جمعبندی از
مسعود بهبودی
بخشی از اصلاحات در دوره حکومت فرقه دمکرات آذربایجان
از کتاب ریچارد کاتم
1
اعطای حق رأی و حق انتخاب شدن به زنان
برای اولین بار در ایران و خاورمیانه
2
اصلاحات ارضی و تنظیم مقررات عادلانه
در روابط مالکان زمین و دهقانان
3
تاسیس دانشگاه آذربایجان در تبریز
4
استفاده از زبان آذری در کنار زبان فارسی
در مدارس و ادارات دولتی در آذربایجان
5
صرف 70 درصد درآمد مالیاتی و گمرکات آذربایجان
برای رشد و توسعه خود منطقه
6
تشکیل انجمن های ایالتی مقرر در قانون اساسی ایران
7
ممنوع اعلام کردن تنبیه بدنی و شکنجه
8
تصویب قانون جامع کار
9
تأسیس شوراهای نظارت دولتی بر کار
10
افتتاح فروشگاه های دولتی با قیمت های ثابت برای مواد غذایی
11
تأسیس کلاس های سواد آموزی، مدارس و دانشگاه به زبان آذری
12
قرار دادن درمانگاه های رایگان در اختیار مردم
13
آسفالت کردن خیابان ها
برای اولین بار در تبریز و زنجان
14
تأسیس ایستگاه رادیویی
15
اصلاحات فرقه چنان گسترده بود که حتی مخالفان شان قبول کردند که خدمات یک ساله فرقه بیش از کارهای دوران بیست ساله رضاشاه بود.
پایان
محمد زهری
بزرگ ترین شاعر ایران است
فیلسوفشاعر است.
تو باید اشعارش را بخوانی و لذت ببری
در سطح جهان نظیر ندارد.
غول آسا ست
تو زلزله و توفان واقعی را مورد
تجرید قرار می دهی.
1
یعنی خصوصیات فردی هر کدام را دور می ریزی و
وجه مشترک همه را مثلا پدیده عینی و طبیعی بودن شان را عمده می کنی و آن را جبر می نامی
2
به همان سان که
سرو و صنوبر و سپیدار را مورد تجرید قرار می دهی.
3
یعنی خصوصیات فردی هر کدام را دور می ریزی
و وجه مشترک همه را عمده می کنی و درخت می نامی
4
اول این تجرید را تمرین کن
5
مثلا حسن و حسین و علی را تجرید کن
6
زینب و پری و مریم را تجرید کن
ساغر
به دنبال تو بوده ام
سوار بر بال های نوازشگر باد برین
به دنبال عطر باران خورده جنگل سبز تنت
و فرود آمدم در سرزمینی که
پرواز هایش همیشه واپس افتاده اند.
اینجا کسی به تو بال و پر تعارف نمی کند
تو اما بال و پر من باش
تا من
بر تاج بلندقامت ترین کاج آسمان جنگل
روشن ترین آشیانه آرام را
برایت بیافرینم
که تو اش رنگین کمانی
پایان
اینجا کسی به تو بال و پر تعارف نمی کند
تو اما بال و پر من باش
1
اگر در آنجا بال پر دادن و یا قرض دادن که سهل است،
حتی بال و پر تعارف نمی کنند،
پس برای چی از حریف می خواهی که بال و پر تو باشد؟
یعنی خودش را به درجه بال و پر تنزل دهد.
2
ضمنا چرا برای خودت بال و پر «نمی آفرینی»
تا محتاج حریف نباشی؟
3
علاوه بر این
کسی که عاجز از بال و پر آفریدن برای خویشتن است
چگونه می خواهد برای حریف
آنهم در تاج کاج
آشیانه بسازد؟
4
حالا نمی شود
ـ قبل از همه ـ
به فکر خویش باشی
تا ما هم بر ضریح تو دخیل ببندیم
و بدان دل، خوش کنیم؟
5
تواش رنگین کمانی
یعنی تو رنگین کمان آشیانه ای هستی که
من بر تاج کاج می افرینم.
حریف
لطفاً ، مطلبى يا مطالبى را كه بتونه مشخصاً به مفهوم تجريد بپردازه
در دايرة المعارف معرفى كنيد
من تنها چيزى كه از تجريد مى دونم ،
اينه كه وجه تشابه و وجه مشترك چيزها
منجر به شكل گيرى مفهومى كلى از آن چيزها در ذهن مى شود
1
تعریف تو از تجرید درست است.
2
در گفتگوی ستاره و سار مثال زیاد زده ایم
3
تمرین کن:
الف
چگونه به مفهوم خانه می رسی؟
ب
چگونه به مفهوم اسب می رسی؟
4
تو همه خانه ها را در نظر می گیری
همه مشخصات فردی شان را مورد صرفنظر قرار مید هی
آنچه می ماند
وجه مشترک آنها ست.
5
مثلا مکانی برای در امان ماندن از سرما و گرما و ددان و دزدان
6
زادگاه مفهوم خانه همین جا ست.
7
مفهوم خانه
وجود خارجی ندارد
فقط در ذهن تو وجود دارد.
8
مفهوم خانه
چیزی انتزاعی و یا مجرد است و نه مشخص
9
راه رفته را اگر بر گردی
از خانه مجرد و یا انتزاعی به
خانه حسن
خانه حسین
خانه علی
می رسی
10
به خانه های مشخص می رسی
11
دیالک تیک مجرد و مشخص
12
هراکلیت
پدر دیالک تیک
از رفت و برگشت راه واحد سخن می گفت:
الف
راه واحدی را می روی و برمی گردی
ب
مثلا زلزله و توفان و آتشفشان و خشکسالی را مورد
تجرید قرار می دهی و به جبر و یا ضرورت می رسی
پ
بعد از جبر و یا ضرورت که مجرد است و فقط در کله هست
برمی گردی
همان راهی را که رفته ای
و به زلزله و توفان و آتشفشان و خشکسالی و هزاران پدیده مشابه دیگر می رسی
13
هنر تفکر مفهومی
همین توان رفت و برگشت است.
14
تو سعی کن
تجرید و تعمیم را تمرین کنی
این بهترین طریق
برای فهم و هضم و جذب تفکر مفهومی و مفاهیم است:
مثال
1
تجرید:
گذار از سرو و صنوبر و سنجد و سپیدار
به مفهوم انتزاعی درخت
2
بسط و تعمیم:
برگشت از درخت به
سرو و صنوبر و سنجد و سپیدار
3
همین را مثلا در مورد جبر و اختیار
(ضرورت و آزادی)
بعد در مورد بقیه مفاهیم
مثلا
ساختار عنصر سیستم
تمرین کن
4
اشعار و آثار سعدی
بهترین وسیله برای تمرین مفاهیم و دیالک تیک ها هستند
اگزیستانسیالیسم
یکی از مکاتب فلسفی مهم امپریالیسم است
1
اگزیستانسیالیسم
در آلمان فلسفه حیات نام دارد.
در فرانسه اگزیستانسیالیسم
2
فلسفه حیات و پوزیتیویسم
دو جریان اصلی در فلسفه امپریالیستی اند.
3
فاشیسم (ناسیونال ـ سوسیالیسم)
در منجلاب فلسفه حیات
رشد کرده است.
4
نیچه
الهامبخش و فیلسوف فاشیسم می گوید:
وقتی نزد معشوق تان می روید
شلاق را فراموش نکنید.
5
تار و پود فلسفه امپریالیسم
بر زن ستیزی و زحمتکش ستیزی و کلا ضعیف کشی
مبتنی است.
6
شاید در این زمینه هم حق با کامو وشرکاء باشد:
7
زنان
زحمتکشان خانه و کارخانه (مزرعه) اند.
زحمتکشان مضاعف اند
8
زنان از سوی دیگر مولدان مثل اند.
زاینده و پرورنده و مربی و روان پزشک و سپور خانه و رختشوی وآشپز و الی آخر اند.
9
زنان به همین دلیل زودتر از مردان
پیر و شکسته و به قول بعضی ها زشت می شوند.
10
این ولی در ذات زن ها که نیست
11
این
در ذات سیستم اجتماعی ـ اقتصادی است
که نیمه دیگر را تضعیف می کند.
12
کامو حقیقت ستیز است و نه حقیقت شناس
چه رسد به حقیقت گو
13
مثال:
او در اثرش تحت عنوان
بیگانه
در نهایت بی شرمی می گوید:
با خود گفتم:
«زن ها چقدر زشت می شوند!»
14
انگار پیر شدن و زشت شدن
منحصر به زنان است و مردها همیشه خوشگل می مانند
ممنون
عجب جسارت و جرئتی
آخر الزمان است
خلایق با شکلک ها «هماندیشی» (مبادله فکری) می کنند.
سؤال کردن را کسر شأن خود می دانند.
1
ایراد اول این جفنگ البر کامو
ایرئالیستی (ضد رئالیستی) بودن نظر او ست:
قاعدتا باید زن و شوهر هر دو پیر شوند و نه فقط یکی از آنها.
تریاد (تثلیث) تولد ـ رشد ـ زوال
استثناء نمی شناسد.
2
ثانیا
این جفنگ البر کامو از ماهیت آنتی فمینیستی (زن ستیز) او پرده برمی دارد:
او به پیر گشتن همزمان زن و شوهر باور ندارد.
3
او احتمالا در اعماق دل
مردجماعت را همیشه جوان تصور می کند.
4
در قاموس این آدم
زن پیر می شود
مرد اما همیشه همان می ماند که بوده است.
5
به همین دلیل
همبائی مادام العمر زن و شوهر را شق القمر مرد جماعت
جا می زند (و یا برعکس.)
6
در قاموس کامو
به محض اینکه چین و چروکی در صورت «ضعیفه» پیدا شد،
مرد باید دنبال زن جوانی بگردد.
7
اگر احیانا نگشت و با همان زن «مندرس»
عمرش را به پایان رساند
باید به او جایزه نوبل ـ موبل داد.
8
هسته حقیقی نهفته در این اندیشه چیست
که احتمالا خود کامو از آن بی خبر است؟
قبله که سهل است.
1
خود خدا حتی پیچانده می شود و می پیچد
2
هر عوامفریبی می تواند خود را روح الله و رسول الله جا بزند
و میلیون ها هوادار پیدا کند که حاضر باشند از عندام خود بمبی بسازند.
3
خریت توانگر فرد را
به جوش آورد خلق خونسرد را
آره.
ولی این ادعا، در مورد عشق
درست و دقیق نیست:
1
اولا دل، سپرده نمی شود.
2
دل
به قول قدما
از دست می رود.
دل می رود ز دستم
صاحبدلان، خدا را
حافظ الدوله دیلمی
3
این بدان معنی است که دل دادن
دست خود آدم نیست.
4
قوای غریزی ـ ژنه تیکی ـ روحی ـ روانی ـ اتیکی ـ استه تیکی اند
که کسی را واله و شیدای چیزی و یا کسی می سازند.
5
ثانیا دل نه فقط یکبار
بلکه بارها از دست می رود.
6
برای اینکه قوای درونی
عمله حوایج طبیعی ـ اجتماعی ـ فردی آدم ها هستند
و این حوایج نه یکی، نه دو تا، بلکه لا تحد و لا تحسی هستند.
7
دل سپردن اما در مورد دوست
درست و دقیق است:
الف
دوستی نه ایراسیونال (غیر عقلی)،
بلکه راسیونال (عقلی) است.
ب
رابطه ی دوستی
آگاهانه برقرار و یا قطع می شود.
فرمانده عمل
عقل است.
8
در عشق
یعنی از دست رفتن دل
عقل کاره ای نیست.
9
اگر کاره ای باشد،
عشق، عشق نیست.
حساب و کتاب است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر