۱۳۹۶ فروردین ۲۲, سه‌شنبه

حیدر مهرگان و «حماسه» گلسرخی (۵۳)

 
 گئورگی والینتینوویچ پله خانف   
(۱۸۵۶ ـ ۱۹۱۸) 
ژورنالیست و فیلسوف روس 
او تجارب جنبش سوسیال ـ انقلابی (نارودنیکی) را با مارکسیسم پیوند داد. 
لنین پله خانوف را پدر و یار تئوریکی خویش می دانست  
 پله خانوف و اکسلرود اولین کسانی بودند که
 به انتقاد از اکونومیسم برخاستند: 
«ما مخالف تبلیغ و ترویج با انگیزه های اقتصادی نیستیم. 
ما مخالف تبیلیغ و ترویجی هستیم که
 رویاروئی اقتصادی میان کارگران و سرمایه داران را
 برای توسعه شعور سیاسی پرولتاریا درک نمی کند.»

  پس از پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ به فینلند رفت 
و در اثر بیماری سل جهان را وداع گفت. 
آثار:   
چرنیشفسکی آنارشیسم و سوسیالیسم 
اشاراتی به تاریخ ماتریالیسم

۱۹۱۷ میان انقلاب و دموکراسی (مجموعه مقالات)  
 تاریخ از دیدگاه مونیستی  
حقایق منطقی 
اهمیت مطالعه تاریخ از نقطه نظر تحولات فکری 
 نقش شخصیت در تاریخ  
مسائل اساسی مارکسیسم

ویرایش و تحلیل از

یدالله سلطان پور





خسرو گلسرخی 
رفیق! 


چریک های ما راه میانبر را انتخاب کرده اند.


رفیق توده ای جواب داده بود:
می بینی که مسئله بغرنج تر و علمی تر از آن است که 
جائی برای تصادف و راهی برای میان بر زدن در آن 
بتوان پیدا کرد.
چریک ها
 تاریخ را به قهرمان ها می سپارند،
 بی آنکه بدانند قهرمان ها 
با همه جاذبه و عظمت خود 
میوه های درخت تاریخند.
۱
چریک ها
 تاریخ را به قهرمان ها می سپارند



محتوای نظری این جمله حیدر، بی اعتنا به اینکه خودش می داند و یا نمی داند، به پله خانف و اثر ماندگار او تحت عنوان «نقش شخصیت در تاریخ» برمی گردد.

حیدر در این جمله ـ بی آنکه خود بداند و بخواهد ـ چندین دیالک تیک بسیار مهم را خاطرنشان می شود:
۲
چریک ها
 تاریخ را به قهرمان ها می سپارند 


حیدر ـ قبل از همه ـ دیالک تیک فرد و  جامعه را به شکل دیالک تیک چریک و تاریخ (جامعه بشری در پله های متوالی اش) بسط و تعمیم  می دهد و نقش تعیین کننده را از آن تاریخ می داند.
این کار حیدر، کار کمی نیست و نباید آن را دستکم گرفت.
۳
چریک ها
 تاریخ را به قهرمان ها می سپارند 
دیالک تیک فرد و جامعه (یکی از دیالک های ماتریالیسم تاریخی)، فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل (یکی از دیالک های ماتریالیسم دیالک تیکی) است.
به همان سان که نقش تعیین کننده در دیالک تیک جزء و کل از آن کل است، به همان سان هم نقش تعیین کننده از آن جامعه و در دیالک تیک شخصیت و تاریخ از آن تاریخ است.
حق با حیدر است. 
۴
چریک ها
 تاریخ را به قهرمان ها می سپارند  

 
حیدر ـ ضمنا ـ دیالک تیک جبر و اختیار (یکی از دیالک های مهم ماتریالیسم تاریخی) را به شکل دیالک تیک چریک و تاریخ (جامعه بشری در پله های متوالی اش) بسط و تعمیم  می دهد و نقش تعیین کننده را از آن جبر می داند.
حیدر با  بهره برگیری از این دیالک تیک، مجموعه ای از انحرافات نظری مهم در آوانتوریسم چپ و راست را به تبر تیز انتقاد مارکسیستی می بندد، تار و مار و بی اعتبار می سازد:
الف
چریک ها
 تاریخ را به قهرمان ها می سپارند،
 بی آنکه بدانند قهرمان ها 
با همه جاذبه و عظمت خود 
میوه های درخت تاریخند.
حیدر ضمن تصریح نقش اول، مقدم و تعیین کننده ی جبر (ضرورت، درجه توسعه نیروهای مولده)، اختیار (قهرمان ها) را هیچ واره قلمداد نمی کند.
یعنی با فاتالیسم و جبرگرایی و ماتریالیسم مکانیکی (ماتریالیسم قرن ۱۸ فرانسه) و متافیزیکی (فویرباخ) مرزبندی می کند.
حیدر نقش اختیار (شخصیت، قهرمان ها) را به طرز استه تیکی تشریح می کند:
اختیار را حیدر «میوه های درخت تاریخ» می نامد.
اختیار (آزادی) آدمی از دید هم هگل و هم کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم، به اندازه شناخت جبر توسط او ست.
هر چه نیرو های مولده جامعه بیشتر توسعه یابند، هر چه علم و فن بیشتر رشد کنند، دامنه اختیار اعضای جامعه به همان میزان، وسعت می یابد.
همین تحلیل هگلیانیتسی و بویژه مارکسیستی ـ لنینیستی در ضمیر حیدر مهرگان، جامه استه تیکی به خود می پوشد و به شکل «میوه های درخت تاریخ» تبیین می یابد.
یادش به یاد باد:
سردار حریرین حریر اندیش توده.
ب
چریک ها
 تاریخ را به قهرمان ها می سپارند،
 بی آنکه بدانند قهرمان ها 
با همه جاذبه و عظمت خود 
میوه های درخت تاریخند.

حیدر از سوی دیگر، غلط ترین و منحط ترین تئوری فاشیسم و فوندامنتالیسم را، یعنی تئوری نخبگان را به تیغ تیز انتقاد علمی ـ انقلابی ـ فلسفی می بندد:
حیدر اما به دلیل فقر فلسفی و بیگانگی با تفکر مفهومی، قادر به فرمولبندی دقیق اندیشه نیست.
او عملا دیالک تیک شخصیت و توده را به شکل دیالک تیک قهرمان و تاریخ بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را بدرستی از آن توده (تاریخ) می داند.
این دیالک تیک ماتریالیستی ـ تاریخی را سیاوش کسرایی ـ شاعر ورجاوند توده ـ علمی تر و مارکسیستی ـ لنینیستی تر در چالش نظری با آوانتوریسم چپ بسط و تعمیم داده است: 
ررزم ما

رزم ما، همان نبرد اولين ما ست
رزم ما، همان نبرد آخرین ما ست:
جنگ رنجبر به ضد گنجبر

جبهه را دگر مکن!
من به جبهه های آزموده می روم

رنگ های تازه
  آمده است
نقش های تازه، نغمه های نو
نو پذیر و تازه جو شدی، 
دریغ!

تو به سوی آنچه دل ز تو ربوده، 
می روی
من به سوی آنچه دانش زمانه ام نموده، 
می روم

می شناسی ام اگر نگه کنی:
من برادر توام

راه کج مکن ز من
ـ  به هرزه ـ
رو ترش مکن
باز گرد و بنگرم!
من به سوی آنچه بوده، پاک بوده،
 می روم

می روی به خانه
ـ  فاتحانه، شادمان ـ
می روی به بستر، 
ای رفيق
می روی به خواب
شب خوشت.
من به وعده گاه دیدگان ناغنوده می روم

هر کسی به راه خویش می رود
من به راه توده می روم!

پایان
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
۵
چریک ها
 تاریخ را به قهرمان ها می سپارند،
 بی آنکه بدانند قهرمان ها 
با همه جاذبه و عظمت خود 
میوه های درخت تاریخند.

وارونه سازی دیالک تیک شخصیت و توده، یعنی تحقیر توده و تجلیل شخصیت، مخالفت آشکار اجامر از هر قماش سرخ و سیاه با مهمترین کشف مارکس موسوم به درک ماتریالیستی تاریخ است.
فرمی از درک ایدئالیستی تاریخ است.

مراجعه کنید به درک ماتریالیستی تاریخ، درک ایدئالیستی تاریخ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری 
۶
چریک ها
 تاریخ را به قهرمان ها می سپارند،
 بی آنکه بدانند قهرمان ها 
با همه جاذبه و عظمت خود 
میوه های درخت تاریخند.

بر خلاف دعاوی اجامر مجاهد و فدایی و آن و این، تاریخ را نه نخبگان از هر نوع، نه شاهان و سرداران و قهرمانان و پهلوانان و روشنفکران و انبیاء و ائمه و اولیا و فقها و غیره، بلکه توده های مولد و زحمتکش بی نام و بی ادعا به نام می سازند.

توده یک مفهوم انتزاعی است که از تجرید برده ها، رعایا، پرولتاریا، پیشه وران، صنعتگران، روشنفکران ترقی خواه، زنان و دیگر زحمتکشان تشکیل می یابد.
توده به قول شاعر توده ـ سیاوش کسرایی ـ خدای خاک است.
همه کاره است.
بدون شرکت توده، آب از آب حتی تکان نمی خورد، چه رسد به پیروزی حق بر باطل.
چه رسد به براندازی طبات حاکمه انگل و استثمارگر و در اندازی طرح نو.

توده آنتی تز طبقه حاکمه است.
توده ـ خدا، هم به همین دلیل، آنتی تز خدای طبقه حاکمه است.
خدای طبقه حاکمه نتیجه تجرید اعضای طبقه حاکمه است.
نتیجه تجرید اشرافیت برده دار، فئودال، روحانی، بورژوازی است.
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر