جمعبندی از
میم
حجری
۲
سهراب سپهری
ولی
هنوز
قدم گیج انشعاب بهار
است
و
بوی چیدن
از
دست باد
می آید.
*****
هنوز
برگ
سوار حرف اول باد
است.
*****
صدای همهمه
می آید
و
من
مخاطب تنهای باد های جهان
ام
و
رود های جهان
رمز پاک محو شدن
را
به
من
می آموزند،
فقط
به من.
*****
عبور باید کرد
و
همنورد افق های دور
باید شد
و
گاه
در
رگ یک حرف
خیمه
باید زد.
*****
۳
پارسایی است در آنجا
که
تو را خواهد گفت:
«بهترین چیز
رسیدن به نگاهی است
که
از
حادثه عشق
تر
است.»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر