(۱۹۳۲)
فیسلوف آلمانی
مؤلف آثار متعدد
در زمینه های متفاوت
مثلا استه تیک
فصل یازدهم اتیک (اخلاق)
برگردان
شین میم شین
پیشکش
به
خاطره خروشان
سرهنگ سیامک
بخش دوم
مورالیسم سوبژکتیویستی
(اخلاقگرایی مبتنی بر ذهنگرایی)
۱
روشنفکران بورژوایی در قرن ۱۹ با مشاهده طبقه کارگر انقلابی و تضاد های عریان جامعه سرمایه داری، که به دلایل مختلف عاجز از ترک سنگر طبقاتی خود بودند، ولی در صدد شناخت حقیقت و زیست منطبق با حقیقت بوده اند، دچار اپوری (معضل) لاینحلی شده اند:
الف
چنین کسانی، از سویی، بلحاظ اوبژکتیو (عینی) نمی توانستند به ضرورت تاریخی تولید کاپیتالیستی اذعان کنند، آن را بخردانه (راسیونال) قلمداد کنند و ماهیت انسانی را در خرد خلاصه کنند.
ب
چنین کسانی، از سوی دیگر، بلحاظ سوبژکتیو، نمی خواستند که رهایش مولدین نعمات مادی در خودفرمایی اجتماعی شان را به مثابه تنها راه رهایش بخردانه (راسیونال) به رسمیت بشناسند که از جبر (ضرورت) توسعه اجتماعی نتیجه گرفته می شد.
پ
این بدان معنی بود که آنها ماهیت انسانی را، نه، می توانستند بر پایه مولدیت (خلاقیت) مادی ـ اجتماعی توضیح دهند و نه، بر پایه مولدیت (خلاقیت) روحی و فکری.
ت
آنها به طور کلی نمی توانستند انسان را به مثابه ماهیتی درک کنند که خود را اجتماعا تولید می کند (می سازد) و در این مولدیت (خلاقیت)، واقعیت خویش را پدید می آورد.
ث
آنها ضمنا با تقلیل جنبه اجتماعی به جنبه فکری و روحی نیز عاجز از درک ماهیت انسانی بودند.
۲
در این زمان اما از سوی دیگر، تعین (تقدیر) انسان به هستی تولیدی ـ اجتماعی، با توجه به طبقه کارگر و مشروعیت حق او به احراز قدرت سیاسی آشکارا نمودار می گردد که در مفهوم «عملا حقیقی» (مارکس) اثبات می شود.
۳
درک مادی ـ حسی ماهیت انسانی به نیت کشف حقیقت، گذار به سنگر پرولتاریا را در پی داشت.
۴
صرفنظر آگاهانه بر درک آن و تلاش در جهت توجیه هر چه بیشتر منافع طبقاتی بورژوایی، موضع فلسفی را به دفاع ایده ئولوژیکی محض، تنزل داد.
قبول این اما برای فلاسفه بورژوایی نازک اندیش، آسان نبود.
۵
در نتیجه، فلاسفه بورژوایی نازک اندیش گرفتار در تار عنکبوتی وابستگی طبقاتی، به رابطه منطق ستیز و خردستیز با هستی خویش رسیدند.
هر چه میل فلاسفه بورژوایی نازک اندیش به صداقت فزونی گرفت، زندگی برای شان به همان میزان تحمل ناپذیر گشت.
۶
فلاسفه بورژوایی نازک اندیش و بویژه آنها، دوشقه گی ویرانگر خویشتن خویش را، فقط به شرطی می توانستند حفظ کنند که غریزه طبیعی حفظ نفس شان به طرز توطئگرانه ای ( بی آنکه خودشان متوجه باشند)، نگاه شان را چنان تیره و تار سازد که ماهیت مورد نظررا بدون درکش به رسمیت بشناسند و از کند و کاو آن سرباز زنند.
برای اینکه برای آنها، درک ناپذیری همه ماهیت ها، به سبب خودکورسازی خویش، حکم اصل بدیهی کسب کرده بود.
اگرچه بدین طریق، اپوری (معضل) لاینحل از دیده نهان گشت، ولی خودفریبی از نظر و نظرگاه فلاسفه بورژوایی نازک اندیش خودفریب، ناپدید نگشت.
۷
۸
دانش مربوط به واقعیت ماهوی که به پستوی جهل رانده شده بود، به احساس خالی از مفهوم تحریف واقعیت استحاله یافت.
تحریفی که خود کرده بود و به دو عنوان زیر بر ضد حقیقت اعتبار کسب می کرد:
الف
به عنوان یگانه اجبار وجودی غیر قابل شناخت مادر زاد
ب
به عنوان احساس گناه نسبت به عمل اجتناب ناپذیر خویش
(ارتکاب ناگزیر گناه، بدون کمترین تقصیر شخصی.
چیزی آشنا در غزلیات خواجه شیراز:
گناه
ـ اگر چه ـ
نبود، اختیار ما
حافظ
ـ اگر چه ـ
نبود، اختیار ما
حافظ
تو در طریق ادب باش، گو:
« گناه من است.»
« گناه من است.»
مترجم)
۹
در جامعه بورژوایی واپسین، همیشه کسانی پیدا شده اند که در اپوری (معضل) میان وابستگی طبقاتی ـ بورژوایی خویش و حقیقت خواهی سرسختانه خویش گیر کرده اند و به کوری اگزیستانسیال (وجودی) افتاده اند و ضمن وقوف به نادانی خویش و ممنوعیت دانائی خویش، با عزمی راسخ بر ضد خودفریبی آگاهانه خویش، مقاومت به خرج داده اند.
۱۰
از این ریگوریسم، از سویی فراخوان اخلاقی ئی خطاب به نازک اندیشان وابسته به طبقه بورژوازی ارسال شده و از سوی دیگر در این ریگوریسم، توجیه ایده ئولوژیکی اگزیستانس (حیات، وجود، هستی) طبقاتی خود دیده شده است.
،،،،،
۱۱
(معنی تحت اللفظی ریگوریسم، عبارت است از سماجت، سرسختی، عدم انعطاف.
ریگوریسم ـ به معنی وسیع کلمه ـ به طرز تفکر و طرز رفتار سختگیرانه افراطی متحجر اطلاق می شود، که بی اعتنا به شرایط مشخص، از اصول معینی دل برنمی کند.
ریگوریسم
ـ به معنی محدود کلمه ـ به موضع اخلاقی ئی اطلاق
می شود، که در تحت هر شرایطی، خصلت مکلف ساز کسب می کند.
مترجم)
۱۲
اگرچه موضع سوبژکتیو این ریگوریست های بورژوایی، شباهت چشمگیری به یکدیگر داشته است، ولی میان موضوع اینتنسیون های (نیات عملی) آنها، تفاوت های زیادی بوده است.
۱۳
در این دسته از فلاسفه بورژوایی نازک اندیش، تعویض مؤلفه های (دترمینانت های) مهم مربوط به تفکر اخلاقی در فلسفه بورژوایی واپسین انعکاس می یابد که با مرحله امپریالیستی توسعه کاپیتالیسم در قرن ۱۹ و ۲۰ انطباق دارد.
ژان پل سارتر
۱۴
در ادامه این بخش، مواضع اخلاقی سه تن از این فلاسفه بورژوایی نازک اندیش به اسامی زیر مورد بحث قرار خواهد گرفت:
الف
کیرکگارد
ب
نیچه
پ
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر