۱۳۹۶ خرداد ۲, سه‌شنبه

«فنومنولوژی روح» هگل و مارکسیسم (۷)

 
هگل و مارکس
 در 
جمهوری خلق چین

«فنومنولوژی روح» هگل و مارکسیسم
راین هاردت یلین
سرچشمه:
توپوس
خدمات بین المللی به تئوری دیالک تیکی
 
برگردان 
شین میم شین  
 

• مارکس درست، همین مسئله را، وحدت مطلق سوبژکت ـ اوبژکت در دانش مطلق را در تفکر هگل، مورد انتقاد قرار می دهد که به امحای (محو کردن) وجود جهان خارج منجر می شود.

عرفان هگلی نیز همین جا ست: 
در ذوب اوبژکت و سوبژکت در همدیگر است.
به زبان عرفا، در ذوب مخلوق و خالق در یکدیگر است.
 مترجم

در قاموس مارکس، عینیت آنچه که در هیئت طبیعت هست، نمی تواند دوباره در سوبژکت واپس گرفته شود.

• مارکس علاوه بر این، این عیب و نقص را در تفکر هگل مورد انتقاد قرار می دهد که هگل در نمایش ایدئالیستی بیگانگی به علل رئال بیگانگی برخورد نمی کند، بلکه آن را تنها در روند روح و شعور برسمیت می شناسد، به مثابه مراحل و محدودیت های مختلف روح در جریان خودگشتنش تلقی می کند. 
(مارکس و انگلس، «خانواده مقدس»، ۱۹۵۳، ص ۷۵. 
ی. یلنی، ص ۲۰۳)

• مارکس ـ بر خلاف هگل ـ  بیگانگی را به مثابه وارونگی سوبژکت ـ اوبژکت انسان و فراورده کارش محسوب می دارد.

• پیش شرط بیگانگی، فرم بیگانه گشته تولید است.
• یعنی تولید ایزوله گشته مولدین خصوصی که مواد شان از قبل، اجتماعی نیستند.

• زیرا آنها ـ به مثابه کالا و پول ـ باید از طریق دست به دست شدن در بازار تحقق یابند.

«انتقاد از اقتصاد سیاسی» مارکس، تحلیل دقیق و انتقاد رادیکال از گرایشات استقلال یابی روزافزون اقتصاد کاپیتالیستی است.

• آنچه که مارکس اینجا سوبژکت تاریخی می نامد، مناسبت (رابطه) سرمایه است و نه طبقه کارگر و یا طبقه بورژوازی .

• طبقه کارگر و طبقه بورژوازی هر دو تابع مناسب سرمایه اند.

• در این میان، مناسبت خودفرمای (خودتعیینگر) سرمایه به معنی سوبژکت ـ اوبژکت واحدی است که اگرچه از مجموعه اعمال در بازار تشکیل می یابد، ولی مستقل از اراده ها و خواست های فردی است و افراد را بطرز روزافزونی تابع و سرسپرده خویش می سازد.

• مارکس این مناسبت سرمایه را ـ همزمان ـ به مثابه یک رابطه اجتماعی، رمزگشائی می کند:
• رابطه ای که با چیزها پیوند خورده است و به عنوان چیز نمودار می شود.
• ولی ماهیتا زاده و بیانگر مناسبت معینی است و آن عبارت از این است که در همه جوامع بشری تولید نعمات مادی صورت می گیرد.

• مارکس اما اعلام می کند که تنها در فرماسیون های اجتماعی ئی که در آنها مبادله خصوصی فراورده ها حاکم است، کار مشخص ـ مفید،  تابع ارزش می گردد، آنجا که صرف کار انتزاعی (مجرد) انسانی در واحد های زمانی قابل اندازه گیری، معیار است.

ادامه دارد.
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر