جمعبندی از
مسعود بهبودی
درمان همه درد ها کار است.
مگر سام که درمان ندارد.
حریف الدوله
ـ به تقلید از ممد بن عبدالله ـ
گفت.
پرسیدند:
سام چیست؟
جواب داد:
مرگ
پایان
حالا پیدا کنید دلیل جایگزینی مرگ با سام را
بهتر است که رئالیست باشیم
اوپتیمیسم و پسیمیسم مفاهیم فلسفی اند و
معانی دیگری دارند.
آره.
1
با یک گل
اما
جهان که گلستان نمی شود.
2
یک گل تنها
اصلا به دیده نمی گذرد.
3
برای اینکه
در
دیالک تیک استثناء و قاعده
نقش تعیین کننده از آن قاعده است
اگر چه استثناء
برابر با هیچ و پوچ
نیست
ولی تعیین کننده هم نیست.
خدا از۱۲۴۰۰۰پیامبر
حتی یک نبی"زن" نفرستاده.
زنِ خداپرست گوسپندی ست
که قصاب خود را می پرستد.
حریف
این سخن خالی از ایرادات جدی نیست:
1
اولا در ماورای هستی طبیعی و هستی اجتماعی
خدائی
وجود ندارد
تا احیانا پیامبری بفرستد.
زنیت و نریت پیامبر، پیشکش
2
ثانیا
خدای هستی اجتماعی
خدای واقعی، عینی و حی و حاضر است.
3
خدای حقیقی
خدای خاک است.
4
خدای حقیقی
نتیجه ی تجرید
اعضای مولد و زحمتکش جامعه است.
5
خدای حقیقی
نتیجه ی تجرید
دهقان و عمله و حمال و رفتگر و بقال و حفار و نجار و عطار و بنا و معمار و مهندس و معلم و طبیب و غیره است.
6
هستی اجتماعی
ثمره کار مادی و فکری عرقریز خدای حقیقی
است.
7
زن
به مثابه مولد مضاعف
در کانون این الهیت و خلاقیت قرار دارد.
8
زن
در کانون تولید و بازتولید هستی اجتماعی
و
در رأس توده های مولد و زحمتکش ایستاده است.
9
چون زن
هم مولد و خالق و حافظ و مربی مثل است
و هم مولد مایحتاج مادی و روحی و روانی جامعه و جهان است.
10
خداتر از زن
هرگز خدائی نبوده و نیست و نخواهد بود.
11
دستکم گرفتن زنان و توهین به زنان
در هر لفافه و تحت هر بهانه و به هر دلیل،
نشانه بی خبری از خرد و خدا ست.
نشانه جهل و کفر محض است.
(زمستان سال ۱۳۲۹)
درشب سرد زمستانی
کوره ی خورشید هم،
چون کوره ی گرم چراغ من نمی سوزد
و به مانند چراغ من
نه، می افروزد چراغی، هیچ
نه، فروبسته به یخ،
ماهی که از بالا می افروزد.
من چراغم را در آمد ـ رفتن (رفت و آمد) همسایه ام، افروختم
در یک شب تاریک
و شب سرد زمستان بود
باد می پیچید با کاج
در میان کومه ها خاموش
گم شد او (همسایه) از من
جدا (جدا شد)، ز این جاده ی باریک
و هنوزم (و هنوز مرا)، قصه بر یاد است
و این سخن آویزه ی لب:
«که می افروزد؟
«که می سوزد؟
چه کسی این قصه رادر دل می اندوزد (پس انداز می کند، به یاد می سپارد)؟»
در شب سرد زمستانی
کوره ی خورشید هم،
چون کوره ی گرم چراغ من نمی سوزد.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
حالا
به محسنات هماندیشی
می توان بهتر پی برد.
1
به همین دلیل می توان گفت که
اندیشه در روند هماندیشی اندیشیده می شود و تشکیل می یابد.
2
اگر خلایق به جای لایک الکی زدن به نیت لاس خرکی زدن
هماندیشی می کردند
عیران به ایران بدل می شد.
3
حالا می فهمیم که زادگاه اندیشه
هماندیشی است.
4
خوداندیشی
هم
هماندیشی با خویشتن خویش است.
5
مالیات اما چیز دیگری است.
6
مالیات باید مستقلا مورد بحث قرار گیرد.
7
ولی رشوه گیری اعضای هیئت حاکمه
(وزرا، رؤسا و صدر اعظم ها)
از اعضای طبقه حاکمه
برای کاهش مالیات شان
به معنی خالی کردن غیرمستقیم جیب و سفره مردم است.
8
چون جای خالی عدم پرداخت مالیات
مثلا جای خالی کمک های چندین میلیاردی به بانک ها را
باید از دسترنج مردم پر کنند.
الف
یعنی با افزایش قیمت مایحتاج زندگی
پر کنند.
ب
با کاهش دستمزد
پر کنند.
پ
با افزایش ساعات کار
پر کنند.
ت
با کار ساعتی یک یورو و غیره
پر کنند.
كسى كه حرفه اش دزدى است،
جزو لايه تحتانى و رانده شده جامعه است.
ولى در عرصه هاى ديگرى هم دزدى در جريان است.
كارگرى كه ابزار كار و يا قطعات توليد شده مي دزدد.
دهقان فقيرى كه مشتى گندم در جيب مي ريزد.
كسبه خرده پا كه سنگ ترازويش سبك تر از وزن استاندارد است.
اينان لومپن پرولتاريا نيستند
حریف
1
نکات ارجمندی است که مطرح می شوند.
اگر طرح نمی شدند
اندیشیده نمی شدند
حسن هماندیشی
همین هم است:
نکته اول
كارگرى كه ابزار كار و يا قطعات توليد شده مي دزدد.
دهقان فقيرى كه مشتى گندم در جيب مي ريزد.
1
این پرولتر و دهقان با این کرد و کار
لومپن پرولتریزه می شود و یا پیشاپیش شده است.
2
یکی از منابع تشکیل لومپن پرولتاریا
سقوط طبقاتی خود پرولتاریا و دهقانان است.
3
دزد مادر زاد
هنوز از مادر، زاده نشده است.
نکته دوم
كسبه خرده پا كه سنگ ترازويش سبك تر از وزن استاندارد است.
1
این کرد و کار خرده بورژوازی
ربطی به سرقت و دزدی ندارد.
2
اگرچه بلحاظ فرم و ظاهر
با از آن خود کردن مخفیانه ثروت دیگری (سرقت)
فرقی ندارد.
3
این کرد و کار اما ماهیتا
فرمی از غصب و غارت و استثمار است
که مخفیانه صورت می گیرد.
4
ثروت چندین میلیاردی کوسه و کفتار و سید علی و مکارم و غیره
نیز نتیجه دزدی و اختلاس نیست.
5
بلحاظ محتوا و ماهیت
همان کرد و کار خرده بورژوای بقال است.
6
با این تفاوت فرمال و صوری
که مخفیانه صورت نمی گیرد:
الف
درصد معینی از در آمد نفت
به حساب شخصی کوسه و کفتار ریخته می شود.
مطلقا مجاز و مشروع و قانونی و علنی
ب
زکاتی است که مردم داوطلبانه می دهند.
پ
حقوق کلانی است که آیات عظام
ماهانه دریافت می کنند
ت
رشوه در فرم های متنوع است که
مؤمنین تاجر و سرمایه دار و زمیندار
تحت عناوین شرعی
به جیب شان می ریزند.
ث
و یا ثروتی است که توده خر
به امام زاده ها هدیه می کنند تا بیمار شان شفا یابد
محمد زهری
یگانه شاعری است که
حتی یک شعر در جهت تأیید و تمجید چریک ها نسروده است و هر کجا هم اشاره ای کرده
اشاره ای انتقادی بوده است.
در این شعر نیز هر روشنفکری را مورد خطاب قرار نمی دهد. روشنفکرانی را مورد خطاب قرار می دهد که جدا از بی تباران (توده) در فکر آتش و خون هستند.
محمد زهری
انقلاب را کرد و کار بی تباران می داند
و دودی را که از کومه آنان برمی خیزد
قابل تبدیل به آتش ژرف می داند.
محمد زهری
شاعری از سر تا پا توده ای است
به همین دلیل
به انتقاد از خود می پردازد:
خود را در کنار روشنفکران جدا از توده محسوب می دارد
که
جز از آتش و خون نمی گویند،
محمد زهری
میان آتش ژرفی که از کومه ها شعله ور می گردد
و حرف اتشین روشنفکران جدا از توده مرزبندی می کند
محمد زهری
با توده همراه است
نه با آن تیره از روشنفکرانی که
همه چیزشان به راه است و هر اقدام آنها جز خودنمایی روشنفکرانه نیست.
میان شعر محمد زهری و شعر احمد شاملو
هیچ همسوئی وجود ندارد.
حریف
آره
محمد زهری
شاعری و شخصیتی
از طراز دیگری است.
او
کمترین تشابه ایده ئولوژیکی
به
آل احمد و ساعدی و شاملو و غیره ندارد.
محمد زهری فیلسوفشاعر است
شاعر توده است
از ابدیت عزت انسانی
اینجا سخنی نرفته.
1
سخن از این است که عزت انسانی
ارجمندتر از صورت زیبای انسانی است که
دیر یا زود از بین می رود.
2
عزت انسانی را هم می توان با ذلت انسانی جایگزین ساخت
جایگزین هم می سازند.
3
عزت انسانی اما معیار آدمیت آدم ها ست.
4
عزت انسانی
میان آدم و لات و لومپن و لاشه و لاشخور
مرزبندی می کند.
5
صورت زیبا
ولی
نه.
6
هر زباله ای را می توان به خوشمزه ترین اطعمه تبدیل کرد و
به خورد خلایق داد.
ادویه جات برای همین هم هستند.
7
صورت زیبا
بدون عزت والا
به قول سعدی
نقش دیوار است.
8
امروزه
هر سوسکی را عکاسان و فیلم برداران می توانند
به مهروئی و یا پلی بوئی مبدل کنند.
9
عکسی که از اجامر با عمامه و بی عمامه طبقه حاکمه
نشان خلایق می دهند
عکس های مانی پولیزه گشته اند.
10
حتی هنرپیشه ها
آن نیستند که در فیلم ها نمودار می گردند.
تصور رایجی است
ولی
اشکال این تصور کجا ست؟
نه.
1
دزد
جزو تحتانی ترین لایه اجتماعی است.
2
دزد
جزو لومپن پرولتاریا ست.
3
مهم هم نیست که از فرط فقر دزدی می کند و
یا از روی عادت
و یا به هر دلیل دیگر
4
طبقه حاکمه
نه تحتانی ترین لایه اجتماعی
بلکه فوقانی ترین لایه اجتماعی است.
5
اشکال این تصور این است که
خلایق خر خیال می کنند که روحانیت
از سال 1358 جزو طبقه حاکمه شده است.
6
روحانیت
از همان فاز آخر کمون اولیه و آغاز جامعه برده داری
جزو طبقه حاکمه بوده است.
7
فرق روحانیت با طبقات حاکمه دیگر
این است که
هم جزو طبقه حاکمه است و هم ایدئولوگ طبقه حاکمه است.
8
هم از توبره می خورد و هم از آخور
9
هم از رعایای املاک موقوفه و کسبه موجر مستغلات و غیره
بهره مالکانه و اجاره و قسط ماهانه می گیرد
و هم احسان و انفاق و زکات و غیره می گیرد.
10
روحانیت
توده را بطرز مضاعف و حتی بیشتر
مورد استثمار قرار می دهد.
11
روشنفکران بورژوائی هم به همین سان:
هم در مؤسسات کاپیتالیستی شان کارگران را استثمار می کنند
و هم بخشی از درآمد آنان را به صور مختلف
از آن خود می کنند.
مثلا از طریق فروش آثار خود
از طریق سخنرانی
مشاوره و غیره
12
به قول رسانه های امپریالیستی
همین لافونتن «کم و نیست»
از فروش کتابش
چندین میلیون یورو به جیب زد.
13
این کتاب لافونتن
ظاهرا
در انتقاد از حزب سوسیال ـ دموکرات
شرودر
نوشته شده بود.
14
بعد از 11 سپتامبر
بازار کتاب
پر شد از زباله های مربوط به فوندامنتالیسم
15
بدین طریق
جیب توده خالی می شود
و ضمنا ایده ئولوژی طبقه حاکمه به خورد توده داده می شود و توده بلحاظ ایده ئولوژیکی مسموم می شود.
16
توده هم فیلم می بینند و بابت آن پول می دهد و
هم بلحاظ ایده ئولوژیکی مسموم می شود.
آن سان که داوطلبانه تر برای اربابان جان می کند.
نظر شما درست بوده.
1
ما از ایران بی خبریم.
2
کوسه
به قول درست شما
نه فردی، بلکه جریانی است.
3
خطی است.
4
ما نمی دانیم چه خطی است.
چون از ایران خبر نداریم.
5
خور و خواب و ثروت کوسه و کفتار
بلحاظ کمی افزایش یافته
ولی بلحاظ کیفی
قبلا هم نان شان در روغن بوده است.
6
کوسه و کفتار
حتی پس از پیروزی انقلاب بورژوائی سفید
حمایت می شدند.
7
کوسه
شخص و شخصیت بوده است.
8
دیالک تیک شخصیت و جامعه (تاریخ)
پله خانف
9
خودویژگی کوسه این بوده که
او
هم عضو طبقه حاکمه بوده
و
هم ایدئولوگ طبقه حاکمه بوده
10
تجسم (جسمیت یابی)
ذات و عکس بوده.
12
در وجود کوسه
طبقه و ایده ئولوژی درهم ذوب شده بودند.
آن سان که تمیز و تفکیک شان محال بود.
13
جوج و جورج ابن جورج هم بسان کوسه اند.
14
ایراد این شعر حریف
در پردازش شاعر به خور و خواب کوسه است.
15
کوسه
قبل از قبضه قدرت هم همین بوده است.
بلحاظ خور و خواب و خشم و شهوت
فرق کیفی نکرده است.
آره.
1
سیاوش کسرائی هم همین کار را کرده است:
2
«بر حسن دوست افزوده»
است.
3
اما بعدها
ـ بدتر از سگ ـ
پشیمان شده است.
4
به دلیل همین
به حسن دوست فزودن و عیب دوست نگفتن
بدترین بلاها بر سر دوستان و خود و اهل و عیالش آمده است.
5
اندرز سعدی رئالیست و راسیونالیست (واقعگرا و خردگرا)
به شرح زیر است:
الف
حبیب (دوست) هر کس باید طبیب او باشد.
ب
یعنی به او داروی تلخ تجویز کند
تا شفا یابد.
5
زنده باد سعدی
گوهر تابناک خطه شیراز
حکومت سه کولر،
الله چیست؟
اصلاحات ارضی
کذائی نبوده اند.
انقلاب سفید
انقلاب به معنی حقیقی کلمه بوده است.
مقاوت مسلحانه ارتجاع سرخ و سیاه
(به قول مؤلفین کتاب انقلاب سفید)
و سرنگونی شاه
توسط ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی
درست به دلیل
ضد فئودالی بودن انقلاب سفید بوده است.
آره.
صلح
البته از در عقب
1
وقتی او با ما روی کار آمد
از ما بهتران به او با ما
جایزه صلح دادند.
2
طنز تهوع آور تاریخ همین است.
3
او با ما
به خرناسه ای گفت:
هری.
4
ما آمده ایم
هزاران جنگ به راه اندازیم و
خاور میانه و نزدیک و دور را
به خاوران تبدیل کنیم
که اجامر عیرانی
بهشت زهر آ می نامند.
عالی که چه عرض کنیم.
1
تهوع آور است
2
آدم از زندگی سیر می شود.
3
فکر می کنید، دلیل هزار چهرگی آدم ها چیست؟
5
چرا آدم ها با هزار ماسک و نقاب زندگی می کنند؟
6
یکی از فرم های نمودین این چند چهرگی
انتشار بی شکیب
عکس های متنوع از خویشتن است.
7
چرا خلایق به یک عکس اکتفا نمی ورزند؟
8
چه نیتی از تنوع عکس ها دارند؟
9
آدم دو چهره
در آخر الزمان
نعمت بزرگی است و
حکم کیمیا دارد.
10
آدم ها این روزها
صد چهره دارند.
11
آدمیان صد چهره
هم
خودشان کلافه اند
و
هم
همنوعان شان را کلافه می کنند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر