پروفسور دکتر ویلهلم رایموند بایر
برگردان
شین میم شین
۶
مارکسیسم و حقوقفلسفه
۱
·
مارکسیسم ادعای غیر قابل شناخت بودن چیزها را بطور کلی رد
می کند.
۲
·
برای مارکسیسم هم حقوق قابل توضیح است و هم فونکسیون الزامی آن.
۳
·
برای مارکسیسم این مسئله که ما با «حقوق» ـ فلسفه سر و کار داریم و یا با «دولت» ـ فلسفه ، فقط
بسته به این است که قصد تأکید بر کدام از آندو داریم.
۴
·
و گرنه، میان حقوق و دولت، خویشاوندی تنگاتنگی وجود دارد و
جنبه فلسفی قضیه ـ تنها ـ در چارچوب یک فلسفه واحد و بلحاظ جهان بینی شالوده ریزی
شده قابل بحث است.
۵
·
مسئله منشاء، ماهیت و هدف حقوق را باید همواره با توجه به
دولت دید.
۶
·
خودویژگی دولت سوسیالیستی و حقوق سوسیالیستی، درک تئوریکی
آن را در چارچوب علوم اجتماعی ضرور و الزامی می سازد.
۷
·
در پی رشد علم، در کشورهای سوسیالیستی و بنا بر الزامات ساختمان یک جامعه نوین،
روندهای تمایز معینی در هر کدام از عرصه های دانش پدید آمده اند که به نوبه خود بر
نگرش فلسفی تأثیر می گذارند و به مثابه رشته های خاص عرصه منفرد دانش، به بارآوری
تمامت فلسفه کمک می کنند.
۸
·
تنها در این چارچوب و با توجه مستمر بر پراتیک می توان
موضوع «حقوقفلسفه» را از مارکسیسم ـ لنینیسم انتظار داشت.
۹
·
در مؤخره ای که در سی نوامبر ۱۹۱۷ بر اثر حقوقفلسفی اصلی لنین تحت عنوان «دولت
و انقلاب» نوشته شده، نشان داده می شود که برای حقوقفلسفه نیز تقدم پراتیک حق به جانبی خود را حفظ می
کند.
·
(ولادیمیر لنین،«دولت و انقلاب»)
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر