تحلیلی از
ربابه نون
حریف
بله
اين در حالتى است كه عاشق در جيك جيك مستون زندگيش باشه
هر عاشقى به محض اينكه با يك خطر جدى و يا اون روى سگ زندگى مواجه بشه
و عقلش زنگ های اخطار را به صدا در آورد،
چنان معشوق را به فراموشى مى سپارد كه
گويى هيچ گاه وجود نداشته است.
عشق كار آدم هاى بيكار و علافه،
نه آدمى هايى كه كار را جوهر وجود خود و هستى مى دانند.
اين را كه مى گويم به وفور در محيط زندگى اجتماعى خودمون دارم مى بينم
هرچه فعال تر زندگى سالم تر
عشق
را
باید
بسته به
نحوه و نوع تشکیلش
مورد بررسی قرار داد:
الف
عشق خودپو
۱
عشق خودپو
بسته به نیازهای متنوع مادی، غریزی، احساسی، عاطفی، پسیکولوژیکی، اتیکی (اخلاقی)، استه تیکی (زیبایی شناسی)، ژنه تیکی، ملی، طبقاتی و غیره
به طرز جهشی، جرقه آسا، ناگهانی، غیر ارادی
نسبت به چیزی و یا کسی
تشکیل می شود.
۲
این عشق
ـ اصولا و اساسا ـ
یکطرفه است.
۳
درست به همین دلیل
رابطه عاشق (چه زن و چه مرد) با معشوق (چه زن و چه مرد)
رابطه گدا و توانگر است.
۴
یعنی اصلا رابطه به معنی حقیقی کلمه نیست.
وابستگی است.
بندگی است.
۵
این عشق
بر اساس دیالک تیک نیاز ـ راز ـ ناز (محمد زهری)
تشکیل می شود، بی آنکه تشکیل شود.
۶
این عشق
به تخریب جسمی، روحی، روانی و شخصیتی عاشق
منجر می شود.
۷
هدف الاهداف عاشق
در این نوع عشق،
وصل با معشوق مادی و یا واهی (خدا در عرفان) است.
۸
حق در این زمینه با حریف است:
الف
اين در حالتى است كه عاشق در جيك جيك مستون زندگيش باشه
۱
در این مرحله ماجرا،
عاشق
محتاج ذلیل معشوق است و
هدف الاهدافش وصل است.
۲
درست به همین دلیل است که از
رسوایی عاشق
سخن می رود.
۳
عاشق در این مرحله
ـ بسان سایه ـ
به دنبال معشوق است.
به قول سعدی و حافظ
خاک کوی معشوق را سرمه چشم خویش می سازد.
شلاق از رقیب می خورد و از رو نمی رود.
۴
فکر و ذکر و هم و غم عاشق
در این مرحله
وصل به هر قیمت و به هر ذلت است.
۵
وصل در ترمینولوژی عشاق
به فتح در جنگ عشق
تفسیر می شود.
۶
وصل با معشوق
در روان مغشوش عاشق
به مثابه تسخیر قلعه مستحکمی در جنگ عشق
نمودار می گردد.
حریف
هر عاشقى به محض اينكه با يك خطر جدى و يا اون روى سگ زندگى مواجه بشه
و عقلش زنگ های اخطار را به صدا در آورد،
چنان معشوق را به فراموشى مى سپارد كه
گويى هيچ گاه وجود نداشته است.
۱
این واکنش عاشق
در مرحله پس از وصل است.
۲
عاشق در این مرحله،
فتح قلعه را پشت سر گذاشته است.
معشوق
بالاخره
به تنگ آمده و تمکین کرده و تیر عاشق به هدف خورده است.
۳
تمکین معشوق
به معنی تسخیر قلعه و پایان دیالک تیک نیاز و راز و ناز است.
۴
عاشق
اکنون در پی بهانه است تا از
چنگ معشوق سلب راز و ناز گشته
فرار کند.
۵
قلعه مطلوب و مقصود
در این مرحله
فتح شده،
اسرار قلعه افشا شده و
ناز معشوق پایان یافته است.
۶
معشوق
در این مرحله
برای عاشق
فاقد کمترین جاذبه است.
۷
اکنون
حتی احتمال آن می رود که
دیالک تیک نیاز و راز و ناز
وارونه شود.
یعنی معشوق فونکسیون عاشق را به عهده گیرد و
عاشق سابق
به معشوق رازمند نازمندی
استحاله یابد.
۸
قصه زلیخا و یوسف
درقرآن کریم
(که ما هنوز نخوانده ایم)
دال بر همین وارونگی دیالک تیک نیاز و راز و ناز است.
۹
عاشق سابق اکنون
صاحب اسرار مگو ست.
معشوق سابق که اکنون فونکسیون عاشق را به عهده دارد،
به هر ذلتی تن در می دهد تا
اسم و مشخصات معشوقه های طرف را پیدا کند و
برای تسخیر قلعه معشوق
حتی از روی جسد خویش می گذرد.
۱۰
در فیلم های فرنگی
مثلا به ترور معشوقه های طرف اقدام می کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر