زیر خاکستر
تحلیلی
از
شین
میم شین
گفته
بودند که از دل برود یار، چو از دیده برفت
سال
ها است که از دیده ی من رفتی، لیک
دلم
از مهر تو آکنده، هنوز
·
معنی تحت اللفظی:
·
قدما گفته اند، که اگر یار برود و دیگر دیده نشود، از
یاد آدمی هم می رود.
·
تو اما سال ها ست که رفته ای، ولی دل من از مهر تو اکنده است.
·
این ضرب المثل معروفی است که جامه شعر پوشیده است.
·
ولی محتوای علمی و فلسفی این ضرب المثل چیست؟
1
گفته
بودند که از دل برود یار، چو از دیده برفت
·
در این ضرب المثل و در بخش اعظم ضرب المثل ها، خرد
کلکتیو همبود های (اجتماعات) بشری تقطیر و تبلور می یابد و دهن به دهن، سینه به
سینه، نسل به نسل نقل می شود.
·
ضرب المثل ها، نتیجه نهائی استحاله ی تجارب عینی نیاکان ما
به دانش تجربی اند.
2
گفته
بودند که از دل برود یار، چو از دیده برفت
·
در این ضرب المثل، اولا دیالک تیک حسی و عقلی به شکل دیالک
تیک از دیده رفتن و از دل رفتن بسط و تعمیم می یابد.
·
اگر کسی دیده نشود (شناخت حسی)، در آیینه ذهن آدمی هم منعکس نمی شود تا مغز آدمی
روی آن رؤیت (سیگنال حسی) کار کند و شناخت عقلی از او فراهم آید و به خاطر سپرده
شود.
·
حیرت انگیز، فخر انگیز و ضمنا ستایش انگیز است که نیاکان
ما به دیالک تیک حسی و عقلی واقف بوده اند.
·
در حالیکه هم اکنون خیلی از زعمای
قوم کمترین خبری از آن ندارند.
3
گفته
بودند که از دل برود یار، چو از دیده برفت
·
در این ضرب المثل، ثانیا دیالک تیک تجربه و دانش تجربی به
شکل دیالک تیک از دیده رفتن و از دل رفتن بسط و تعمیم می یابد.
·
حق با نیاکان خرد ورز خردگرای
خردمند ما ست:
·
منشاء دانش، تجربه است.
·
بدون تجربه مستقیم و یا غیر مستقیم، یعنی بدون تجربه
شخصی و یا نوعی (تاریخی)، دانش تجربی تشکیل نمی شود.
·
نمی تواند هم تشکیل شود.
·
زادگاه اندیشه، عمل است.
·
چه عمل بی واسطه و شخصی و مستقیم.
·
چه عمل با واسطه، نوعی، همنوعی، تاریخی و غیر مستقیم.
4
گفته
بودند که از دل برود یار، چو از دیده برفت
·
می توان گفت که نیاکان ما به دیالک تیک پراتیک و تئوری (عمل
و نظر) وقوف داشته اند.
·
این که هنوز چیزی نیست.
·
نیاکان ما با فراستی شگفت انگیز و فخر انگیز، صدها سال قبل
از تدوین فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی، به این نتیجه مطلقا علمی و درست رسیده اند
که در دیالک تیک پراتیک و تئوری، نقش تعیین کننده از آن پراتیک (از دیده رفتن) است.
5
گفته
بودند که از دل برود یار، چو از دیده برفت
سال
ها است که از دیده ی من رفتی، لیک
دلم
از مهر تو آکنده، هنوز
·
شاعر خیال می کند که ضرب المثل فوق الذکر اعتبار ندارد.
·
چون جانان از دیده اش رفته، ولی از دلش نرفته است.
·
شاعر به سبب فقر فلسفی، نمی داند که یادهای نامیرا، خودآ نیستند.
·
یادها نتایج به دیده گذشتن ها هستند
که در اعماق دل (ضمیر) (حافظه) آدمیان ذخیره، انبار و تلنبار می شوند و به بهانه ای دوباره از اعماق
کنده می شوند و بالا می آیند.
·
در نتیجه، به یاد آدمیان می آیند.
·
آثار هنری ـ در تحلیل نهائی ـ نتیجه
یاد آوری به دیده گذشتن های متنوع در ایام
گذشته اند.
·
بدون تجربه، دانش تجربی هم وجود ندارد.
6
گفته
بودند که از دل برود یار، چو از دیده برفت
سال
ها است که از دیده ی من رفتی، لیک
دلم
از مهر تو آکنده، هنوز
·
نیاکان ما در این ضرب المثل، ضمنا دیالک تیک اوبژکتیو و سوبژکتیو
(دیالک تیک عینی و ذهنی) را به شکل دیالک
تیک از دیده رفتن و از دل رفتن بسط و تعمیم داده اند.
·
این که هنوز هنر نیست.
·
هنر نیاکان ما این است که نقش تعیین کننده را در دیالک
تیک اوبژکت شناخت ـ سوبژکت شناخت از آن اوبژکت شناخت دانسته اند.
·
این فراست و درایت نیاکان ما هم حیرت انگیز است، هم
مطلقا علمی است، هم مارکسیستی ـ لنینیستی است و هم ستایش انگیز و فخر انگیز است.
·
این به معنی تره خرد نکردن نیاکان
خرد ورز خردگرای خردمند ما به سوبژکتیویسم معرفتی است که یکی از انحرافات معرفتی ـ
نظری وسیعا رایج در جهان و بویژه در ایران است.
·
مراجعه کنید به سوبژکتیویسم در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
خیلی از روشنفکران وطنی و بین
المللی در برخورد به چیزی و یا اندیشه ای به جای بررسی خود آن چیز و یا اندیشه، فوری خویشتن خویش را در کانون کاینات قرار می
دهند و اعلام می دارند:
·
من با این نظر موافقم و یا مخالفم.
·
حضرات خیال می کنند که بدین طریق،
شق القمر کرده اند.
·
اصلا نمی دانند که موافقت و یا
مخالفت کسی با اندیشه ای و یا با کاری، کم ترین ربطی به صحت و سقم آن اندیشه و کار
ندارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر