فریبرز رئیسدانا
(۱۳۲۷)
سرچشمه:
صفحه
فیسبوک روزبه نوید
ویرایش
و تحلیل از
مسعود
بهبودی
«دیدیم»
ـ گفتند خلق، نیمی ـ
«پروازِ
روشنش را. آری»
نیمی
ـ
به شادی از دل ـ
فریاد
برکشیدند:
«با گوشِ جان شنیدیم
آوازِ
روشنش را».
·
معنی تحت اللفظی:
·
نیمی از توده مردم در پاسخ به
فریاد من، گفتند:
·
«پرواز روشن آفتاب را دیدیم.»
·
نیمه دیگر توده مردم، با شادی از
ته دل، فریاد کشیدند:
·
«آواز روشن آفتاب را با گوش جان شنیدیم.»
1
«دیدیم»
ـ گفتند خلق، نیمی ـ
«پروازِ
روشنش را. آری»
نیمی
ـ
به شادی از دل ـ
فریاد
برکشیدند:
«با گوشِ جان شنیدیم
آوازِ
روشنش را».
·
در این بند از شعر شاملو، واکنش
توده (و همکار توده ای شاملو) به انقلاب سفید و استقبال فراگیر از آن، تبیین می
یابد.
·
این بند شعر حاکی از دو استنباط مطلقا
متضاد از انقلاب سفید است:
الف
·
توده مردم (و نماینده ایده
ئولوژیکی توده مردم، همان همکار تهیدست شاملو) ماهیت ضد فئودالی، ضد روحانی و انقلابی آن را با
شم تیزش کشف می کند و به پشتیبانی همه جانبه از آن برمی خیزد.
ب
·
اشرافیت بنده دار و فئودال و
روحانی و بورژوازی سنتی و بخشی از خرده بورژوازی، از آنجمله روشنفکران فئودالی،
فاشیستی و فوندامنتالیستی از قبیل روحانیت و جلال آل احمد و ساعدی و احمد شاملو و امثالهم به تحقیر و تمسخر
و تخطئه انقلاب بورژوائی و ضد فئودالی ـ ضد روحانی سفید کمر می بندند و به دلیل
سابقه ارتجاعی دربار در صدد ناکام سازی آن برمی آیند و بالاخره پیروز می شوند.
·
طرح همین جهنم جماران را جلال آل
احمد ریخته است:
·
تشکیل تئوکراسی فئودالی ـ فوندامنتالیستی
ـ شیعی جماران به تقلید از تئوکراسی فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ مسیحی ـ امپریالیستی
واتیکان.
2
باری
من
با دهانِ حیرت، گفتم:
«ای
یاوه
یاوه
یاوه،
خلایق!
مستید
و منگ؟
یا
به تظاهر
تزویر
می کنید؟
از
شب
ـ
هنوز ـ
مانده
دو دانگی.
ور
تایب (توبه کرده) اید و پاک و مسلمان
نماز
را
از
چاوشان نیامده بانگی.»
·
معنی تحت اللفظی:
·
من ـ حیرت زده ـ گفتم:
·
«این جفنگی بیش نیست.
·
مگر مست و منگ هستید و یا تظاهر و
تزویر می کنید؟
·
هنوز دو سوم شب باقی است.
·
اگر مؤمن و مسلمان و متقی هستید،
برای برگزاری نماز هنوز مؤذنی اذان نگفته است.»
3
·
این استنباط روشنفکریت فئودالی ـ
فاشیستی ـ فوندامنتالیستی ـ ارتجاعی از انقلاب بورژوائی سفید است.
·
این ضمنا پاسخ پوئه تیکی ـ استه
تیکی شاملو به استدلال مارکسیستی ـ لنینیستی همکار توده ای اش است.
·
همه نمایندگان فاشیسم و فوندامنتالیسم
و ایراسیونالیسم در واکنش به انقلابات اجتماعی و سوبژکت انقلابی، یا به شعر متوسل
شده اند (شوپنهاور، نیچه و غیره) و یا به
نثر شعر گونه (هایدگر و لاشخورهای دیگر.)
·
ما این طرز تحقیر و تخطئه ارتجاعی
را پوئه تیزاسیون و استه تیزاسیون مسائل می نامیم.
·
در پوئه تیزاسیون و استه تیزاسیون
مسائل، جای استدلال تجربی و منطقی و مفهومی را طرق و تصاویر و تصورات هنری، استه تیکی و مفاهیم احساسی، عاطفی، هیجانی، اتیکی، استه تیکی،
پسیکولوژیکی و غیره می گیرند.
·
مراجعه کنید به دایرة المعارف فلسفه
بورژوائی واپسین در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
4
هر
گاو گَند چاله دهانی
آتشفشانِ
روشنِ خشمی شد:
«این
گول (ابله) بین که روشنیِ آفتاب را
از
ما دلیل میطلبد.»
توفانِ
خندهها…
·
معنی تحت اللفظی:
·
هر گاو گندیده ای که دهانش به چاله
شباهت داشت، از خشم بسان آتشفشان منفجر شد:
·
«این ابله را باش که برای اثبات روشنی آفتاب
از ما دلیل می خواهد.»
·
بعد توفان خنده به راه افتاد.
·
احمد شاملو در این بند شعر، توده
های مردم (و همکار توده ای اش را) مورد تحقیر قرار می دهد.
·
توده و همکار توده ای اش را به گاو
فاسد و گندیده ای تشبیه می کند که دهانش به چاله شبیه است و سخنانش تهوع انگیزند.
·
وقتی از طرز «هماندیشی» (تحقیر،
توهین، تخریب، تخطئه و غیره) پوئه تیکی ـ استه تیکی اجامر فئودالیسم، فاشیسم و فوندامنتالیسم
سخن می رود، منظور همین است.
·
شاملو، جای خالی استدلال تجربی،
نظری و منطقی را با فحش و بد و بیراه و تف و توهین پر می کند.
·
این که هنوز چیزی نیست.
·
بمراتب بدتر از خود احمد شاملو،
این است که مثلا همین بند شعر او را هواداران بیشمار او ازبر می کنند و بسان حربه زهراگینی
در رویاروئی های ایده ئولوژیکی با روشنگران علمی و انقلابی به خدمت می گیرند و به
خیال خام خود، از صحنه مبارزه ایده ئولوژیکی پیروز و موفق بیرون می روند.
5
هر
گاو گَند چاله دهانی
آتشفشانِ
روشنِ خشمی شد:
«این
گول (ابله) بین که روشنیِ آفتاب را
از
ما دلیل میطلبد.»
توفانِ
خندهها…
·
شاملو اما خواه و ناخواه از انعکاس
خویشتن در آیینه ضمیر توده (و همکار توده ای اش) پرده برمی دارد:
·
توده و توده ای کریه و زشت از دید احمد
شاملو، او را گول یعنی ابله و احمق استنباط می کند.
·
این هنوز تمامی انعکاس رئالیستی و راسیونالیستی
او در آیینه ضمیر توده و توده ای نیست.
6
هر
گاو گَند چاله دهانی
آتشفشانِ
روشنِ خشمی شد:
«این
گول (ابله) بین که روشنیِ آفتاب را
از
ما دلیل میطلبد.»
توفانِ
خندهها…
·
توده و توده ای، به قول خود احمد گول،
دست به استدلال منطقی می زند:
·
برای اثبات روشنی آفتاب، یعنی برای
اثبات وجود حقایق بدیهی و مبرهن، نیازی به اقامه دلیل نیست.
·
به قول مولانا:
آفتاب آمد، دلیل آفتاب
گر دلیلت باید، از وی
رو متاب
·
معنی تحت اللفظی:
·
دلیل وجود آفتاب، خود آفتاب است.
·
اگر دنبال دلیلی برای اثبات وجود آفتاب
می گردی، از آن روی بر نگردان.
·
پشت بدان مکن.
·
توده پس از ابلاغ این ایده معرفتی
ـ نظری، احمد احمق را به رعد خنده می بندد.
·
یعنی خود استهزا کننده، مورد
استهزای کلکتیو (دسته جمعی) توده و توده
ای قرار می گیرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر