۱۳۹۶ تیر ۱۲, دوشنبه

سیری در شعر «عصیان بندگی» از فروغ فرخزاد (۵)



فروغ فرخزاد 
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(۱۹۳۴ ـ ۱۹۶۶)

عصیان
(۱۳۳۶)  
 
تحلیلی
 از
شین میم شین

چشم ما تا در دو چشم زندگی افتاد
با 

(خطا
ـ این لفظ مبهم ـ
 آشنا گشتیم
تو خطا را آفریدی ، او به خود جنبید
تاخت بر ما، عاقبت نفس خطا گشتیم

گر تو با ما بودی و لطف تو با ما بود
هیچ شیطان را به ما مهری و راهی بود؟
هیچ در این روح طغیان کرده ی عاصی
زو (از او، از شیطان) نشانی بود، یا آوای پایی بود؟

تو من و ما را پیاپی می کشی در گود
تا بگویی، می توانی این چنین باشی
تا من و ما جلوه گاه قدرتت باشیم
بر سر ما پتک سرد آهنین باشی

چیست این شیطان از درگاه ها رانده
در سرای خامش ما میهمان مانده
بر اثیر پیکر سوزنده اش دستی
عطر لذت های دنیا را بیافشانده؟

چیست او، جز آن چه تو می خواستی، باشد
تیره روحی، تیره جانی، تیره بینایی
تیره لبخندی بر آن لب های بی لبخند
تیره آغازی، خدایا، تیره پایانی؟

میل او کی مایه ی این هستی تلخ است؟
رأی او را کی از او در کار پرسیدی؟

گر رهایش کرده بودی تا به خود باشد
هرگز از او در جهان نقشی نمی دیدی

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر