ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور
در آن روزها
جاذبه
نام چریک
کوچه و خیابان را پر کرده بود.
چریک
در قصه ها و تخیلات جوان ها
قهرمان
نجات و پیروزی بود
اما توده های میلیونی به این پیامبر تفنگ بدوش و
طاغی،
با
تردید و ناباوری می نگریستند.
گلسرخی
با یال و کوپال مردانه خود تجسم یک چریک بود.
·
برای تأمل
روی مفاهیم حیدر در این بند از سخن او، بهتر
است که آن، نخست تجزیه و بعد تحلیل شود:
1
در
آن روزها
جاذبه
نام چریک
کوچه و خیابان را پر کرده بود.
·
این نظر حیدر ـ
در تحلیل نهائی ـ رئالیستی است، ولی عاری از نقص و عیب و ایراد نیست.
·
اگر حیدر با توده
مردم رابطه داشت، متوجه می شد که جاذبه نام چریک توده گیر نبوده است.
·
اگرچه در نگاه
سرسری و ساده لوحانه و ساده گرانه چنین به نظر می رسید.
·
جاذبه نام چریک در
جامعه حاکم نبوده است.
·
بلکه در سپهر قشر
اجتماعی روشنفکر حاکم بوده است.
·
چون حیدر، خود
یکی از اعضای قشر روشنفکر بوده، قیاس به نفس می کند و خیال می کند که نام چریک
کوچه و خیابان را پر کرده است.
·
سؤال این است که
چرا چنین بوده است؟
·
چرا در سال های
قبل از 28 مرداد جو چریکی در «جامعه» حاکم نبوده است؟
·
چرا در آن سال ها
نثر و نظم مطبوعات حزب توده، توده ای بوده است و نه اقلیتی ـ روشنفکری، «نویدی» و
«به سوی حزبی»؟
2
در آن روزها
جاذبه نام چریک
کوچه و خیابان را پر کرده بود.
·
برای دادن پاسخ
به این پرسش ها باید شرایط اوبژکتیو و سوبژکتیو جامعه را در هر دو برهه تاریخی در
نظر گرفت:
3
·
در دهه قبل از 28
مرداد، در پی شکست فاشیسم و پیروزی «سوسیالیسم» جامعه در جنب و جوش انقلابی بوده است.
·
جنبش اجتماعی در
این دهه، جنبش توده ای بوده است.
·
درست به همین
دلیل، به چریک کذائی اعتنائی نبوده است.
·
قهرمان در صدف
سینه توده پرورش می یافت و در لحظه معینی بیرون آورده می شد.
·
آرش کمانگیر
سیاوش کسرائی انعکاس هنری ـ استه تیکی ـ تئوریکی این شرایط عینی و ذهنی است.
4
در آن روزها
جاذبه نام چریک
کوچه و خیابان را پر کرده بود.
·
در دهه پس از
پیروزی انقلاب بورژوائی سفید، توده ـ در تحلیل نهائی ـ در سنگر انقلاب بورژوائی
سفید است.
·
اگرچه برای طبقه
حاکمه بورژوائی مدرن، هراس انگیز است.
·
توده های دهقانی،
کارگری و پیشه وری در انقلاب سفید، تحقق شعارهای ضد فئودالی ـ ضد روحانی حزب توده
را استنباط می کنند و به حمایت از آن می پردازند.
·
درست به همین
دلیل، جنبش نه توده ای، بلکه ضد توده ای است.
·
ارتجاعی است.
·
فئودالی، فاشیستی،
فوندامنتالیستی است.
5
در آن روزها
جاذبه نام چریک
کوچه و خیابان را پر کرده بود.
·
یورش ارتجاعی بر
دژ های انقلاب بورژوائی سفید توسط اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی
سنتی ـ بازاری آغاز می شود.
·
این یورش ضد
انقلابی ولی نه تحت پرچم واحدی، بلکه در صور متنوع و تحت پرچم های رنگارنگ صورت می
گیرد.
6
در آن روزها
جاذبه نام چریک
کوچه و خیابان را پر کرده بود.
·
سنگر اصلی ارتجاع
فئودالی، حوزه های «علمیه» و مساجد و منابر سنتی و مدرن بوده است.
·
روحانیت تحت
رهبری روح الله خمینی، در صدد بازپس گیری امتیازات فئودالی اش برمی آید.
·
روحانیت بغایت
عقب مانده و کپک زده و منفی و منفور ولی در مقابل انقلاب بورژوائی مدرن، تاب
مقاومت ندارد.
·
به همین دلیل به
مدرنیزاسیون مؤسساتی (نهادی)، تئولوژیکی و تئوریکی خود در زمینه هائی مبادرت می
ورزد.
7
در آن روزها
جاذبه نام چریک
کوچه و خیابان را پر کرده بود.
·
در این دهه است
که آثار جلال آل احمد به مثابه نماینده فاشیسم و فوندامنتالیسم اسلامی و سید قطب و
غیره به مثابه نمایندگان فوندامنتالیسم سنی وسیعا تألیف، ترجمه، تبلیغ و توزیع می
شوند و در اختیار قشر روشنفکر جامعه با تمایلات عمدتا مذهبی، قرار می گیرند.
·
مبلغین مدرنی
زباله های مذهبی ـ خرافی دیرینه را نه فقط از منابر سنتی، بلکه از مساجد و حسینیه
های مدرن مجهز به میکروفن و میز و صندلی به خورد اقشار بینابینی (خرده بورژوائی ـ
نیمه بورژوائی ـ نیمه فئودالی) می دهند.
·
از چهره های
سرشناس این مبلغین، همان آیت الله معروف فلسفی، دکتر علی شریعتی و اجامر دیگر
معروف خاص و عام اند که آثار مبتنی بر عوام فریبی شان وسیعا چاپ و منتشر و تبلیغ و
توزیع می شوند.
8
در آن روزها
جاذبه نام چریک
کوچه و خیابان را پر کرده بود.
·
از درون همین
مؤسسات مذهبی بلحاظ فرم و ظاهر مدرن است که گروهک های تروریستی ـ مذهبی ـ
«کمونیستی» به عنوان بازوان مسلح ارتجاع
فئودالی ـ روحانی بیرون می زنند.
·
معروف ترین این
گروهک های تروریستی، خود را سازمان مجاهدین خلق و چریک های فدائی خلق می نامند.
·
منبع الهام هر دو
سازمان تروریستی، جلال آل احمد (نماینده فاشیسم و فوندامنتالیسم اسلامی) و احمد شاملو (نماینده فاشیسم) هستند.
9
در آن روزها
جاذبه نام چریک
کوچه و خیابان را پر کرده بود.
·
سازمان مجاهدین
خلق، سازمان ارتجاعی عجیب و غریبی است، که از سوئی ضد انقلاب بورژوائی سفید است و
از سوی دیگر «ضد امریکائی» است و حتی با سازمان امنیتی ـ اطلاعاتی اتحاد شوروی در
رابطه قرار دارد و مأموریت ترور شخصیت های امریکائی را به عهده می گیرد و اجرا می
کند.
·
آن سان که رهبری فلسفه
فقیر حزب توده، گیج می شود و به انتشار زباله های این سازمان از پیک ایران می
پردازد.
·
ادبیات این
سازمان آنارشیستی ـ مذهبی، حتی روح الله خمینی را به هراس می افکند.
·
ادبیات سرشته به
هارت و پورت عوامفریبانه که خالی از هر محتوای معنامند است.
·
روح الله خمینی
همانقدر از جفنگیات این اجامر می فهمد که از نوشته های دکتر تقی ارانی فهمیده است
و به نماینده مجاهدین می گوید:
·
از جفنگیات تان
بوی ادبیات ارانی به مشام می رسد.
10
در آن روزها
جاذبه نام چریک
کوچه و خیابان را پر کرده بود.
·
سازمان فدائیان
خلق نیز از حوزه «علمیه» و بازار نشئت می گیرد.
·
امیر پرویز پویان
قبل از «کم و نیست» شدن، آخوند بوده است و مسعود و مجید و مستوره احمد زاده، در
خانواده ای نیمه فئودالی ـ نیمه بورژوائی «تربیت» شده اند.
·
پدر احمد زاده ها
ـ طاهر احمد زاده ـ پس از شکست انقلاب بورژوائی سفید و روی کار آمدن مجدد روحانیت، استاندار خراسان (؟) می شود.
سران فدائی، جلال و ساعدی
·
الهام بخش این
سازمان فئودالی ـ فاشیستی علاوه بر جلال آل احمد و احمد شاملو، غلامحسین ساعدی هم
بوده است که با انتشار نمایشنامه هائی از قبیل «از همه جا می توان شروع کرد»، به
تبلیغ چریکیسم (آنارشیسم) و تروریسم می پردازد.
·
در این اثر ساعدی
دیوانه، در تئاتری، نمایشنامه ای دوبار اجرا می شود:
الف
·
بار اول برای
اعضای معمولی جامعه که به خیر می گذرد.
ب
·
بار دوم برای
افراد مرفه جامعه که هنرپیشه ها به جای اجرای نمایشنامه، با نارنجک و خمپاره و مسلسل
وارد صحنه می شوند و همه تماشاگران را آش و لاش و لاشه می کنند.
11
در آن روزها
جاذبه نام چریک
کوچه و خیابان را پر کرده بود.
·
تشکیل جو چریکی
در سپهر اقشار بینابینی اولا حاکی از این حقیقت امر است که از دیرباز، «قلم به
دست» طبقه حاکمه انگل و استثمارگر است.
·
از همان روز اول
تشکیل نظام برده داری، کار سنگین مادی به عهده توده های مولد و زحمتکش گذاشته شده است
و کار های سبک فکری (حرفه روشنفکران) به عهده اعضای طبقه حاکمه انگل و استثمارگر.
·
به همین دلیل،
پیدا کردن روشنفکر توده ای در جامعه و جهان، شباهت غریبی به پیدا کردن سوزنی در
کاهدان دارد.
·
به همین دلیل است
که کارهای فکری، فلسفی، هنری و علمی عمدتا در انحصار اعضای طبقه حاکمه انگل و
استثمارگر است.
·
تعداد علما،
فلاسفه، شعرا، نویسندگان، سیاستمداران، روحانیان توده ای بغایت اندک است.
·
در همان جامعه
ایران در زمان حیدر مهرگان، هر روز صدها عمله و دهقان و حمال و رنجبر در حین کار
کشته می شدند، ولی کسی شعری راجع به آنان نمی سرود.
·
کسی، حمالی را که
زیر بار سنگین، کمرش شکسته و مرده، «شیراهنکوهمرد» نمی نامید.
·
کسی از غرق شدن
صدها صیاد در صید شبانه، اسطوره ارس «صمد بهرنگی» نمی ساخت و رژیم حاکم را مسئول قتل
آنان قلمداد نمی کرد.
·
این ایدئالیزه
کردن ها فقط در مورد اعضای متعلق، وابسته، مفید به طبقه حاکمه ـ چه در قدرت و چه
در مبارزه برای برگشت به قدرت ـ صورت می گرفت.
12
در آن روزها
جاذبه نام چریک
کوچه و خیابان را پر کرده بود.
·
تشکیل جاذبه و جو
و جریان برای این و آن، نه روندی خود به خودی، بلکه روندی سوبژکت مند است.
·
این اشرافیت بنده
دار و فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی ـ بازاری است که قلم در دست دارد و برای
مشتی نیهلیست چه بسا فاشیست و فوندامنتالیست، جذبه و جاذبه و محبوبیت و کر و فر
فراهم می آورد تا سوار بر شط خروشان خون خلق، دوباره زمام امور را به دست گیرد و
جامعه را به چارمیخ کشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر