۱۳۹۶ مرداد ۲۴, سه‌شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۴۹۹)


جمعبندی از 
مسعود بهبودی


تاریخ را نه مرغان خودنمای طوفان،
بلکه 
توده های تره خرد نکن به مرغان توفان
می سازند.

۱
ترفند همیشه همان طبقه حاکمه انگل
عبارت است از تبدیل توده به گله ای بی همه چیز

۲
این ترفند با گرفتن وسایل کار و تولید مایحتاج مادی زندگی از دست توده (سلب مالکیت بر وسایل تولید)
توسط روحانیت
در جامعه اشتراکی اولیه صورت گرفت.

۳
توده فاقد زمین و آتش و آب و بیل و خیش و گاوآهن و خرمنکوب و نیزه و شمشیر و تور و تله و دام و غیره
مجبور به خودفروشی به غاصبان عمامه مند وسایل تولید خویش گشت.

۴
سلب مالکیت بر وسایل مادی تولید
از همان آغاز و شاید هم قبل از سلب مالکیت توده بر وسایل مادی تولید
با سلب مالکیت بر وسایل فکری همراه بوده است.

۵
مبارزه ایده ئولوژیکی بر غصب وسایل مادی تولید
تقدم داشته است.

۶
اول دل و دین (سایه شاعر) توده را ربوده اند.
تا زمینه فکری لازم برای ربودن نان توده ی بی دل و دین
فراهم آید.

۷
واژه های توده را لاشخورها تصاحب کرده اند
بعد واژه ها را
از محتوای توده ای ـ واقعی شان تخلیه کرده اند
و با زباله های فکری مطلوب خود پر کرده اند
و اندک اندک به میان توده بی همه چیز مادی و فکری برده اند.

۸
واژه ها بظاهر همان مانده اند
محتوای واژه اما دیگرگون شده اند.

۹
مفاهیم رهایی بخش سابق
به خنجر خونالود بدل شده اند که زمینه ساز بردگی توده بوده اند.

۱۰
وعاظ و شعرا و خطاب و غیره
عمله طبقه حاکمه لاشخور اند.

۹
رسالت طبقاتی این زباله ها
وارونه سازی دیالک تیک توده و شخصیت
از سویی
و
وارونه سازی دیالک تیک توده و طبقه حاکمه
از سوی دیگر است.

عجب جفنگی.

اگر با اندیشیدن به چیزی و یا کسی،
کسی می توانست چیزی را و یا کسی را
به سوی خود بکشد،
سنگ روی سنگ بند نمی شد.

انسان
و 
هر چیز دیگر
فقط به عنوان انسان مشخص
و
 هر چیز دیگر مشخص
وجود دارد.
ولادیمیر لنین

۲
انسان
به عنوان انسانی
با مذهب
با ملیت
با قومیت
با زبان
با اخلاق
با تعلقات طبقاتی و ملی معین و مشخص
وجود دارد.

۳
منظور از انسانیت چیست؟
هومانیسم؟

۴
هومانیسم با سوسیالیسم / کمونیسم
نفی دیالک تیکی می شود.

۵
کمونیسم یعنی ناتورالیسم + هومانیسم

از ما ست که بر ما ست.
حریف ماست پرست

۱
محمد زهری جوابیه ای بر این ادعای شما دارد.

۲
محتوای شعر او این است که او آزارش حتی به سموری نرسیده.
اما علیرغم آن دربدر شده است تا از مرگ به دست جلادان جماران نجات یابد.

۳
کجا از خویش بر خویش (از ماست بر ما ست) بوده که ۶ میلیون نفر به بهانه های متنوع به اسکلت تبدیل شده اند و بعد به کوره های آتش سپرده شده اند و ۶۰ میلیون نفر بمباران و خاکستر شده اند؟

بیشترین تعداد فیلم های پورنو
در دوره هیتلر
تولید و توزیع شد.

۱
پورنو باید تحلیل دیالک تیکی شود.

۲
پورنو ربطی به سکس ندارد.

۳
پورنو یکی از گشتاورهای ایده ئولوژیکی ضد انسانی و ضد اخلاقی و ضد کمونیستی و ضد فمینیستی طبقه حاکمه انگل است.

۴
پورنو و فوتبال و مد و مسابقات ماشین سواری و غیره افیون توده اند.
مذهب واره های مدرن اند.

۵
پورنو و بقیه افیونیات امپریالیستی
بدتر از مذهب اند که دیالک تیکی از آه و افیون است.

۶
پورنو سکس را حتی سلب سکسیت می کند.

۷
پورنو سکس ر از محتوای طبیعی و انسانی اش تهی می سازد و با زباله (با حوایج فکری، نظری، ضد اخلاقی، ضد فمینیستی، خرافی، ضد انقلابی، ضد روشنگری، ضد کمونیستی) طبقه حاکمه امپریالیستی پر می کند.

۸
پورنو سکس را مکانیزه می کند.

۹
بدین طریق آتش بر دودمان اعصاب و روح و روان مصرف کننده می افکند.

۱۰
توزیع وسیع و چه بسا رایگان و مفت و مجانی پورنو در عنترنت و مدفوعات و رسانه های گلوبال امپریالیستی و اخیرا فوندامنتالیستی یکی از توطئه های برنامه ریزی و اجرا شده طبقه حاکمه است.

۱۱
جامعه بشری به جنده خانه و دیوانه خانه تبدیل می شود.

۱۲
اعضای جامعه به جنده (نر و ماده)، جاکش (نر و ماده) و عیاش (نر و ماده) استحاله می یابند.

۱۳
این به معنی لومپن پرولتاریزاسیون گلوبال بشریت است.

۱۴
روی این دیالک تیک جنده و جاکش و عیاش (معشوق و رقیب و عاشق قرون وسطی) باید کار تحلیلی صورت گیرد.

۱۵
مفاهیم جنده و جاکش و عیاش باید تعریف شوند.

کسی که از مرگ نترسد، 
آدم نیست، مجسمه است.

۱
تجلیل از مرگ یکی از گشتاورهای ایده ئولوژیکی مهم طبقه حاکمه انگل و لاشخور از دیرباز است.

۲
نمایندگان اصیل این تئوری
فاشیسم و فوندامنتالیسم و آنارشیسم و نیهلیسم است.

۳
در ایران
احمد شاملوی جد اندر جد، فاشیست و اگزیستانسیالیست معروف بوده که
«از مرگ سرودی ساخته» است.
«مرگ را خواهر عشق» جا زده است.

۴
سازمان های فاشیستی و فئودالیستی و فوندامنتالیستی چپنما (فدایی و مجاهد و لیملام و دیمدام و غیره) تحت تأثیر این لاشخور بوده اند.

۴
چپ خرفت و خر هم در این دام طبقه حاکمه انگل افتاده است.

۵
دلیلش شاید از سویی فقر فلسفه (خریت) باشد و از سوی دیگر رقت پرولتاریای صنعتی در جامعه.

۶
جای خالی طبقه انقلابی را چپ بی خبر از مارکسیسم و ناتوان از تفکر
با شهادت و شهید و شهیدنامه پر کرده است.

۷
ذلت چپ استالینیستی اکنون برملا شده است:
زیر پرچم سیاه ولادیمیر پوتین
احزاب اروپای شرقی کم و نیست سابق
با جریانات نئوفاشیستی ـ هولیگانیستی ـ کلاه مخملیستی ـ لاشخوریستی
به وحدت رسیده اند

۸
آبرو می رود
ای ابر خرد بار
ببار

بحث بر سر این جمله حریف است:
چه مرگ مان بود که آرزو کردیم که بزرگ شویم.
حریف

۱
دانش تجربی هر کس
نتیجه تجربه مستقیم و غیر مستقیم (بی واسطه و با واسطه) او ست.

۲
شاید تجربه شما از کودکی با ما فرق داشته باشد.

۳
به همین دلیل اختلاف نظر در بین باشد.

۴
برداشت شما از مقوله فلسفی کمیت درست نیست.

۵
کودکان حتی پس از بلوغ و رسیدن به سی ـ چهل سالگی
از اینکه والدین همچنان آنها را به چشم کودک می بینند
و مرتب آنها را تصحیح و نقد می کنند
رنج می برند.

۶
دیالک تیک کمیت و کیفیت
عینی است.

۷
در آیینه ضمیر همه منعکس می شود و همه بدان
کم و بیش
وقوف حاصل می کنند.

۸
همه دیالک تیک ها
عینی اند.

۹
برای درک تحول کمی و کیفی
کسی نباید پروفسور باشد.

۱۰
دهقانان ایران
قوانین دیالک تیکی سعدی را فوت آب بودند و مرتب به کار می بردند.

۱۱
مثال:
بچه روستایی به پدرش گفت:
برای قبر مادربزرگ سنگ قبری با اسم بگذار
تا راحت تر بتوان پیدایش کرد.

۱۲
دهقان تهیدست جواب داد:
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست.

۱۳
دهقان بهتر از رؤسای احزاب از دیالک تیک فرم و محتوا خبر داشت.

۱۴
ضرب المثل های توده ای
لبریز از دیالک تیک اند.

چه مرگ مان بود که آرزو کردیم که بزرگ شویم.
حریف

۱
شاید به ظاهر چنین جلوه کرده است.
فقط به ظاهر.

۲
آرزوی گذار از کودکی به بلوغ
آرزویی دیالک تیکی است:
آرزوی مبتنی بر دیالک تیکی از کمیت و کیفیت است.

۳
بزرگ شدن
فقط جنبه کمی توسعه است.

۴
کمیت (بزرگ شدن) در دیالک تیک کمیت و کیفیت
تعیین کننده نیست
اگرچه هیچ و پوچ و بی اهمیت هم نیست.

۵
نقش تعیین کننده در دیالک تیک کمیت و کیفیت
از آن کیفیت است.

۶
آرزوی آدم ها در ایام کودکی هم
نه فقط رشد کمی، نه هیکل درشت و قد بلند و غیره
بلکه تحول کیفی بوده است.

۷
کودک برای رشد کیفی محتاج رشد کمی بوده است.
به همان سان که آب برای تحول کیفی (جوشیدن) به تغییر کمی (حرارت گرفتن) و به صد درجه سانتیگراد رسیدن محتاج است.

۸
کودکی (طفولیت) اولا به معنی وابستگی است.

۹
به همین دلیل
رهایی از وابستگی و امر و نهی این و آن
یعنی کسب اختیار و خودمختاری (آزادی و استقلال فکری و عملی)
به درجه ایدئال (آرمان، آرزو) ارتقا می یابد.

۱۰
کودکی (طفولیت) ثانیا به معنی نادانی و ناتوانی ناشی از نادانی است.
توانا بود، هر که دانا بود.

۱۱
خروج از طفولیت به نظر کانت (رسول روشنگری)
به معنی خروج از خریت است.
هدف جنبش روشنگری از دید او هم همین است.

۱۲
به همین دلیل
بلوغ جسمی و فکری
ایدئالیزه می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر