جمعبندی از
مسعود بهبودی
عشق
پدیده ای خودپو ست.
1
عشق
اصلا دست کسی نیست.
4
آدم می تواند یکی را ببیند و
به فرمان قوای درونی اش
(قوای غریزی، طبیعی، ژنه تیکی، اتیکی، استه تیکی، احساسی، عاطفی، معرفتی، ایده ئولوژیکی و غیره اش)
دلش از دست رود.
5
فرق هم نمی کند که خودش بخواهد و یا نخواهد.
6
عشق در روندی غیر ارادی قوام می یابد.
دل می رود ز دستم
صاحبدلان، خدا را
7
سؤال این است که چرا اجامر از عشق هنری می سازند؟
8
چیزی که دست آدم نیست،
به چه دلیل باید به مقام هنر و شق القمر ارتقا یابد؟
زیر این کاسه
چه نیمکاسه ای نهفته است؟
9
اگر کسی به این سؤال
جواب دهد
ما برای امواتش
صد صلواة بلند می فرستیم.
همه آدم ها
اگر سلب آدمیت نشده باشند
بی نظیر اند.
1
هر کس
هویت و منیت و شخصیت منحصر به فرد خود را دارد.
2
این بازنویسی مطلب شما
تدارکی برای تحلیل آن است.
3
مطلب شما
خیلی ژرف و زیبا ست.
باید رویش کار فکری شود
4
افکار را
در روند بازنویسی و تحلیل
بهتر می توان درک کرد.
5
عمرتان دراز باد و امثال تان بیشمار
حاجی
همیشه توهین واژه نبوده
1
برای ما دهاتی ها
مشدی و کربلائی و حاجی
تجلیل واژه اند.
2
سفر همیشه آموزنده است.
3
شاید به همین دلیل
این واژه ها
نه توهین واژه، بلکه تجلیل واژه بوده اند.
4
اگر ایرادی به مارکسیسم ـ لنینیسم دارید
بفرمایید.
5
حتی اگر حاجی عباس نامیده شدن را
عار می دانید.
6
حاج عباس
برای ما انسان شریفی بوده است
نیما یوپیج
زردها
ـ بیهوده ـ
قرمز نشدند
قرمزی رنگ نیانداخته
ـ بیهوده ـ
بر دیوار
صبح پیدا شده
اما
آسمان پیدا نیست
اما
آسمان پیدا نیست
صبح پیدا شده
اما
آسمان پیدا نیست
اما
آسمان پیدا نیست
گرده ی روشنیِ مرده ی برفی
ـ همه کارش آشوب ـ
بر سر شیشه هر پنجره، بگرفته قرار
زردها
ـ بیهوده ـ
قرمز نشدند
قرمزی رنگ نیانداخته
ـ بیهوده ـ
بر دیوار
صبح پیدا شده
اما
آسمان پیدا نیست
اما
آسمان پیدا نیست
صبح پیدا شده
اما
آسمان پیدا نیست
اما
آسمان پیدا نیست
گرده ی روشنیِ مرده ی برفی
ـ همه کارش آشوب ـ
بر سر شیشه هر پنجره، بگرفته قرار
من دلم
ـ سخت ـ
گرفته است،
از این
از این
میهمانخانه ی مهمانکش روزش، تاریک
من دلم
ـ سخت ـ
گرفته است،
از این
از این
میهمانخانه ی مهمانکش روزش، تاریک
که به جان هم
ـ نشناخته ـ
انداخته است
چند تن خواب آلود
چند تن ناهموار
چند تن نا هشیار
که به جان هم
ـ نشناخته ـ
ـ نشناخته ـ
انداخته است
چند تن خواب آلود
مشتی ناهموار
چند تن نا هشیار
چند تن خواب آلود
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
مهرگیاه
این گیاه حاوی ریشه ای ضخیم و گوشتی غالباً دو شاخه است
و شکل ظاهری ریشه اش
شباهت به انسان دارد.
به همین دلیل
افسانه های متعددی راجع به آن ساخته شده است.
ع. ر. س.
پناهگاه
عنصرالمعالی
زنی از جزیره ی مالت
دور از چشمِ همگان
تب می کرد
هر از چندی
تبِ مالت با شهرتی وشمگیر
از دود کردنِ شیره ی گیاهی
به نامِ نامیِ «مِهرگیاه»
هر بار که دود بر می خاست
با مِهری دو صد چندان
پرده های خویشتن داری را
چنگال، تیز کرده،
می درید
درنده خو نبود و تیزچنگال
مهر گیاهش (مهر گیاه او را) چنین می کرد
این دود که در نای نایِ بدن فرو می کرد
این همایشِ دریدن و مِهر
تاب کسانش چنان ستانده بود
که تابِ خِرَد را طناب گسسته و
امیدِ چاره بر سُرسُره نشانده بود
از میانِ به چنگال- پاره گانِ گِردِ وِی اش
(از میان پیرامونیان که توسط او دریده شده بودند)
پاره همسرش بود کیکاووس
مردی برآمده از تبارِ زیار
با آن همه برآمدگیَش اما
در بندِ عنصر و مهر گیاه
آن چنان
که نیازمندِ اکهارت توله ی طبیب و
این جلساتِ مرتبِ دود - اندیشی
تا کشف کند عنصری راکه پناه
از چه می برد - چرا می برد - به کجا
تا رسم کند جدولی تازه
از عناصر و پناهگاه های شان
تا برسد به عنصرِ کیکاووس
که چه دود می کند
چه فرو می کند
پناه می برد
به کجا
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
حاج عباس
لنینیسم
چیزی جز تداوم مارکسیسم نیست.
1
لنینیسم
مارکسیسم فاز دوم فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری است.
2
لنینیسم
مارکسیسم فاز انحصاری و انحصاری ـ دولتی سرمایه داری است.
3
لنینیسم
توسعه و تکامل خلاق مارکسیسم است.
4
شما اگر ایرادی بر لنینیسم دارید
بفرمایید
تا مورد بحث قرار گیرد.
5
ضمنا منظور شما
از مارکسیسم و لنینیسم
چیست؟
6
بعضی ها خیال می کنند که سخنرانی ها و نوشته های مارکس و انگلس و لنین
مارکسیسم ـ لنینیسم اند.
7
از این خبر ها نیست.
8
بنیان مارکسیسم ـ لنینیسم
مفاهیم و قوانین فلسفی و اقتصادی ـ سیاسی و امثالهم اند.
7
حریفی برداشته
سخنانی را که مارکس در بستر بیماری با تب بالا
نوشته
از فرانسه ترجمه و منتشر کرده است.
این چیزها که ربطی به مارکسیسم ندارند.
تخت پروست اجازه نمی دهد
تحلیلی نو از جهان نو داشته باشید
زیرا تحلیل های مارکسیستی نخ نما شده
و تکرار مکررات است
مشد علی
خیلی ممنون مشد علی
1
راستش را بخواهید
کسی از مارکسیسم ـ لنینیسم خبر ندارد
2
دلیلش این است که کسی
از تعاریف مفاهیم فلسفی
خبر ندارد.
3
بی خبری از تعاریف مفاهیم
ـ چه مفاهیم فقهی، چه مفاهیم علمی، چه مفاهیم هنری، چه مفاهیم فلسفی ـ
سبب می شود که کسی حتی جمله ای را که
در رشته های فقهی و علمی و هنری و فلسفی می خواند
نفهمد.
4
چون
مفاهیم
آجر های اولیه عمارات احکام (جملات، افکار، نظرات) اند.
5
از مشد علی
چه پنهان
که بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:
الف
یا از آن خود کردن مارکسیسم ـ لنینیسم
به هر مشقت و زحمت
ب
و یا درجا زدن در عالم خریت
با پوزش از خر خادم دیرین بشریت
6
راه سومی وجود ندارد.
7
بدون مارکسیسم ـ لنینیسم
فقط می توان عرعر کرد و نه اندیشه
ای حریف غافل،
1
بربریت دیری است که به مقام آرمان و ایدئال
انتقال یافته است
2
بشریت در عصر توحش مدرن بسر می برد.
3
دی شیخ
ـ بی چراغ ـ
همی گشت در جهان
ای وای از توحش و ویوای (زنده باد) بربران
تفاوت و تضاد
بورژوازی آغازین
(کانت و هگل و فویرباخ و هولباخ و روبسپیر)
با بورژوازی واپسین
(شوپنهاور و نیچه و هایدگر و هیتلر و ریگان و تاچر و بوش و آن و این)
این است که بورژوازی واپسین
ـ بر خلاف بورژوازی آغازین ـ
1
نه خردگرا، بلکه خردستیز است
2
نه ملی، بلکه ضد ملی است
3
نه ناسیونالیست، بلکه شووینیست است
4
نه دموکراتیک، بلکه مستبد است
5
نه هومانیسست، بلکه فاشیست است
احمد حیدربیگی
زير باران، بيا قدم بزنيم
عمرشب را
ـ شبی ـ
رقم بزنیم
خسته ایم از سکوت حنجره ها
زير باران، بيا که دم بزنيم
داد ما را کس از زمین نگرفت
داد ها بر سر ستم بزنیم
هم بتازیم، بر سیاهی شب
هم شبیخون به قلب غم بزنیم
یا بگرییم یا که خنده کنیم
قطره و جرعه (نعره؟)، دم به دم بزنیم
خون این نامه های تا شده را
زخمه بر زخم زیر و بم بزنیم
زیر این چترهای سرخ و سیاه
چون پیاله، لبی به هم بزنیم
صاف نیست آسمان و بام افق
زير باران بيا قدم بزنيم
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
کسب و کار شهریار همین است:
حتی در عالم خواب و خیال
دست از آرزو بازی و خیال پردازی برنمی دارد.
99 در صد روشنفکران عیرانی
از اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی اند.
اینها شیفته سینه چاک دو چیز اند:
اجنبی و مرده
مجاهدین فی سبیل الله
معلوم نیست از کیسه کدام خلیفه
به هر لاشخوری در فرنگستان
پول و پله و اله و بله ی کلان می دهند تا سخنرانی کند و بگوید:
مجاهدین خوب اند.
انگار قحط هموطن معتبر است
که قیمتش چه بسا نازل تر است
مشد اسد
ماهیت طبقاتی همه اینها
یکی است.
1
اینها مامور طبقه حاکمه امپریالیستی اند.
2
رنگ ها و نیرنگ ها تفاوت دارند.
3
آدم باید خرتر از خر باشد و
به دام این لاشخور ها بیفتد.
4
زنده باد خرد کل اندیش
5
زنده باد مارکسیسم لنینیسم
چراغ رهنمای بشریت
در خروج از خریت و ورود به خطه آدمیت
آره.
خر تو خر است.
1
عردوغان و عرعرستان و عمارات عرعری
بدون اجازه امپریالیسم و ناتو کاری نمی توانند بکنند.
2
اگر عردوغان پشتش به امپریایلسم گرم نبود،
جت روسی را سرنگون نمی کرد.
3
میزان تسلیحات اتمی روسیه
بیشتر از تسلیحات این و آن است.
4
جمهوری جماران
بدون حمایت امپریالیسم
دو هفته حتی نمی تواند روی پا بایستد.
5
سیستمی در کار است
6
حتی خود شوروی
برای تعویض هژمونی
(از بریتانیای کبیر به ایالات متحده امریکا)
به خدمت گرفته شده است.
7
بدون حمایت امپریالیسم
اجامر جماران به قدرت نمی رسیدند
8
فوندامنتالیسم
پدیده یکشبه ای نیست.
9
عردوغان محصول عرعرستان است
عناصر افراطی راست
و یا دو زاری کج و کوله؟
1
سرکوب حزب توده
از همان فردای پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی
برنامه ریزی شده بود.
2
به قول میر حسین موسوی و اجامر دیگر
روح الله به امپریالیسم الله
قول داده بود که کار نا تمام شاهعنشاه را
تمام کند
و حزب توده را
به آنجا بفرستد که
اعراب نی انداخته اند و نی نوا نامیده اند
و شیعیان جهان
همه ساله بدانجا می روند و آش و لاش و لاشه می شوند
از تحریف مفاهیم
باید اکیدا پرهیز کرد
در غیر این صورت کسی حرف دهن خود را
و حرف دهن همنوعان خود را نخواهد فهمید:
1
انقلاب با عنقلاب و عنگلاب
یکی نیست.
2
مثال:
انقلاب بورژوائی فرانسه و سفید
انقلاب اجتماعی بوده اند.
3
فرق هم نمی کند که از بالا صورت گرفته باشند و یا از پایین.
فرم پیروزی انقلابات اجتماعی تعیین کننده نیست.
4
دلیل انقلاب بودن انقلاب بورژوائی فرانسه و سفید این است که
جامعه را از مرحله فئودالی به مرحله کاپیتالیستی ارتقا داده اند.
5
این بدان معنی است که شاه قبل از انقلاب سفید
با شاه بعد از انقلاب سفید
دو ماهیت طبقاتی متفاوت و متضاد داشته است:
6
شاه قبل از انقلاب سفید متحد اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی بوده و خود جزو آن بوده است.
نیمه فئودال ـ نیمه بورژوا بوده است.
7
شاه پس از انقلاب سفید
در رأس بورژوازی مدرن
اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی را
از عرصه بدر می راند و اراضی طایفه خود را هم تقسیم می کند.
8
یعنی ماهیت طبقاتی بورژوائی کسب می کند.
9
شاه پس از انقلاب بورژوائی سفید
مترقی تر از همه اجامر راست و چپ بوده است.
10
همه جنب و جوش ها و هارت و پورت ها
چه مذهبی و چه چپنما
پس از انقلاب سفید شروع شده اند.
مفهوم ارتجاع سرخ و سیاه
مفهومی رئالیستی و راسیونالیستی بوده است.
11
این زباله ها
همه از دم
ارتجاعی بوده اند.
از فدائی تا مجاهد
از لیملام تا دیمدام
از روحانیت تا نهضت آزادی از در عقب
از جبهه ملی تا شریعتی و شاملو و جلال آل عبا و آن و آن
12
اینها
همه از دم
عنقلابی بوده اند.
چون عن را به قلاب بسته بودند تا خلایق خر را صید کنند.
عن اینها زباله های فقهی و فکری ضد علمی و خرافی اینها بوده است.
یکی آن را در زر ورق اسلامی عرضه کرده و
دیگری در زر ورق چپ افراطی
13
در 22 بهمن
بهمن عظیمی بر سر جامعه افتاده است:
ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی
بر انقلاب بورژوائی سفید
غلبه کرده است.
14
این را رستاوراسیون (غلبه ارتجاع بر انقلاب)
می نامند.
15
رستاوراسیون در فرانسه هم رخ داده است.
ولی پس از 30 سال دوباره
بورژوازی به قبضه مجدد قدرت نایل آمده است.
16
اجامر فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی
عنگلاب کرده اند
یعنی پس از شکست انقلاب بورژوائی
عن را گلاب کرده اند و به خورد خلایق داده اند.
17
کسی حق ندارد
حقیقت عینی را انکار کند.
به هر دلیلی هم که باشد.
18
انقلاب یعنی اعتلای جامعه از مرحله نازل به عالی
و نه برعکس
19
ارتجاع
یعنی سقوط جامعه از مرحله بورژوائی (عالی)
به مرحله فئودالی ـ صدر اسلامی (نازل)
20
البته
حالا اجامر همان ارتجاع سرخ و سیاه
(اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی)
بورژوا شده اند.
21
ناصر مکارم شیرازی
جزو تجار است
22
کروب
جزو بورژوازی خدماتی است
بیمارستان و غیره دارد.
23
رهبران فدائی و مجاهد و غیره
شرکت های تجاری و تولیدی و خدماتی و تروریستی و فرهنگی (30 عن عن و بی بی 30 و غیره)
باز کرده اند.
24
قانون حیات اجتماعی همین است:
جلاد هر انقلاب
خواه و ناخواه
مجری وصایای انقلاب مغلوب است.
25
اجامر جماران و جمکران
انقلاب بورژوائی سفید را
به هر مصیبتی هم که باشد
تداوم می بخشند.
26
جهنم جماران
اکنون کاپیتالیستی تر از زمان شاه است.
همه چیز خرید و فروش می شود
حتی دل و قلوه کودکان مردم
حتی دختران بی کره و با کره مردم
این آمار ها اعتبار ندارند.
شما نمی توانید از این چند صد هزار نفر
5 نفر عضو بگیرید
که به اندازه ارزنی
مغز اندیشنده در کله داشته باشد.
مون عیرانی
1
منظور از گروه های اجتماعی چیه؟
2
تو هم که دیواری کوتاهتر از دیوار ممد رضا و پسرش
پیدا نکرده ای
3
ممد رضا
از حمایت وسیع توده ای
(دهقانان و پیشه وران و کارگران)
برخوردار بوده است.
4
ممد رضا
ضمنا از حمایت امپریالیسم برخوردار بوده است.
20 هزار مستشار یانکی در عیران بوده اند.
5
سقوط رژیم برخاسته از انقلاب بورژوائی سفید
در نتیجه اتحاد ارتجاع سیاه و سرخ داخلی
(مفهومی از کتاب انقلاب سفید)
و امپریالیسم بوده است
6
به توطئه امپریالیسم
همه رژیم های لائیک در منطقه
سرنگون شدند
تا جای آنها با رژیم های فئودالی ـ فوندامنتالیستی پرشود.
7
تو کجائی تا شویم ما چاکرت
چارقت دوزیم کنیم شانه سرت
ای محتشم؟
آره.
1
مفهوم «حاکمیت مذهب» درست نیست.
2
حاکمیت همیشه طبقاتی است.
3
حاکمیت توسط طبقه حاکمه برقرار می شود.
4
مذهب یکی از عناصر مهم روبنای ایده ئولوژیکی است.
5
مذهب فرمی از شعور اجتماعی است.
6
شعور
مفهومی فلسفی است
7
شعور
مترادف با روح است.
الف
دیالک تیک ماده و روح
دیالک تیک وجود و شعور
(ماتریالیسم دیالک تیکی)
ب
دیالک تیک وجود اجتماعی ـ شعور اجتماعی
(ماتریالیسم تاریخی)
8
مذهب شعور وارونه است.
9
مذهب روح جامعه بی روح است
10
مذهب
شعور جامعه بی شعور است.
11
مذهب
اما
بهتر از بی شعوری است.
12
روحانیت (و روشنفکریت بطور کلی)
معمار روح جامعه است.
(به قول برشت در رمان توئی)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر