
در روزهای آخر حیاتش پرسید:
با متحدین جدیدتان به توافق رسیدید؟
۶
تو کجایی تا شویم ما چاکرت
چارقت دوزیم کنیم شانه سرت
ای بی خبر؟
پس آنان که برای معشوق خود کشی می کنند چه ؟
آنها را باید جزء استثناها در نظر گرفت ؟
حریف
۱
خری که به خاطر به دست نیاوردن معشوق کذایی
دست به خودکشی می زند
عاشق بودن که پیشکش ننه اش،
اصلا نمی تواند کمترین اعتنایی و مهری به معشوق کذایی داشته باشد.
۲
چنین خری در بهترین حالت خودخواه است و نه دگرخواه.
۳
و گرنه چنین ستمی را بر معشوق بدبخت روا نمی دارد.
۴
چون خود خرش می میرد
آنها را باید جزء استثناها در نظر گرفت ؟
حریف
۱
خری که به خاطر به دست نیاوردن معشوق کذایی
دست به خودکشی می زند
عاشق بودن که پیشکش ننه اش،
اصلا نمی تواند کمترین اعتنایی و مهری به معشوق کذایی داشته باشد.
۲
چنین خری در بهترین حالت خودخواه است و نه دگرخواه.
۳
و گرنه چنین ستمی را بر معشوق بدبخت روا نمی دارد.
۴
چون خود خرش می میرد
ولی معشوق بدبخت مادام العمر عذاب وجدان می کشد
بی آنکه کمترین تقصیری داشته باشد.
۵
عشق به هر چیز و هر کس
پدیده ای غیر ارادی است
دست کسی نیست
به هر کس تحمیل می شود
به همین دلیل یکطرفه می ماند
و محکوم به شکست است.
۶
عشق اصلا رابطه نیست
وابستگی است.
مثل سگ که وابسته بوی هر کس و هر چیز می شود
معتاد بو می شود
۷
عشق از این لحاظ مثل نفرت است.
نفرت هم یکطرفه است.
کلبتین و بوش و ترامپ اصلا نمی دانند که دهقان افغانی متنفر از آنها ست
۶
رابطه دو طرفه مبتنی بر مهر
دوستی است.
دوستی خیلی ارزشمند است.
به همین دلیل دوست کیمیا ست.
۷
رفاقت بمراتب ارجمندتر و نیرومندتر از دوستی است.
در عمق تاریکی
شکست قبرغه های (دنده های) سیاه ابر
باز شد پنجره ای
دختر صبح
پرواز نمود
سوی افق سرخ شده از خون شب
با بال های سپید
به باور سبز شدن.
پایان
بی آنکه کمترین تقصیری داشته باشد.
۵
عشق به هر چیز و هر کس
پدیده ای غیر ارادی است
دست کسی نیست
به هر کس تحمیل می شود
به همین دلیل یکطرفه می ماند
و محکوم به شکست است.
۶
عشق اصلا رابطه نیست
وابستگی است.
مثل سگ که وابسته بوی هر کس و هر چیز می شود
معتاد بو می شود
۷
عشق از این لحاظ مثل نفرت است.
نفرت هم یکطرفه است.
کلبتین و بوش و ترامپ اصلا نمی دانند که دهقان افغانی متنفر از آنها ست
۶
رابطه دو طرفه مبتنی بر مهر
دوستی است.
دوستی خیلی ارزشمند است.
به همین دلیل دوست کیمیا ست.
۷
رفاقت بمراتب ارجمندتر و نیرومندتر از دوستی است.
در عمق تاریکی
شکست قبرغه های (دنده های) سیاه ابر
باز شد پنجره ای
دختر صبح
پرواز نمود
سوی افق سرخ شده از خون شب
با بال های سپید
به باور سبز شدن.
پایان
۱
به امید سبز شدن.
به امید سبز شدن.
۲
ضمنا اگر دختر صبح هنوز سبز نشده
چگونه پرواز می کند؟
ضمنا اگر دختر صبح هنوز سبز نشده
چگونه پرواز می کند؟
۳
علاوه بر این
چرا شاعر از قبرغه های ابر استفاده می کند و نه از دنده های ابر
دنده که هم زیباتر است و هم سهل الفهم تر؟
علاوه بر این
چرا شاعر از قبرغه های ابر استفاده می کند و نه از دنده های ابر
دنده که هم زیباتر است و هم سهل الفهم تر؟
سرحد آدمی
سیاوش کسرائی
(۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۴)
(اصفهان ـ وین)
سیاوش کسرائی
(۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۴)
(اصفهان ـ وین)
من شعله نیستم
من دود نیستم
من دود نیستم
من کوه نیستم
من رود نیستم
محدود نیستم
من رود نیستم
محدود نیستم
محدود نیستم به همین نقشه ی تنم
بیرون ز تخته بند تنم
بیرون ز تخته بند تنم
باز
این منم
تا دوردست، تا همه، تا تو
ای آخرین ستاره ی بیرون ز کهکشان
ای آخرین ستاره ی بیرون ز کهکشان
آری منم زمان
آری منم مکان
آری منم مکان
نامم بلند در همه محدوده ی خدا
مرزم کشیده تا پس دیوار این جهان
مرزم کشیده تا پس دیوار این جهان
پایان
بعضی ها حقارت خود را پشت ماشین های بزرگ پنهان میکنند
حریف
۱
اولا حقارت نیست.
چیست؟
۲
ثانیا پنهان نمی کنند
به رخ خلایق می کشند.
۳
بدان فخر می کنند.
۴
آن را معیار معیار ها (فریدون تنکابنی) می بیند و نشان این و آن می دهند.
۵
کالا در جامعه تحت سلطه سرمایه
خدا ست.
۶
کالاپرستی
فرمی از فه تیشیسم (بت پرستی) است.
۷
فقط اوتومبیل بزرگ و لوکس و گرانبها نیست.
۸
کشتی شخصی هم است.
۹
آپارتمان مزین به زر بی غل و غش خالص نیز است.
۱۰
زن زیبا هم است.
۱۱
قصر مجلل در جزایر دور افتاده نیز است.
۱۲
سفر به کرات آسمانی با هزینه یک میلیون دلاری هم است.
۱۳
برج بزرگ هم است.
۱۴
هتل های بین المللی هم است.
۱۵
وسعت اراضی کشت هم است.
۱۶
تعداد نوکر و کنیز و کلفت و بادی گارد هم است.
۱۷
محل کار و شغل و درآمد هم است.
حریف
۱
اولا حقارت نیست.
چیست؟
۲
ثانیا پنهان نمی کنند
به رخ خلایق می کشند.
۳
بدان فخر می کنند.
۴
آن را معیار معیار ها (فریدون تنکابنی) می بیند و نشان این و آن می دهند.
۵
کالا در جامعه تحت سلطه سرمایه
خدا ست.
۶
کالاپرستی
فرمی از فه تیشیسم (بت پرستی) است.
۷
فقط اوتومبیل بزرگ و لوکس و گرانبها نیست.
۸
کشتی شخصی هم است.
۹
آپارتمان مزین به زر بی غل و غش خالص نیز است.
۱۰
زن زیبا هم است.
۱۱
قصر مجلل در جزایر دور افتاده نیز است.
۱۲
سفر به کرات آسمانی با هزینه یک میلیون دلاری هم است.
۱۳
برج بزرگ هم است.
۱۴
هتل های بین المللی هم است.
۱۵
وسعت اراضی کشت هم است.
۱۶
تعداد نوکر و کنیز و کلفت و بادی گارد هم است.
۱۷
محل کار و شغل و درآمد هم است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر