۱۳۹۶ خرداد ۲۰, شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (549)

 
پروفسور دکتر فریدریش تومبرگ  
(۱۹۳۲)  
  
فصل یازدهم 
اتیک 
(اخلاق)  
برگردان
 شین میم شین
    
پیشکش  
به  
خاطره خروشان

 
سرهنگ سیامک
 

فصل یازدهم
بخش چهارم
سنتز (ترکیب) آزموده ی اصل هوس با اصل کردوکار

قسمت اول
قدرت طلبی
(اراده به کسب قدرت)

۱

سیگموند فروید
(۱۸۵۶ ـ ۱۹۳۹)

·      سیگموند فروید بر آن بود که در جوار محرکه هوس (لیبیدو) باید به محرکه ضد آن، یعنی به محرکه مرگ اشاره کرد.  

۲

آرتور شوپنهاور
(۱۷۸۸ ـ ۱۸۶۰)

·      می توان گفت که اصل انکار اراده به زیست شوپنهاور، فی نفسه، حاوی تبیین وارونه اش نیز بوده است.
·      یعنی حاوی اصل هوس مورد نظر سیگموند فروید نیز بوده است.

۳


فریدریش نیچه
(۱۸۴۴ ـ ۱۹۰۰)

·      به همین دلیل، نیچه در ایام جوانی، متافیزیک اراده شوپنهاور را به معنی تأیید بی چون و چرای زندگی طلبی (اراده به زیست) به خدمت می گیرد. 

۴
·      البته نیچه طولی نمی کشد که با فلسفه شوپنهاور، قطع رابطه می کند.
·      به این دلیل که شوپنهاور، انسان را ـ چه در هوس و چه در درد ـ به مثابه موجودی منفعل و درونگرا تلقی می کند.

·      این در قاموس نیچه بدان معنی است که انسان حیوان گله ای راضی و خشنودی است.
·      فقط می خواهد که چراگاه امنی باشد و بتواند بچرد و شکم خود را سیر کند.

۵
·      نیچه بر خلاف شوپنهاور بر آن است که انسان موجود سازنده اکتیوی (مبتنی بر کنش، فعالیت) است که سودای سلطه هم بر دیگران و هم بر خویشتن خویش در سر دارد.

۶

·      نیچه نگرش های پوزیتیویست های انگلیسی از قبیل جان استوارت میل، هربرت اسپنسر و چارلز داروین را در تضاد با اتیک (اخلاق) خود می بیند.

·      («آثار نیچه»، ۱۹۶۶، جلد ۲، ص ۷۲۰)

۷
·      نیچه،  پوزیتیویست های انگلیسی را مورد نکوهش و تحقیر قرار می دهد:
·      آنها با تفکرات دموکراتیکی شان هر کس را که سودای سلطه بر دیگران بر سر دارد، از تعلیمات حیات خویش حذف می کنند.
·      تعلیمات حیاتی که یکی از مهمترین مفاهیمش، اکتیویته (کنش، فعالیت) واقعی است.
·      آنها جای خالی اکتیویته (فعالیت) را با ره اکتیویته (واکنش، فعالیت دست دوم) صرف پر می کنند و «انطباق» (دمساز سازی خویش با محیط زیست) را برجسته می کنند و حیات را به مثابه انطباق (تطبیق دادن) همواره هدفمند خود با شرایط خارجی قلمداد می کنند.
·      در این صورت، اما ماهیت حیات که قدرت طلبی (اراده به کسب قدرت) است، ناشناخته می ماند.

۸
·      قدرت طلبی (اراده به کسب قدرت) از دید نیچه بدان معنی است که در انسان، قوای خودپو، مهاجم، فراتر رونده، نو، سمت نو جوینده و نوسازنده تقدم دارند و انطباق مبتنی بر آنها ست.
·      (همانجا، جلد ۲، ص ۸۱۹)

۹
·      به نظر نیچه در این اخلاق پوزیتیویست های انگلیسی که با مسیحیت حاکم گشته، احساس ضعف ستمدیدگان تبلور یافته است که در صدد انتقام گیری اند و می خواهند اقلیت قوی را پایین کشند و به سطح آدم های متوسط برسانند. 

۱۰
·      نیچه این اخلاق مورد نظر پوزیتیویست های انگلیسی را «اخلاق برده ها» می نامد و در مقابل آن، «اخلاق اربابان» (اخلاق برده داران) را، اخلاق اعیان و اشراف را قرار می دهد.

۱۱

·      در قاموس نیچه، اخلاق مورد نظر پوزیتیویست های انگلیسی، یعنی  «اخلاق برده ها» سعادت (خوشبختی) را (به مثابه صلح روحی، به مثابه «دکه خرده فروشی انقلی (فرشته ای) ـ انگلیسی حضرت هربرت اسپنسر») ارزانی اکثریت مردم می دارد.
·      (همانجا، جلد ۳، ص ۷۹۶)

۱۲
·      پیشرفت در قاموس نیچه، عبارت است از قربانی کردن بشریت در درگاه اقلیت قوی.
·      (همانجا، جلد ۲، ص ۸۱۹)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر